تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 1
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب هدایت از جانب خداست‏

بَابُ الْهِدَایَةِ أَنَّهَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یَهْدُوا عَبْداً یُرِیدُ اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَى أَنْ یَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یُضِلُّوا عَبْداً یُرِیدُ اللَّهُ هِدَایَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یُضِلُّوهُ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا یَقُولُ أَحَدٌ عَمِّی وَ أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی وَ جَارِی فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً طَیَّبَ رُوحَهُ فَلَا یَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ یَقْذِفُ اللَّهُ فِی قَلْبِهِ كَلِمَةً یَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 233 روایة: 1 @*@
ترجمه :
ثابت بن سعید گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: اى ثابت شما را با مردم چكار؟ از مردم دست بردارید و هیچكس را بمذهب خود نخوانید، بخدا اگر اهل آسمانها و اهل زمینها گرد آیند تا بنده‏اى را كه خدا گمراهیش را خواسته، گمراه كنند نتوانند، و اگر اهل آسمانها و اهل زمینها گرد آیند تا بنده‏اى را كه خدا هدایتش را خواسته، گمراه كنند نتوانند، از مردم دست بردارید و هیچكس نگوید: این عموى من، برادر من، پسر عموى من، همسایه من است (و من نمى‏توانم نزدیكانم را در گمراهى به بینم) زیرا چون خدا نسبت به بنده‏اى اراده خیر نماید روحش را پاك كند پس هر مطلب حقى را بشناسد و هر زشت و باطلى را انكار كند، پس از آن خدا در دلش مطلبى اندازد كه كارش را فراهم آورد. (یعنى ولایت ائمه را بدلش اندازد كه سعادت و نجاتش را فراهم آورد).
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً نَكَتَ فِی قَلْبِهِ نُكْتَةً مِنْ نُورٍ وَ فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَكاً یُسَدِّدُهُ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ سُوءاً نَكَتَ فِی قَلْبِهِ نُكْتَةً سَوْدَاءَ وَ سَدَّ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ شَیْطَاناً یُضِلُّهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْ‏آیَةَ فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 234 روایة: 2 @*@
ترجمه :
امام صادق علیه السلام فرمود: چون خدا خیربنده‏اى را خواهد، اثرى از نور در دلش گذارد و گوشهاى دلش را باز كند و فرشته‏اى بر او گمارد كه نگهدارش باشد و چون براى بنده‏اى بد خواهد، اثرى از سیاهى در دلش افكند و گوشهاى دلش را به بندد و شیطانى بر او گمارد كه گمراهش كند، سپس این آیه (126 سوره 6) را قرائت فرمود: «هر كه را خدا خواهد هدایت كند، سینه او را براى اسلام آوردن بگشاید. (عاشق و فریفته شود) و هر كه را خواهد گمراه كند سینه‏اش را تنگ و سخت كند كه گوئى به آسمان خواهد رفت» (سختى مسلمان شدن در نظر او مانند به آسمان رفتن است).
3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ لِلَّهِ وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ فَإِنَّهُ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ فَلَا یَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ وَ لَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِینِكُمْ فَإِنَّ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْبِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِنَبِیِّهِ ص إِنَّكَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ قَالَ أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ ذَرُوا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّی سَمِعْتُ أَبِی ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا كَتَبَ عَلَى عَبْدٍ أَنْ یَدْخُلَ فِی هَذَا الْأَمْرِ كَانَ أَسْرَعَ إِلَیْهِ مِنَ الطَّیْرِ إِلَى وَكْرِهِ‏
و فرمود: امر تشیع خود را براى خدا قرار دهید نه براى مردم، زیرا آنچه براى خداست بحساب او گذارده شود و آنچه براى مردم است، بسوى خدا بالا نرود: بخاطر دینتان با مردم ستیزه نكنید، زیرا ستیزه كردن دل را بیمار كند، خدایتعالى به پیغمبرش (ص) فرمود: «تو نمى‏توانى كسى را كه دوست دارى هدایت كنى، بلكه خدا هر كه را خواهد هدایت كند) و فرموده است (100 سوره 10) «مگر تو مى‏توانى مردم را مجبور كنى كه ایمان آورند» مردم را رها كنید زیرا آنها از مردم تعلیم گرفتند و شما از رسولخدا (ص) تعلیم گرفتید. من از پدرم شنیدم كه مى‏فرمود: چون خداى عزوجل بر بنده‏اى نویسد كه باید در این امر (تشیع) داخل شود از رفتن پرنده به آشیانه‏اش شتابنده‏تر شود.
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 235 روایة: 4 @*@
ترجمه :
4- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع نَدْعُو النَّاسَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَا یَا فُضَیْلُ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً أَمَرَ مَلَكاً فَأَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِی هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً أَوْ كَارِهاً

فضیل بن یسار گوید: بامام صادق علیه السلام عرض كردم مردم را به امر تشیع دعوت كنیم؟ فرمود: نه، اى فضیل! چون خدا خیر بنده‏اى را خواهد بفرشته‏اى فرمان دهد كه گردنش بگیرد و او را خواه یا ناخواه در امر تشیع در آورد.
شرح :
در روایات این باب دو مطلب محتاج بتذكر است: اول اینكه در روایت اول و دوم بود «بنده‏اى را كه خدا گمراهیش را خواسته، و چون براى بنده‏اى بد خواهد» مقصود اراده و خواست اختیارى خداست نه اراده و خواست حتمى او چنانچه در حدیث 408 توضیح داده شد. دوم منظور اصلى در این روایات اینستكه اهل تسنن و عامه را بمذهب تشیع دعوت نكنید، آنها را رها كنید و بخودشان واگذارید. در صورتیكه آیات و اخبار بسیارى راجع بوجوب امر بمعروف و نهى از منكر و ثواب هدایت و تعلیم مردم و دفع شبهات مخالفین وارد شده است، پس چگونه در این اخبار نهى از دعوت و تبلیغ مى‏كند ولى با اندكى دقت و تأمل پیداست كه سیاق این روایات در باره اصرار و پافشارى در تبلیغ است بطورى كه انسان بخواهد مردم حقیقة شیعة شوند و بحق گرایند، در صورتیكه پیغمبر هم چنین وظیفه‏اى نداشت، آیات بسیارى كه بعضى از آنها در این روایت ذكر شد در قرآن مجید است باین مضامین كه: اى پیغمبر محمد (ص) هر چند تو دلت مى‏سوزد و نمى‏توانى مردم را گمراه به بینى و در هدایت ایشان جانبازى مى‏كنى ولى بدانكه همه این مردم مسلمان نخواهند شد، ایشان را رها كن كه بر تو جز ابلاغ چیزى نیست، خدا مردم را بهتر مى‏شناسد آنكه را شایسته مسلمانى داند، او را بسراغ تو مى‏فرستد. با چند جمله كوتاه تو دلش را روشن مى‏كند و آنكه چنین شایستگى ندارد، اگر چه از خویشان نزدیكت باشد، هر چه بگوئى و اندرز دهى، در دل سختش تأثیر نكند. پیداست وقتیكه وظیفه رهبر دین این باشد وظیفه پیروانش بمراتب سهل‏تر و سبكتر است مخصوصاً با شدت تقیه در زمان ائمة علیه السلام كه خود آنها را خانه نشین كرده بود، بمردم كارى نداشتند جز آنكه هر كس مسأله‏اى از توحید و معارف و فروع پرسد جوابش گویند و با روش مسالمت آمیز خود مذهب تشیع را باقى دارند. پس اصحاب و پیروان ایشان نباید كاسه داغتر از آش و دایه دلسوزتر از مادر شوند.
تَمَّ كِتَابُ الْعَقْلِ وَ الْعِلْمِ وَ التَّوْحِیدِ مِنْ كِتَابِ الْكَافِی وَ یَتْلُوهُ كِتَابُ الْحُجَّةِ فِی الْجُزْءِ الثَّانِی مِنْ كِتَابِ الْكَافِی تَأْلِیفِ الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْكُلَیْنِیِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ‏
پایان كتاب عقل و علم و توحید، از كتاب كافى، و كتاب «حجت» كه جزء دوم كتاب كافى و تألیف شیخ ابو جعفر محمد بن یعقوب كلینى(ره) است در دنبال آن بیاید.