تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 4
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب در تفسیر گفتار خداى تعالى: و برخى از مردم خدا را بر حرف پرستش كنند

بَابٌ فِى قَوْلِهِ تَعَالَى وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ
1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنِ الْفُضَیْلِ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْ‏آخِرَةَ قَالَ زُرَارَةُ سَأَلْتُ عَنْهَا أَبَا جَعْفَرٍ ع فَقَالَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ مَنْ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ شَكُّوا فِى مُحَمَّدٍ ص وَ مَا جَاءَ بِهِ فَتَكَلَّمُوا بِالْإِسْلَامِ وَ شَهِدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَقَرُّوا بِالْقُرْآنِ وَ هُمْ فِى ذَلِكَ شَاكُّونَ فِى مُحَمَّدٍ ص وَ مَا جَاءَ بِهِ وَ لَیْسُوا شُكَّاكاً فِى اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ یَعْنِى عَلَى شَكٍّ فِى مُحَمَّدٍ ص وَ مَا جَاءَ بِهِ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ یَعْنِى عَافِیَةً فِى نَفْسِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ رَضِیَ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ یَعْنِى بَلَاءً فِى جَسَدِهِ أَوْ مَالِهِ تَطَیَّرَ وَ كَرِهَ الْمُقَامَ عَلَى الْإِقْرَارِ بِالنَّبِیِّ ص فَرَجَعَ إِلَى الْوُقُوفِ وَ الشَّكِّ فَنَصَبَ الْعَدَاوَةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ الْجُحُودَ بِالنَّبِیِّ وَ مَا جَاءَ بِهِ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:139 روایة:1@*@
ترجمه :
زراره گوید: از حضرت باقر (ع) از گفتار خداى عزوجل: «و برخى از مردم خدا را بر حرف پرستش كنند. پس اگر خوبى و خوشى بدو رسید بدان آسوده خاطر است، و اگر آزمایش و فتنه بدو رسد روى بر تابد و در دنیا و آخرت زیانكار است» (سوره حج آیه 11) پرسیدم؟ فرمود: اینان مردمى بودند كه خدا را پرستش كردند، و دست از پرستش آنچه جز خدا مى‏شد كشیدند، ولى درباره محمد (ص) و آنچه آورده بود شبهه كردند، و در شك بودند پس اسلام را بزبان جارى كردند و گواهى دادند كه معبودى جز خداى یگانه نیست و این كه محمد (ص) رسول خدا است، و بقرآن نیز اعتراف كردند، ولى با این حال آنها درباره محمد (ص) و آنچه آورده بود در شك بودند، اگر چه درباره خدا شك نداشتند، خداى عزوجل فرماید: «و برخى از مردمند كه خدا را بر حرف پرستش كنند» یعنى بر شك درباره محمد (ص) و آنچه آورده است «پس اگر باو خوبى رسد» یعنى عافیت در خود و مال و فرزندش «بآن آسوده گردد» و خشنود گردد «و اگر فتنه‏اى باو رسد» یعنى بلائى در تن یا مالش، آن را بفال بد گیرد و از پابرجا بودن بر اقرار پیغمبر (ص) بدش آید و بتوقف و شك برگردد، و بدشمنى خدا و رسولش انكار بپیغمبر و آنچه آورده است برخیزد. شرح:
«حرف در لغت بمعناى طرف و كنار و حاشیه است، مجلسى (ره) از بیضاوى نقل كند كه در تفسیر «على حرف» گفته است یعنى در كنار دین است و پابرجا نیست مانند كسى كه در كنار (و حاشیه) لشكر است اگر احساس پیروزى كند پابرجا بایستد و گرنه فرار كند و بگریزد، و روایت شده كه این آیه درباره دسته‏اى از بدویان حجاز نازل گردید كه بمدینه آمده بودند (و اسلام اختیار كرده بودند) و هر كدام تنش سالم بود و اسبش كره خوبى مى‏زائید، و زنش پسر نیكوئى مى‏آورد و مال و گله‏اش زیاد مى‏شد مى‏گفت: از وقتى وارد در این دین شده‏ام جز خوبى ندیدم، و دلبند و آسوده خاطر مى‏گردید و اگر بر خلاف آن بود مى‏گفت: جز بدى چیزى ندیدم و برمى‏گشت.
2- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ قَالَ هُمْ قَوْمٌ وَحَّدُوا اللَّهَ وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ مَنْ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَخَرَجُوا مِنَ الشِّرْكِ وَ لَمْ یَعْرِفُوا أَنَّ مُحَمَّداً ص رَسُولُ اللَّهِ فَهُمْ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَلَى شَكٍّ فِى مُحَمَّدٍ ص وَ مَا جَاءَ بِهِ فَأَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَالُوا نَنْظُرُ فَإِنْ كَثُرَتْ أَمْوَالُنَا وَ عُوفِینَا فِى‏أَنْفُسِنَا وَ أَوْلَادِنَا عَلِمْنَا أَنَّهُ صَادِقٌ وَ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَ غَیْرَ ذَلِكَ نَظَرْنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ یَعْنِى عَافِیَةً فِى الدُّنْیَا وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ یَعْنِى بَلَاءً فِى نَفْسِهِ وَ مَالِهِ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ انْقَلَبَ عَلَى شَكِّهِ إِلَى الشِّرْكِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْ‏آخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُ وَ ما لا یَنْفَعُهُ قَالَ یَنْقَلِبُ مُشْرِكاً یَدْعُو غَیْرَ اللَّهِ وَ یَعْبُدُ غَیْرَهُ فَمِنْهُمْ مَنْ یَعْرِفُ وَ یَدْخُلُ الْإِیمَانُ قَلْبَهُ فَیُؤْمِنُ وَ یُصَدِّقُ وَ یَزُولُ عَنْ مَنْزِلَتِهِ مِنَ الشَّكِّ إِلَى الْإِیمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَثْبُتُ عَلَى شَكِّهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْقَلِبُ إِلَى الشِّرْكِ‏
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ زُرَارَةَ مِثْلَهُ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:140 روایة:2@*@
ترجمه :
و نیز زراره از آنحضرت حدیث كند كه در تفسیر این آیه فرموده: ایشان مردمى بودند كه خدا را یگانه دانستند، و از پرستش آنچه جز خداوند پرستش شود دست برداشتند، پس (بدینجهت) از شرك بیرون جستند، ولى ندانستند كه محمد (ص) رسول خداست، و اینها خدا را پرستیدند با شك درباره محمد (ص) و آنچه آورده است، پس اینان نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: ما نظر میكنیم اگر دیدیم اموال ما بسیار شد و از جهت تن خودمان و فرزندانمان بعافیت و صحت ماندیم مى‏دانیم كه او راستگو است و پیامبر خدا است، و اگر جز این شد تأمل مى‏كنیم، خداى عزوجل فرمود: «پس اگر باو خوبى رسد بدان آسوده خاطر گردد» یعنى عافیت در دنیا «و اگر فتنه‏اى باو رسد» یعنى بلائى در جان و مالش «روباز گرداند» (یعنى) بشك خود بسوى شرك باز گردد «زیانكار است در دنیا و آخرت اینست آن زیان آشكار، مى‏خواند جز خدا آنچه نه زیانش رساند و نه سودش دهد» (سوره حج آیه 12) فرمود: بشرك برگردد و جز خدا را بخواند و جز او را پرستش كند، پس برخى از آنها كسانى هستند كه مى‏فهمند و ایمان در دلشان وارد گردد پس ایمان آورد و باور كند و از سر منزلشك بمقام ایمان درآید، (دسته دیگر) آنهایند كه بر شك خود پابرجایند و دسته سوم آنهایند كه بشرك برگردند.
و على بن ابراهیم نیز مانند این خبر را از زراره حدیث كرده است.