تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 4
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب ثبوت ایمان و اینكه آیا روا هست خدا ایمان را از كسى بگیرد؟

بَابُ ثُبُوتِ الْإِیمَانِ وَ هَلْ یَجُوزُ أَنْ یَنْقُلَهُ اللَّهُ
1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَ یَكُونُ الرَّجُلُ عِنْدَ اللَّهِ مُؤْمِناً قَدْ ثَبَتَ لَهُ الْإِیمَانُ عِنْدَهُ ثُمَّ یَنْقُلُهُ اللَّهُ بَعْدُ مِنَ الْإِیمَانِ إِلَى الْكُفْرِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الْعَدْلُ إِنَّمَا دَعَا الْعِبَادَ إِلَى الْإِیمَانِ بِهِ لَا إِلَى الْكُفْرِ وَ لَا یَدْعُو أَحَداً إِلَى الْكُفْرِ بِهِ فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ثُمَّ ثَبَتَ لَهُ الْإِیمَانُ عِنْدَ اللَّهِ لَمْ یَنْقُلْهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ الْإِیمَانِ إِلَى الْكُفْرِ قُلْتُ لَهُ فَیَكُونُ الرَّجُلُ كَافِراً قَدْ ثَبَتَ لَهُ الْكُفْرُ عِنْدَ اللَّهِ ثُمَّ یَنْقُلُهُ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ الْكُفْرِ إِلَى الْإِیمَانِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ النَّاسَ كُلَّهُمْ عَلَى الْفِطْرَةِ الَّتِی فَطَرَهُمْ عَلَیْهَا لَا یَعْرِفُونَ إِیمَاناً بِشَرِیعَةٍ وَ لَا كُفْراً بِجُحُودٍ ثُمَّ بَعَثَ اللَّهُ الرُّسُلَ تَدْعُوا الْعِبَادَ إِلَى الْإِیمَانِ بِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ یَهْدِهِ اللَّهُ‏
@@اصول كافى جلد 4 صفحه: 144 روایة: 1@*@
ترجمه :
1 حسین بن نعیم صحاف گوید: بحضرت صادق علیه السلام عرضكردم: چگونه است كه (گاهى) انسان نزد خداوند مؤمن است و ایمان او نزد خدا ثابت است سپس خداوند پس از آن او را از ایمان بكفر ببرد؟ گوید: حضرت در پاسخ فرمود: همانا خداى عزوجل عادل است، و جز این نیست كه بندگانش را بایمان خود خوانده است نه بكفر، و احدى را بكفر دعوت نكرده است، پس هر كه باو ایمان آورد و ایمانش نزد خداوند ثابت گردد خداى عزوجل دیگر او را از ایمان بكفر منتقل نسازد.
من عرضكردم: (گاهى) مردى كافر است، و كفرش نزد خدا ثابت است سپس خداوند او را پس از آن از كفر بایمان منتقل سازد (این چگونه است؟).
فرمود: همانا خداى عزوجل همه مردم را بر فطرت ساده آفریده، كه نه ایمان بشریعتى را بفهمند و نه كفر و انكارى دانند، سپس رسولان را فرستاد كه بندگان را بایمان بخدا دعوت كنند، پس برخى را خداوند (بدین وسیله) هدایت و راهنمایى فرمود، و برخى را هدایت نفرمود.
شرح:
در قسمت اول حدیث جواب و سؤال واضح است، ولى در قسمت دوم بنا بر اینكه «جمله: قلت له: فیكون الرجل كافراً...» جمله استفهامیه باشد نه خبریه چنانچه ظاهر همانست، امام (علیه السلام) جواب سریع به پرسش راوى نداده است بلكه بجاى آن یك قاعده كلى بیان فرموده است. مجلسى (ره) پس از احتمالاتى كه در قسمت اول و دوم حدیث داده است در قسمت دوم آن چنین گوید: ظاهر اینست كه كلام سائل استفهام (و پرسش) باشد، و حاصل جواب (و پاسخ) اینست كه خداى تعالى بندگان را بر فطرتى آفریده كه قابل پذیرش ایمان است، و بوسیله فرستادن رسولان و برپاداشتن حجت‏هاى خود بر همه آنها حجت را تمام كرده، پس هیچ كس در قیامت حجتى بر خدا ندارد، و احدى از آنها مجبور بر كفر نیست نه از نظر آفرینش و نه از نظر كوتاهى كردن در هدایت و راهنمائى برپاداشتن حجت، لیكن برخى مشمول لطف خاص پروردگار شدند و همان باعث تأیید آنها در ایمانشان شد، و برخى بواسطه سوء اختیار خودشان سزاوار لطف خاص او نشدند و كافر شدند در عین حال مجبور به كفر هم نبودند و همین معناى «امر بین امرین» است كه بارها گفته‏ایم.
و محتمل است كه مقصود از فرمایش آنحضرت «فمنهم من هدى الله...» این باد كه برخى از این هدایت عامه بهره‏مند شدند و برخى بهره‏مند نشده‏اند و این معنى بمسلك متكلمین موافق‏تر است، و معناى اول با اخبار دیگر سازگارتر است، و اللّه اعلم بحقیقة الاسرار.