بَابُ الرَّغْبَةِ وَ الرَّهْبَةِ وَ التَّضَرُّعِ وَ التَّبَتُّلِ وَ الِابْتِهَالِ وَ الِاسْتِعَاذَةِ وَ الْمَسْأَلَةِ
1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الرَّغْبَةُ أَنْ تَسْتَقْبِلَ بِبَطْنِ كَفَّیْكَ إِلَى السَّمَاءِ وَ الرَّهْبَةُ أَنْ تَجْعَلَ ظَهْرَ كَفَّیْكَ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَوْلُهُ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا قَالَ الدُّعَاءُ بِإِصْبَعٍ وَاحِدَةٍ تُشِیرُ بِهَا وَ التَّضَرُّعُ تُشِیرُ بِإِصْبَعَیْكَ وَ تُحَرِّكُهُمَا وَ الِابْتِهَالُ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ تَمُدُّهُمَا وَ ذَلِكَ عِنْدَ الدَّمْعَةِ ثُمَّ ادْعُ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه: 229 روایة: 1@*@
ترجمه :
1- ابو اسحاق گوید: حضرت صادق (ع) فرمود: رغبت آن است كه كف دو دست خود را بسوى آسمان بدارى، و رهبت آن است كه پشت دستهایت را بسوى آسمان بدارى. و در گفتار خداى عزوجل: «و تبتل الیه تبتیلا» فرمود: تبتل: دعا كردن بیك انگشت اسست كه بدانم اشاره كنى، و تضر علیه السلام این است كه با دو. انگشت اشاره كنى و آندو را حركت دهى، و ابتهال: بالا بردن هر دو دست است و اینكه آنها را بكشى، و این موقع اشك ریختن است، و سپس دعا كن.
شرح:
مجلسى (ره) گوید: در این خبر و نظائر آن در معناى رغبت دو احتمال است:
اول: اینكه معنى این باشد كه اگر در حال دعا شوق و امید بر او غالب شد سزاوار است كه دو كف دستهاى خود را به آسمان باز دارد كه گویا مىخواهد رحمت خدا را دریافت كند، و اگر ترس و بیم بر او غالب آمد از اینكه دعایش به اجابت رسد پشت دو دست را به آسمان كند كنایه از اینكه به خاطر بسیارى گناه سزاوار حرمان است اگر چه مقتضاى كرم وجود خداوند فضل و احسان به اوست.
دوم: معنى این باشد كه اگر براى سودى دعا مىكند سزاوار است دو كف را به طرف آسمان بردارد، و اگر دعا براى دفع زیانى است كه از آمدن آن ترسان است پشت دستها را به آسمان كند كه گویا آن را دفع مىكند.. تا اینكه گوید: و طبرسى گفته است: تبتل به معنى انقطال به درگاه خدا است براى عبادت، و اخلاص عمل براى او واصل آن از «بتل الشىء» به معنى بریدن و قطع كردن آن است و از این رو فاطمه (علیه السلام) را بتول گفتند: چون با عبادت خدا از دیگران بریده بود، سپس مجلسى (ره) گوید: محتنل است معناى حدیث این باشد كه این قسم بهترین اقسام تبتلى است كه خداوند فرموده، و اشاره با انگشت ممكن است اشاره به بلندى و پستى باشد، و حركت دادن انگشتان اشاره به چپ و راست باشد، و گفته شده: بلندى و پستى اشاره به اینست كه پروردگارا نمیدانم آیا مرا بلند گردانیده یا پست كردهاى، و حركت دادن به چپ و راست اشاره بدان است كه نمىدانم آیا از اصحاب یمین هستم یا از اصحاب شمال.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ فَقَالَ الِاسْتِكَانَةُ هُوَ الْخُضُوعُ وَ التَّضَرُّعُ هُوَ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ التَّضَرُّعُ بِهِمَا
@@اصول كافى جلد 4 صفحه: 230 روایة: 2 @*@
ترجمه :
2- محمد بن مسلم گوید: از حضرت باقر (ع) پرسیدم از (تفسیر) گفتار خداى عزوجل: «پس فروتن نشدند براى پروردگار خویش و زارى نكردند» (سوره مؤمنون آیه 76) فرمود: استكانت همان فروتنى است و تضر علیه السلام بلند كردن هر دو دست و زارى كردن بدانها است.
3- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَى الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی خَالِدٍ عَنْ مَرْوَكٍ بَیَّاعِ اللُّؤْلُؤِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ذَكَرَ الرَّغْبَةَ وَ أَبْرَزَ بَاطِنَ رَاحَتَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ هَكَذَا الرَّهْبَةُ وَ جَعَلَ ظَهْرَ كَفَّیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ هَكَذَا التَّضَرُّعُ وَ حَرَّكَ أَصَابِعَهُ یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ هَكَذَا التَّبَتُّلُ وَ یَرْفَعُ أَصَابِعَهُ مَرَّةً وَ یَضَعُهَا مَرَّةً وَ هَكَذَا الِابْتِهَالُ وَ مَدَّ یَدَهُ تِلْقَاءَ وَجْهِهِ إِلَى الْقِبْلَةِ وَ لَا یَبْتَهِلُ حَتَّى تَجْرِیَ الدَّمْعَةُ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه: 230 روایة: 3@*@
ترجمه :
3- حضرت صادق (ع) رغبت را ذكر كرد و درون دو كف خود را به طرف آسمان باز كرد (یعنى رغبت چنین است) و اما رهبت چنین است: و پشت دو دست را به طرف آسمان كرد، و اما تضرع چنین است: و انگشتانش را بر است و چپ گردانید، و تبتل چنین است: و انگشتانش را بالا مىبرد و پائین مىآورد، و ابتهال چنین است: و دست خود را تا برابر رویش به جانب قبله كشید (فرمود) و ابتهال نباشد تا اشك روان شود.
4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَرَّ بِی رَجُلٌ وَ أَنَا أَدْعُو فِی صَلَاتِی بِیَسَارِی فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ بِیَمِینِكَ فَقُلْتُ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَقّاً عَلَى هَذِهِ كَحَقِّهِ عَلَى هَذِهِ وَ قَالَ الرَّغْبَةُ تَبْسُطُ یَدَیْكَ وَ تُظْهِرُ بَاطِنَهُمَا وَ الرَّهْبَةُ تَبْسُطُ یَدَیْكَ وَ تُظْهِرُ ظَهْرَهُمَا وَ التَّضَرُّعُ تُحَرِّكُ السَّبَّابَةَ الْیُمْنَى یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ التَّبَتُّلُ تُحَرِّكُ السَّبَّابَةَ الْیُسْرَى تَرْفَعُهَا فِی السَّمَاءِ رِسْلًا وَ تَضَعُهَا وَ الِابْتِهَالُ تَبْسُطُ یَدَیْكَ وَ ذِرَاعَیْكَ إِلَى السَّمَاءِ وَ الِابْتِهَالُ حِینَ تَرَى أَسْبَابَ الْبُكَاءِ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه: 230 روایة: 4@*@
ترجمه :
4- محمد بن مسلم گوید: شنیدم حضرت صادق (ع) مىفرمود: مردى به من گذر كرد و من با دست چپ در نماز دعا مىكردم، پس گفت: یا ابا عبداللّه با دست راستت (دعاكن) من گفتم: اى بنده خدا همانا براى خداى تبارك و تعالى بر این هم حقى است مانند حقى كه بدان دارد.
مجلسى (ره) گوید: «ممكن است آن حضرت دست چپ را با دست راست بلند كرده بوده و ممكن است بدون دست راست بوده مانند نماز وتر، و گویا سائل نادان پیش خود فكر كرده كه دست راست اشرف است ولى بىخبر بوده از اینكه همه بدن را از عذاب سهمى است، كه باید از آن پناه جست، و نیز براى هر كدام از اعضاء بدن بسوى پروردگار در هستى و بقاء و پرورش نیازى است، بلكه چپ در این جا مناسبتر است، زیرا نویسنده گناهان در سمت چپ است و گناهان از جانب نفس كه میل به شهوت و لذت و اعمال پست دنیائى است بیاید. و جواب آن حضرت به آن مرد پس از نماز بوده، و محتمل است كه مقصود آن حضرت كه فرماید: «در نماز دعا مىكردم» یعنى در تعقیب نماز بودم و آنرا تأیید كند آنچه بیاید در باب دعاى بعد از نمازها (در دعائى) كه دست راست را بریش بگیرد و دست چپ را بسوى آسمان بلند كند» برگردیم به دنباله حدیث (4):
و فرمود: رغبت این است كه: هر دو دست را بگشائى و درون آنها را آشكار كنى، و رهبت این است كه: دو دست را بگشائى و پشت آندو را ظاهر سازى، و تضرع آنست كه: انگشت سبابه راست را براست و چپ بجنبانى، و تبتل: جنبانیدن انگشت (سبابه) چپ است كه آنرا به آرامى بسوى آسمان بالا برى و پائین آورى، و ابتهال آنست كه: هم دستها و هم دو ذراع را بسوى آسمان بگشائى، و ابتهال در وقتى است كه ببینى وسائل گریه فراهم شده است.
توضیح:
مجلسى (ره) گوید: این خبر چون تفسیرى بر اخبار گذشته است.
5- عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ أَوْ غَیْرِهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّعَاءِ وَ رَفْعِ الْیَدَیْنِ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ أَمَّا التَّعَوُّذُ فَتَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ بِبَاطِنِ كَفَّیْكَ وَ أَمَّا الدُّعَاءُ فِی الرِّزْقِ فَتَبْسُطُ كَفَّیْكَ وَ تُفْضِی بِبَاطِنِهِمَا إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَّا التَّبَتُّلُ فَإِیمَاءٌ بِإِصْبَعِكَ السَّبَّابَةِ وَ أَمَّا الِابْتِهَالُ فَرَفْعُ یَدَیْكَ تُجَاوِزُ بِهِمَا رَأْسَكَ وَ دُعَاءُ التَّضَرُّعِ أَنْ تُحَرِّكَ إِصْبَعَكَ السَّبَّابَةَ مِمَّا یَلِی وَجْهَكَ وَ هُوَ دُعَاءُ الْخِیفَةِ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه: 231 روایة: 5@*@
ترجمه :
5- ابو بصیر گوید: از حضرت صادق (ع) از دعا كردن و بلند كردن دستها پرسیدم فرمود: اما براى پناه بردن به خداى (از شر دشمنان) درون دستهاى خود را به طرف قبله كنى، و اما در دعاى براى روزى دستهاى خود را باز كنى و درون آندو را به سوى آسمان بدارى، و اما تبتل پس آن اشاره كردن با انگشت سبابه است، و اما ابتهال: بلند كردن دستها است بطورى كه از سرت بگذرد، و دعاى تضرع این است كه انگشت سبابه را در برابر رویت به جنبانى و آن دعاى خیفه (و هراس) است.
شرح:
مجلسى (ره) گوید: ظاهر آنست كه مقصود از تعوذ پناه بردن از شر دشمنان است، و ممكن است آنرا تعمیم داد كه دشمنان باطن را هم چون نفس و شیطان شامل شود، و این حالت (یعنى حالتى كه امام (علیه السلام) در تعوذ فرمود) حالت نهایت بیچارگى است، زیرا كسى كه سنگى یا شمشیرى یا نیزهاى را بیند اینگونه دست خود را سپر سازد تا آنها را از اعضاء شریف بدن خود دور سازد.
6- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ قَالَ الِاسْتِكَانَةُ هِیَ الْخُضُوعُ وَ التَّضَرُّعُ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ التَّضَرُّعُ بِهِمَا
@@اصول كافى جلد 4 صفحه: 232 روایة: 6@*@
ترجمه :
6- (این خبر مانند حدیث (2) است كه با ترجمهاش گذشت).
7- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ قَالَا قُلْنَا لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع كَیْفَ الْمَسْأَلَةُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ تَبْسُطُ كَفَّیْكَ قُلْنَا كَیْفَ الِاسْتِعَاذَةُ قَالَ تُفْضِی بِكَفَّیْكَ وَ التَّبَتُّلُ الْإِیمَاءُ بِالْإِصْبَعِ وَ التَّضَرُّعُ تَحْرِیكُ الْإِصْبَعِ وَ الِابْتِهَالُ أَنْ تَمُدَّ یَدَیْكَ جَمِیعاً
@@اصول كافى جلد 4 صفحه: 232 روایة: 7@*@
ترجمه :
7- محمد بن مسلم و زراره گویند: به حضرت صادق علیه السلام عرض كردیم: مسئلت بدرگاه خدا چگونه است؟ فرمود: دو دست خود را باز كنى، عرض كردیم: استعاذه چگونه است؟ فرمود: هر دو كف دست خود را بجانب فضا كنى (مانند كسى كه مىخواهد دست به دیوار بگذارد و خلاصه اینكه كف دستها را بطرف قبله مىگیرى از مجلسى ره) و تبتل: اشاره با انگشت است، و تضرع: جنبانیدن انگشت است، و ابتهال اینست كه هر دو را با هم بكشى.
توضیح:
مجلسى (ره) گوید: عارف ربانى در كتاب عدةالداعى گفته است: این حالات و هیئتهائى كه در این اخبار ذكر شده است یا تعبد است براى علتى كه ما آن را نمىدانیم، و یا (براى بعضى مناسبات عرفى) مثلاً:
مقصود از گشودن دستها در حال رغبت و شوق بخاطر این است كه این حال و كیفیت بحال شخص امیدوار بفضل خدا نزدیكتر است، و مانند كسى است كه دستهاى خود را براى ریزش احسان در آنها باز كرده.
و در رهبت گویا بنده بزبان خوارى و بیمقدارى بعالم خفیات و اسرار عرضه مىدارد: پروردگارا من بباز كردن كف دست بسوى تو اقدام نكردم و روى آنها را بواسطه شرمندگى و خوارى بطرف زمین متوجه كردهام.
و مقصود بجنباندن انگشتان بطرف راست و چپ در حال تضرع اینست كه خود را بآنكس كه فرزند مرده است شبیه سازد زیرا چنین كسى در آنحال دستها را باین سو و آن سو كند.
و در حال تبتل كه انگشتان را گاهى بالا برد و گاهى پائین آورد مقصود این است كه گویا بزبان حال به بر آورنده حاجات و آمال عرض كند: من از همه بریدم و بدرگاه تو رو آوردم و با یك انگشت اشاره كند كه نشانه یگانگى خداوند است.
و مقصود از كشیدن دستها بسوى قبله در برابر رو در حال ابتهال، یا كشیدن دو دست و دو ذراع بسوى آسمان، یا كشیدن دستها و گذراندن از سر، بحسب اختلافاتى كه در روایات بود، آن است كه این یك نوع از انواع عبادتها و اظهار كوچكى و خوارى است، یا مانند غریقى است كه دستهاى لخت خود را از آب بر آورده و به دامن رحمتش آویزان در آویخته.