تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 4
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب كفر

بَابُ الْكُفْرِ
1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِیرٍ الرَّقِّیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع سُنَنُ رَسُولِ اللَّهِ ص كَفَرَائِضِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فَرَائِضَ مُوجَبَاتٍ عَلَى الْعِبَادِ فَمَنْ تَرَكَ فَرِیضَةً مِنَ الْمُوجَبَاتِ فَلَمْ یَعْمَلْ بِهَا وَ جَحَدَهَا كَانَ كَافِراً وَ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ بِأُمُورٍ كُلُّهَا حَسَنَةٌ فَلَیْسَ مَنْ تَرَكَ بَعْضَ مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عِبَادَهُ مِنَ الطَّاعَةِ بِكَافِرٍ وَ لَكِنَّهُ تَارِكٌ لِلْفَضْلِ مَنْقُوصٌ مِنَ الْخَیْرِ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:93 روایة:1@*@
ترجمه :
داود بن كثیر رقى گوید: بحضرت صادق عرض كردم: سنتهاى رسولخدا (ص) چون فرائض خداوند عزوجل مى‏باشد؟ فرمود: بدرستیكه خداى عزوجل فرائضى را فرض فرموده كه بر بندگان لازم گشته، پس هر كه فریضه‏اى از آنچه لازم شده ترك كند و بان عمل نكند و منكر آن شود كافر است و (رسول خدا (ص) بكارهائى فرمان داده كه همه آنها خوب است، پس كسیكه برخى از آنچه خداى عزوجل بندگانش را بآن فرمان داده از طاعتش ترك كند كافر نیست ولى ترك فضیلت كرده و از خیر كم بهره است.
شرح:
فیض علیه الرحمة گوید: مقصود حضرت اینست كه همه این دستورات (اعم از فرائض خدا و سنتهاى رسولخدا (ص) بفرمان خدا است كه از زبان پیغمبر (ص) رسیده (و از این جهت فرقى میانه آنها نیست منتهى) بعضى از آنها فرائض لازمه است كه ترك آنها با انكار موجب كفراست، و بعضى فضیلت است كه ترك آن (موجب كفر نیست ولى) موجب كمى خیر است.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّ الْكُفْرَ لَأَقْدَمُ مِنَ الشِّرْكِ وَ أَخْبَثُ وَ أَعْظَمُ قَالَ ثُمَّ ذَكَرَ كُفْرَ إِبْلِیسَ حِینَ قَالَ اللَّهُ لَهُ اسْجُدْ لآِدَمَ فَأَبَى أَنْ یَسْجُدَ فَالْكُفْرُ أَعْظَمُ مِنَ الشِّرْكِ فَمَنِ اخْتَارَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَبَى الطَّاعَةَ وَ أَقَامَ عَلَى الْكَبَائِرِ فَهُوَ كَافِرٌ وَ مَنْ نَصَبَ دِیناً غَیْرَ دِینِ الْمُؤْمِنِینَ فَهُوَ مُشْرِكٌ‏
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:93 روایة:2@*@
ترجمه :
زراره گوید: حضرت باقر علیه السلام فرمود: بخدا سوگند كفر جلوتر از شرك و پلیدتر و بزرگتر از آن است گوید: سپس كفر ابلیس را یاد آور شد هنگامیكه خداوند باو فرمود: بآدم سجده كن، و او از سجده كردن سرباز زد، پس كفر بزرگتر از شرك است، پس هر كه دیگرى را بر خداى عزوجل برگزیند و از فرمانبردارى او سرباز زند و بر ارتكاب گناهان كبیره ایستادگى كند او كفر است، و هر كه دین و كیشى غیر از دین مؤمنین برپا دارد مشرك است.
شرح:
مجلسى (ره) گوید: آنچه از این اخبار براى من آشكار شود اینستكه مقصود بیان كفر آن كسى استكه منكر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام شده و بر او پیشى گرفته و با او جنگیده است، و غرض اینست كه اینها پلیدتر از مشركین هستند، و از این روایات ظاهر گردد كه كفر عبارت است از ترك اطاعت خداوند از روى عناد و تكبر ورزى، و شرك آنستكه براى خداوند در میان خلق یا در عبادت یا اطاعت شریكى بسازد چه اینكار از روى عناد باشد یا از روى نادانى و گمراهى، پس آنحضرت بیان فرمود: كه ترك اطاعت خداوند دانسته و از روى علم باعناد و تكبر پلیدتر و جلوتر از شرك است زیرا اولین گناهى كه از روى عناد سر زد گناه ابلیس بود زیرا او شرك نورزید بلكه ترك سجده و اطاعت حق نمود از روى عناد و تكبر.
3- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ ذُكِرَ عِنْدَهُ سَالِمُ بْنُ أَبِى حَفْصَةَ وَ أَصْحَابُهُ فَقَالَ إِنَّهُمْ یُنْكِرُونَ أَنْ یَكُونَ مَنْ حَارَبَ عَلِیّاً ع مُشْرِكِینَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَإِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ كُفَّارٌ ثُمَّ قَالَ لِى إِنَّ الْكُفْرَ أَقْدَمُ مِنَ الشِّرْكِ ثُمَّ ذَكَرَ كُفْرَ إِبْلِیسَ حِینَ قَالَ لَهُ اسْجُدْ فَأَبَى أَنْ یَسْجُدَ وَ قَالَ الْكُفْرُ أَقْدَمُ مِنَ الشِّرْكِ فَمَنِ اجْتَرَى عَلَى اللَّهِ فَأَبَى الطَّاعَةَ وَ أَقَامَ عَلَى الْكَبَائِرِ فَهُوَ كَافِرٌ یَعْنِى مُسْتَخِفٌّ كَافِرٌ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:94 روایة:3@*@
ترجمه :
زراره گوید: نزد حضرت باقر علیه السلام از سالم بن أبى حفصه پیروانش ذكرى بمیان آمد پس (زراره یا دیگرى) گفت: اینان منكرند كه هر كه با على علیه السلام جنگیده مشرك است؟ حضرت باقر علیه السلام فرمود: پس (لابد) پندارند كه آنها كافرند، سپس بمن فرمود: كفر جلوتر از شرك است، پس متذكر كفر ابلیس شد در آنجا كه خداوند باو فرمود: سجده كن و او سرباز زد، و (مجدداً) فرمود: كفر جلوتر از شرك است، پس هر كه بر خدا دلیرى كند و از اطاعتش سرباز زند و بر ارتكاب گناهان كبیره ایستادگى كند پس او كافر است، یعنى استخفاف كرده (و سبك شمرده) و كافر است.
شرح:
مجلسى (ره) گوید: سالم بن أبى حفصه از كسانى است كه امام سجاد و حضرت باقر و حضرت صادق علیه السلام روایت نقل كند و زیدى مذهب بوده و از سران آنها است، و حضرت صادق علیه السلام او را لعنت و تكذیب و تكفیر كرده است و در ذم او روایات زیادى رسیده.
و در جمله «یعنى مستخف كافر» كه در آخر حدیث است گوید: ظاهر این است كه گفته یكى از راویان حدیث است، و گفته شده: كه شاید كلام امام علیه السلام باشد و مقصود این باشد كه در صورتى بكفر تارك اطاعت حكم شود، كه استخفاف كند، یا مقصود این باشد كه آنكه همیشه ترك اطاعت كند ناچار باید استخفاف كننده هم باشد.
4- عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً قَالَ إِمَّا آخِذٌ فَهُوَ شَاكِرٌ وَ إِمَّا تَارِكٌ فَهُوَ كَافِرٌ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:95 روایة:4@*@
ترجمه :
حمران بن اعین گوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم از گفتار خداى عزوجل (كه در سوره دهر آیه 3 فرماید:) «همانا براه رهبریش كردیم یا سپاسگذار باشد و یا ناسپاس» در پاسخ فرمود: یا بگیرد (و عمل كند) پس او (سپاسگزار و) شاكراست و یا وانهد (و عمل نكند) پس او (ناسپاس) و كافر است.
5- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَیْدٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ یَكْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ قَالَ تَرْكُ الْعَمَلِ الَّذِى أَقَرَّ بِهِ مِنْ ذَلِكَ أَنْ یَتْرُكَ الصَّلَاةَ مِنْ غَیْرِ سُقْمٍ وَ لَا شُغُلٍ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:95 روایة:5@*@
ترجمه :
زراره گوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم از گفتار خداى عزوجل (در سوره مائده آیه 5 كه فرماید:) «و آنكه كفر ورزد بایمان همانا تباه شده است كردار او» فرمود: یعنى ترك كند كردارى را كه بدان اعتراف كرده است، و از آن جمله است ترك نماز بدون كسالت و بیمارى و نه از روى اشتغال بكارى.
شرح:
مجلسى (ره) گوید: بعضى گفته‏اند: «باء» آیه شریفه «و من یكفر بالایمان» بمعناى عوض است یعنى هر كه كفر ورزد بجاى ایمان، یا براى مصاحبت است یعنى بهمراه ایمان، پس بنابر اول یعنى كفر بعد از ایمان و بنا بر دوم یعنى در دل منكر شود و در ظاهر اقرار كند، سپس كلام بیضاوى و طبرسى را در تفسیر آن بیان كرده آنگاه گوید: مقصود امام (علیه السلام) از ترك كردار كه موجب كفر است یعنى ارتكاب هر كبیره یا آن كبیره‏اى كه انجام آن از نبودن یقین و استخفاف بدین خبر دهد، چنانچه از مثال زدن بترك نماز بدون عذر بر میآید.
6- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بُكَیْرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْكُفْرِ وَ الشِّرْكِ أَیُّهُمَا أَقْدَمُ قَالَ فَقَالَ لِى مَا عَهْدِى بِكَ تُخَاصِمُ النَّاسَ قُلْتُ أَمَرَنِى هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لِى الْكُفْرُ أَقْدَمُ وَ هُوَ الْجُحُودُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا إِبْلِیسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِینَ‏
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:95 روایة:6@*@
ترجمه :
موسى بن بكر گوید: از حضرت ابوالحسن (موسى بن جعفر) علیهماالسلام پرسیدم كفر و شرك كدامیك جلوترند؟ گوید: بمن فرمود: من از تو سابقه ستیزه و مخاصمه با مردم را نداشتم؟ عرض كردم: هشام بن سالم بمن دستور داده كه این سؤال را از شما بكنم، فرمود: كفر جلوتر است و آن انكار است خداى عزوجل فرموده: «جز ابلیس كه سرپیچیده و بزرگى طلبید و بود از كفار» (سوره بقره آیه 35)
شرح:
مجلسى (ره) در آنجا كه امام علیه السلام فرماید: «ما عهدى بك تخاصم الناس» یعنى من نمیدانستم كه تو هم با مردم بحث كنى و در افتى، یا اینكه، پیش از این از آنان كه با مخالفین مخاصمه كنى نبودى و در اینگونه مسائل كه مورد مخاصمه میان متكلمین است وارد نمى‏شدى و این پرسش تو میرساند كه شروع كرده‏اى.
7- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع یَدْخُلُ النَّارَ مُؤْمِنٌ قَالَ لَا وَ اللَّهِ قُلْتُ فَمَا یَدْخُلُهَا إِلَّا كَافِرٌ قَالَ لَا إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ فَلَمَّا رَدَدْتُ عَلَیْهِ مِرَاراً قَالَ لِى أَیْ زُرَارَةُ إِنِّی أَقُولُ لَا وَ أَقُولُ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ أَنْتَ تَقُولُ لَا وَ لَا تَقُولُ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَحَدَّثَنِی هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ وَ حَمَّادٌ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ فِى نَفْسِى شَیْخٌ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْخُصُومَةِ قَالَ فَقَالَ لِى یَا زُرَارَةُ مَا تَقُولُ فِیمَنْ أَقَرَّ لَكَ بِالْحُكْمِ أَ تَقْتُلُهُ مَا تَقُولُ فِى خَدَمِكُمْ وَ أَهْلِیكُمْ أَ تَقْتُلُهُمْ قَالَ فَقُلْتُ أَنَا وَ اللَّهِ الَّذِى لَا عِلْمَ لِى بِالْخُصُومَةِ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:96 روایة:7@*@
ترجمه :
زراره گوید: بحضرت باقر علیه السلام عرض كردم: مؤمن بدوزخ میرود؟ فرمود: نه بخدا سوگند، عرض كردم: پس بدوزخ نرود جز كافر؟ فرمود: نه مگر آنكه خدا خواهد، و چون چند بار (اى حرف را) تكرار كردم بمن فرمود: اى زراره من میگویم: نه، و میگویم: مگر آنكه خدا خواهد، و تو میگوئى: نه، و نمیگوئى: مگر آنكه خدا خواهد؟.
(راوى گوید: هشام بن حكم و حماد براى من حدیث كردند: كه زراره گفت: من با خود گفتم: (این آقا) استادى است كه علم بحث و مناظره ندارد؟ گوید: (همینكه این مطلب در دل من خطور كرد) به من فرمود: اى زراره چه گویى درباره كسى كه براى تو به حكم اسلام اقرار كند (و گوید: هر چه تو گویى من به همان معتقدم) آیا او را مى‏كشى؟ (یا از او مى‏پذیرى؟ بنابراین كه «تقبله» باشد چنانچه در نسخه وافى است) چه گوئى درباره خدمت كاران و خانواده‏تان آیا ایشان را مى‏كشى؟ (زراره) گوید: عرض كردم به خدا سوگند منم كه علم بحث و مناظره ندارم.
شرح:
از روى هم رفته حدیث معلوم مى‏شود كه زراره خیال كرده است كه مردم به دو دسته‏اند یا مؤمن (و او شیعه عادل امامى است كه مرتكب نشود) و یا كافر (و او كسى است كه این گونه نباشد) و امام (علیه السلام) خواسته این نظریه را رد كند و واسطه‏اى در این میانه ثابت كند كه آنها مرتكبین گناهان كبیره از شیعه و مستضعفین از سنى‏ها و آنها كه حجت بر آنها تمام نگشته است از سایر فرق كه اینها واسطه میان مؤمن و كافرند و ممكن است به دوزخ روند و ممكن است به بهشت برده شوند، و زراره این گونه اشخاص را یا یكسره جزء كافر مى‏شمرده و یا برخى را جزء مؤمنین و برخى را جز كفار میدانسته و روى این جهت اسرار داشته و روا نمى‏دانسته كه مؤمن بدوزخ رود و غیز مؤمن ببهشت. تا بحدیكه در ذهنش خطور كرده كه آنحضرت علم خصومت (و بحث و مناظره) ندارد، زیرا چنانچه مجلسى علیه الرحمة گوید: ظاهر اینستكه غرضش از «لا علم له بالخصومة» امام علیه السلام است، و باصطلاح مجع ضمیر «له» آن بزرگوار است، و حملش بر اینكه مقصود خود او باشد بعید است، منتهى این حرف پیش آید كه این مطلب با جلالت مقام زراره مناسب نیست لذا مجلسى (ره) فرموده است: مجرد خطور بذهن مؤاخذه ندارد.
و در جمله «فیمن اقرللك بالحكم» فیض علیه الرحمة گوید: یعنى بتو گوید: من بر مذهب تو هستم و هر چه تو حكم كنى كه معتقد باشم من بدان معتقدم و آنرا دین خود در برابر خدا دانم آیا از او مى‏پذیرى (بنا برنسخه وافى كه «أتقبله»است) و بمجرد تقلید حكم بایمان او میكنى و هم چنین درباره خدمتگذاران و خانواده خود، پس زراره از جواب عاجز شد و دانست كه اوست كه علم بمناظره و خصومت ندارد ناه امام (علیه السلام)، و جهت اینكه از جواب عاجز ماند این بود كه چطور میتوانست بمجرد تقلید بدون فهم و بصیرت حكم بایمان آنها كند، و یا چطور مى‏توانست با این اقرار حكم بكفر آنها كند پس واسطه‏اى در این میان ثابت شد.
8- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ سُئِلَ عَنِ الْكُفْرِ وَ الشِّرْكِ أَیُّهُمَا أَقْدَمُ فَقَالَ الْكُفْرُ أَقْدَمُ وَ ذَلِكَ أَنَّ إِبْلِیسَ أَوَّلُ مَنْ كَفَرَ وَ كَانَ كُفْرُهُ غَیْرَ شِرْكٍ لِأَنَّهُ لَمْ یَدْعُ إِلَى عِبَادَةِ غَیْرِ اللَّهِ وَ إِنَّمَا دَعَا إِلَى ذَلِكَ بَعْدُ فَأَشْرَكَ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:97 روایة:8@*@
ترجمه :
مسعدة بن صدقه گوید: شنیدم حضرت صادق علیه السلام در جواب این سؤال كه كدامیك از كفر و شرك جلوتر است؟- فرمود: كفر جلوتر است، براى اینكه ابلیس نخستین كسى بود كه كافر شد، و كفر او غیر از شرك بود زیرا او به پرستش غیر از خدا دعوت نكرد، و همانا پس از آن (مردم را بپرستش غیر خدا) خواند و مشرك شد.
9- هَارُونُ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ سُئِلَ مَا بَالُ الزَّانِى لَا تُسَمِّیهِ كَافِراً وَ تَارِكُ الصَّلَاةِ قَدْ سَمَّیْتَهُ كَافِراً وَ مَا الْحُجَّةُ فِى ذَلِكَ فَقَالَ لِأَنَّ الزَّانِیَ وَ مَا أَشْبَهَهُ إِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِكَ لِمَكَانِ الشَّهْوَةِ لِأَنَّهَا تَغْلِبُهُ وَ تَارِكُ الصَّلَاةِ لَا یَتْرُكُهَا إِلَّا اسْتِخْفَافاً بِهَا وَ ذَلِكَ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ الزَّانِیَ یَأْتِی الْمَرْأَةَ إِلَّا وَ هُوَ مُسْتَلِذٌّ لِإِتْیَانِهِ إِیَّاهَا قَاصِداً إِلَیْهَا وَ كُلُّ مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ قَاصِداً إِلَیْهَا فَلَیْسَ یَكُونُ قَصْدُهُ لِتَرْكِهَا اللَّذَّةَ فَإِذَا نُفِیَتِ اللَّذَّةُ وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَقَعَ الْكُفْرُ قَالَ وَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قِیلَ لَهُ مَا الْفَرْقُ بَیْنَ مَنْ نَظَرَ إِلَى امْرَأَةٍ فَزَنَى بِهَا أَوْ خَمْرٍ فَشَرِبَهَا وَ بَیْنَ مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ حَتَّى لَا یَكُونَ الزَّانِى وَ شَارِبُ الْخَمْرِ مُسْتَخِفّاً كَمَا یَسْتَخِفُّ تَارِكُ الصَّلَاةِ وَ مَا الْحُجَّةُ فِى ذَلِكَ وَ مَا الْعِلَّةُ الَّتِى تَفْرُقُ بَیْنَهُمَا قَالَ الْحُجَّةُ أَنَّ كُلَّمَا أَدْخَلْتَ أَنْتَ نَفْسَكَ فِیهِ لَمْ یَدْعُكَ إِلَیْهِ دَاعٍ وَ لَمْ یَغْلِبْكَ غَالِبُ شَهْوَةٍ مِثْلَ الزِّنَى وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ أَنْتَ دَعَوْتَ نَفْسَكَ إِلَى تَرْكِ الصَّلَاةِ وَ لَیْسَ ثَمَّ شَهْوَةٌ فَهُوَ الِاسْتِخْفَافُ بِعَیْنِهِ وَ هَذَا فَرْقُ مَا بَیْنَهُمَا
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:97 روایة:9@*@
ترجمه :
و نیز گوید: شنیدم از آنحضرت كه در پاسخ سؤال كه چگونه شد كه شما زناكار را كافر ننامى ولى تارك نماز را كافر دلیل بر این چیست؟ فرمود: چون زناكار و آنكه مانند اوست همانا این كار را بخاطر غلبه شهوت كند، ولى تارك نماز آنرا ترك نكند جز از روى استخفاف (و سبك شمردن) آن و این براى آنستكه زناكارى نیست كه نزد زنى رود جز اینكه از نزدیكى با او طلب لذت كند و هدفش (كامیابى) و التذاذ است، ولى هر كه نماز را ترك كند و قصد آن كند هدفش در ترك آن لذت نیست، و چون لذتى نیست (پس براى) استخفاف (و سبك شمردن) است، و هرگاه استخفاف شد كفر واقع شود.
گوید: و نیز از آنحضرت پرسش شد و بوى عرض شد: چه فرق است: میان كسى كه بزنى نگاه كند پس با او زنا كند یا بشرابى (برسد) و آنرا بنوشد و میان كسیكه نماز را ترك كند كه زنا كننده و شراب خوار استخفاف كننده نباشند چنانچه تارك نماز استحفاف كننده است؟ و دلیل در این باره چیست؟ و بچه علت بین آن دو جدا شود؟ فرمود: دلیل و حجت اینستكه هر چیزى كه تو خود را وارد در آن كنى داعى و غلبه شهوت ترا بر آن وانداشته چنانچه در زنا شراب خوارى (كه غلبه شهوت سبب ارتكاب آنها است) و تو خودت داعى خویشتن بر ترك نماز شدى و گرنه در اینجا شهوتى نیست، بلكه عین استخفاف و بى‏اعتنائى است و همین است فرق میانه آن دو.
شرح:
مجلسى علیه رحمة گوید: ظاهر از كفر در اینجا ارتكاب چیزى است كه كم اعتنائى بدین و سستى یقین را میرساند زیرا داعى قوى بر مخالفت امر پروردگار ندارد، و همین موجب عذاب عظیم و كیفر طولانى است، و این آن كفر نیست كه سبب خلود در آتش با كفار باشد و شفاعت شافعین هم سودشان ندهد، و در دنیا نیز احكام كفار مانند نجاست و ممنوع بودن از نكاح وارث بر آنها جارى گردد. و حمل آن بر مورد استحلال و انكار (نماز) هم بعید است، زیرا زنا كار هم در صورت استحلال كافر است، پس این یكى از معانى كفر و درجه‏اى از درجات آن است چنانچه ایمان درجات دارد.
10- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ شَكَّ فِى اللَّهِ وَ فِى رَسُولِهِ ص فَهُوَ كَافِرٌ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:98 روایة:10@*@
ترجمه :
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر كه در خدا و رسولش شك كند كافر است.
توضیح:
مجلسى (ره) گوید: این حدیث دلالت كند بر اینكه شك در اصول دین نیز موجب كفر است چنانچه گذشت و پس از این نیز ان شاءالله بیاید، و گویا حدیث محمول است بر شك پس از اتمام حجت، و مقصود از كفر چیزى استكه در برابر ایمانست پس مستضعفین را نیز شامل گردد، و كفر باین معنى مستلزم خلود در آتش نباشد.
11- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ شَكَّ فِی رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ كَافِرٌ قُلْتُ فَمَنْ شَكَّ فِى كُفْرِ الشَّاكِّ فَهُوَ كَافِرٌ فَأَمْسَكَ عَنِّى فَرَدَدْتُ عَلَیْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَاسْتَبَنْتُ فِى وَجْهِهِ الْغَضَبَ‏
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:98 روایة:11@*@
ترجمه :
منصور بن حازم گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض كردم: كسیكه شك در باره رسول (ص) دارد (حكمش چیست)؟ فرمود: كافر است، عرض كردم: كسیكه شك در كفر شاك دارد او هم كافر است؟ حضرت از پاسخ (باین سؤال) خود دارى كرد و من تا سه بار تكرار كردم دیدم آثار خشم در چهره‏اش ظاهر گردید (من هم ساكت شدم).
شرح:
فیض (ره) گوید: اینكه حضرت پاسخش را نداده و از او هم در خشم شده براى اینستكه چنین پرسشى مورد نداشت، و واضح استكه این شك موجب كفر نیست و گرنه خود پرستش كننده نیز درباره كفر او شك داشته و اطلاعى نداشته و لذا پرستش نموده است.
12- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَیْرٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ یَكْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ فَقَالَ مَنْ تَرَكَ الْعَمَلَ الَّذِى أَقَرَّ بِهِ قُلْتُ فَمَا مَوْضِعُ تَرْكِ الْعَمَلِ حَتَّى یَدَعَهُ أَجْمَعَ قَالَ مِنْهُ الَّذِى یَدَعُ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً لَا مِنْ سُكْرٍ وَ لَا مِنْ عِلَّةٍ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:99 روایة:12@*@
ترجمه :
عبید بن زراره گوید: از حضرت صادق علیه السلام از تفسیر گفتار خداى عزوجل پرسیدم كه فرماید: «و آنكه كفر ورزد بایمان همانا كردارش تباه شده است؟ (سوره مائده آیه 5) فرمود: مقصود آنكسى استكه كرداریكه بآن اقرار و اعتراف كرده ترك كند، عرض كردم، مرتبه ترك آن عمل چیست؟ همه آن را وانهد؟ فرمود از آنست كسیكه عمداً نماز را ترك كند بدون اینكه مست باشد و یا علتى داشته باشد،
شرح:
مجلسى (ره) گوید: «فما موضع ترك العمل» دو احتمال دارد: اول اینكه مقصود استعلام از این باشد كه مراد ترك تمام اعمال است یا برخى از آنها هم دارى این حكم است؟ امام علیه السلام پاسخ داده است: كه مراد دومى است و ترك برخى هم (مانند ترك نماز) موجب كفر است دوم اینكه غرض استعلام از این بوده است كه هر عملى تركش چنین است یا برخى از آنها تركش چنین است یا برخى از آنها تركش موجب كفر است؟ حضرت در پاسخ اشاره فرمود برخى چنین است یا برخى از آنها تركش موجب كفر است؟ حضرت در پاسخ اشاره فرمود كه برخى چنین است نه هر عملى، و در هر دو صورت كلمه «ما» استفهامیه است و در جمله «حتى یدعه أجمع» استفهام مقدر است.
13- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِیمٍ وَ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی مَسْرُوقٍ قَالَ سَأَلَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ فَقَالَ لِى مَا هُمْ قُلْتُ مُرْجِئَةٌ وَ قَدَرِیَّةٌ وَ حَرُورِیَّةٌ فَقَالَ لَعَنَ اللَّهُ تِلْكَ الْمِلَلَ الْكَافِرَةَ الْمُشْرِكَةَ الَّتِى لَا تَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى شَیْ‏ءٍ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:99 روایة:13@*@
ترجمه :
ابو مسروق گوید: حضرت علیه السلام از من درباره اهل بصره پرسید و فرمود: بر چه (مذهبى) هستند؟ عرض كردم: مرجئه، و قدریه، و حروریه، فرمود: خدا لعنت كند این ملتهاى كافر مشرك را كه بهیچوجه خدا پرست نیستند.
شرح:
مجئه آنهایند كه گمان كنند ایمان فقط همان علم به آنچه پیغمبر آورده است مى‏باشد، و هیچ گناهى با وجود ایمان زیاد نرساند چنانچه هیچ طاعتى با كفر سود ندهد.
و قدریه در اخبار بهر دو دسته جبرى و تفویضى اطلاق شده و هر دو دسته از مذهب حق بدورند، و مذهب حق همانست كه ائمه دین علیهم السلام فرمودند: كه «لا جبر ولا تفویض بل امر بین امرین».
و حروریه دسته‏اى از خوارجند كه به حروراء (كه محلى است نزدیك كوفه) منسوبند.
14- عَنْهُ عَنِ الْخَطَّابِ بْنِ مَسْلَمَةَ وَ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَیْلِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِى جَعْفَرٍ ع وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ فَلَمَّا قَعَدْتُ قَامَ الرَّجُلُ فَخَرَجَ فَقَالَ لِى یَا فُضَیْلُ مَا هَذَا عِنْدَكَ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ حَرُورِیٌّ قُلْتُ كَافِرٌ قَالَ إِی وَ اللَّهِ مُشْرِكٌ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:99 روایة:14@*@
ترجمه :
فضیل گوید: وارد شدم بر حضرت باقر (علیه السلام) و نزدش مردى بود، پس چون من نشستم آن مرد: برخاست و بیرون رفت، حضرت بمن فرمود اى فضیل این كه بود نزد تو؟ گفتم كه بود؟ فرمود: حرورى بود (و مذهب حروریه را داشت) عرض كردم: او كافر است: فرمود: آرى بخدا سوگند مشرك است.
15- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِى أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ كُلُّ شَیْ‏ءٍ یَجُرُّهُ الْإِقْرَارُ وَ التَّسْلِیمُ فَهُوَ الْإِیمَانُ وَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ یَجُرُّهُ الْإِنْكَارُ وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الْكُفْرُ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:100 روایة:15@*@
ترجمه :
محمد بن مسلم گوید: شنیدم از امام محمد باقر علیه السلام مى‏فرمود: هر چه را اقرار و تسلیم بیاورد ایمان است و هر چه را انكار و حجود بیاورد آن كفر است.
16- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ إِنَّ عَلِیّاً ص بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:100 روایة:16@*@
ترجمه :
ابو حمزه گوید: شندیدم از امام باقر علیه السلام كه مى‏فرمود: همانا على (علیه السلام) درى است كه خداوند (بروى مردمان) گشود، هر كه داخل آن گردد مؤمن است، و هر كه از آن بیرون رود كافر است.
شرح:
مجلسى (ره) گوید: مقصود از داخل آنكس باشد كه معرفت درباره حقش دارد و مقصود از خارج آنكس استكه منكرش باشد چه مطلقاً و چه آنكه در مرتبه خودش منكر او گردد.
17- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ ابْنِ سِنَانٍ وَ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِى بَصِیرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَاعَةُ عَلِیٍّ ع ذُلٌّ وَ مَعْصِیَتُهُ كُفْرٌ بِاللَّهِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَیْفَ یَكُونُ طَاعَةُ عَلِیٍّ ع ذُلًّا وَ مَعْصِیَتُهُ كُفْراً بِاللَّهِ قَالَ إِنَّ عَلِیّاً ع یَحْمِلُكُمْ عَلَى الْحَقِّ فَإِنْ أَطَعْتُمُوهُ ذَلَلْتُمْ وَ إِنْ عَصَیْتُمُوهُ كَفَرْتُمْ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:100 روایة:17@*@
ترجمه :
رسولخدا (ص) فرمود: طاعت على (علیه السلام) ذلت و خوارى است، و معصیت و نافرمانى او سبب كفر بخداست، عرض شد: اى رسول خدا چگونه طاعت على ذلت و نافرمانیش كفر بخداست؟ فرمود: هر آینه على (علیه السلام) شما را بحق وا میدارد، پس اگر او را فرمان برید (در دنیا) و در نظر مردمان خوار باشید، و اگر نافرمانیش كنید بخداى عزوجل كافر شوید.
توضیح:
مجلسى (ره) گوید: ظاهر اینستكه مقصود ذلت و خوارى در دنیا و نزد مردم است، زیرا اطاعتش موجب ترك دنیا و زیور آنست، و بتقسیم مساوى بین شریف و وضیع راضى باشد، و بحكم حلال قناعت كند، و تواضع نموده تكبر نورزد و تمامى اینها از چیزهائى است كه موجب ذلت نزد مردم دنیا میشود.
18- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ حَدَّثَنِى إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَبِى بَكْرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع یَقُولُ إِنَّ عَلِیّاً ع بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْهُدَى فَمَنْ دَخَلَ مِنْ بَابِ عَلِیٍّ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ یَدْخُلْ فِیهِ وَ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ كَانَ فِى الطَّبَقَةِ الَّذِینَ لِلَّهِ فِیهِمُ الْمَشِیئَةُ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:101 روایة:18@*@
ترجمه :
ابراهیم بن ابى بكر گوید: شنیدم از حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: هر آینه على علیه السلام درى است از درهاى هدایت، پس هر كه آندر وارد شود مؤمن است و هر كه از آن بیرون رود كافر است، و هر كه وارد آن نشود و بیرون نرود در آن طبقه‏اى باشد كه كارشان با خدا است (و هر چه خواهد درباره آنان انجام دهد).
19- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ بُكَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَوْ أَنَّ الْعِبَادَ إِذَا جَهِلُوا وَقَفُوا وَ لَمْ یَجْحَدُوا لَمْ یَكْفُرُوا
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:101 روایة:19@*@
ترجمه :
حضرت صادق علیه السلام فرمود: اگر بندگان در هنگامیكه نمیدانستند توقف میكردند و انكار نمیكردند كافر نمى‏شدند.
20- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَصَبَ عَلِیّاً ع عَلَماً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ جَهِلَهُ كَانَ ضَالًّا وَ مَنْ نَصَبَ مَعَهُ شَیْئاً كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَایَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ جَاءَ بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:101 روایة:20@*@
ترجمه :
حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: خداى عزوجل على علیه السلام را میان خود و خلقش براى رهبرى منصوب فرموده، پس هر كه او را بشناسد مؤمن است، و هر كس او را انكار كند كافر است و هر كه درباره او توقف كند (و منكر نشود) گمراه است، و هر كه با او دیگرى را همراه كند مشرك است، و هر كه با دوستى او آید ببهشت رود، و هر كه با دشمنى او آید بدوزخ رود.
21- یُونُسُ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ أَبِى إِبْرَاهِیمَ ع قَالَ إِنَّ عَلِیّاً ع بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَمَنْ دَخَلَ بَابَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَابِهِ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ یَدْخُلْ فِیهِ وَ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ كَانَ فِى الطَّبَقَةِ الَّتِى لِلَّهِ فِیهِمُ الْمَشِیئَةُ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:101 روایة:21@*@
ترجمه :
حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام فرمود: بدرستیكه على علیه السلام درى از درهاى بهشت است هر كس از این در در آید مؤمن است، و هر كه از آن بیرون رود كافر است، و هر كه نه در آید و نه بیرون رود در آن طبقه‏اى باشد كه كارشان با خدا است (و هر چه خواهد درباره آنان همان كند).