تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 3
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب: طینت مؤمن و كافر و برقرارى تكلیف در اول امر

بَابٌ آخَرُ مِنْهُ وَ فِیهِ زِیَادَةُ وُقُوعِ التَّكْلِیفِ الْأَوَّلِ
1- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَیْفَ ابْتِدَاءُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ قَالَ كُنْ مَاءً عَذْباً أَخْلُقْ مِنْكَ جَنَّتِى وَ أَهْلَ طَاعَتِى وَ كُنْ مِلْحاً أُجَاجاً أَخْلُقْ مِنْكَ نَارِى وَ أَهْلَ مَعْصِیَتِى ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَامْتَزَجَا فَمِنْ ذَلِكَ صَارَ یَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْكَافِرَ وَ الْكَافِرُ الْمُؤْمِنَ ثُمَّ أَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَكَهُ عَرْكاً شَدِیداً فَإِذَا هُمْ كَالذَّرِّ یَدِبُّونَ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ إِلَى النَّارِ وَ لَا أُبَالِى ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُسْعِرَتْ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ ادْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا فَقَالَ كُونِى بَرْداً وَ سَلَاماً فَكَانَتْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ یَا رَبِّ أَقِلْنَا فَقَالَ قَدْ أَقَلْتُكُمْ فَادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْمَعْصِیَةُ فَلَا یَسْتَطِیعُ هَؤُلَاءِ أَنْ یَكُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ مِنْ هَؤُلَاءِ
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 9 روایة:1 @*@
ترجمه :
امام باقر (ع) فرمود: اگر مردم بدانند، آغاز آفرینش چگونه بوده دو تن با یكدیگر (در امر دین) اختلاف نكنند. همانان خداى عزوجل پیش از آنكه مخلوق را بیافریند، فرمود: آبى گوارا پدید آى، تا از تو بهشت و اهل طاعت خود را بیافرینم، و آبى شور و تلخ پدید آى تا از تو دوزخ و اهل معصیتم را بیافرینم، سپس بآندو دستور فرمود تا آمیخته شدند، از اینجهت است كه مؤمن كافر زاید و كافر مؤمن.
آنگاه گلى را از صفحه زمین بر گرفت و آنرا بشدت مالش داد، بنا گاه مانند مور بجنبش در آمدند سپس باصحاب یمین فرمود: بسلامت بسوى بهشت و باصحاب شمال فرمود: بسوى دوزخ و باكى هم ندارم. آنگاه امر فرمود تا آتشى افروخته گشت و باصحاب شمال فرمود: در آن داخل شوید، از آن ترسیدند و پرهیز كردند، سپس باصحاب یمین فرمود: داخل شوید: آنها داخل شدند، پس فرمود: سرد و سلامت باش آتش سرد و سلامت شد. اصحاب شد. اصحاب شمال گفتند: پروردگارا از لغزش ما در گذر و از نو بگیر، فرمود: از نو گرفتم، داخل شوید، ایشان برفتند و باز ترسیدند، در آنجا فرمانبردارى و نافرمانى پابرجا گشت، پس نه ایندسته توانند از آنها باشند و نه آنها توانند از اینها باشند.
شرح گویا مرا از آب و خاك ماده ایستكه استعداد قبول اشكال مختلف دارد و نیز این دو ماده در سرشت و خلقت انسان تركیب شده و مقصود از صفحه زمین، مركز روئیدن غذاى انسانست كه نطفه از آن حاصل شود، و مقصود از مالش گل امتزاج و اختلاط مواد اولیه تركیب انسانست، بنحویكه مزاج انسان پیدا شود و مستعد حیات گردد، و آمیختن شور و شیرین بیكدیگر، كنایه از امتزاج خیر و شر و عقل و شهوت در سرشت انسانست. از اینرو با كمال ارتباط و علاقه ایكه پدر با پسر دارد، گاهى پدر تابع عقل و هدایتها شود و پسر پیرو شهوات و وسواس گردد و یا بر عكس. اما راجع بعالم ذر، در احادیث آینده توضیح بیشترى بیان میشود.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ إِلَى آخِرِ الْ‏آیَةِ فَقَالَ وَ أَبُوهُ یَسْمَعُ ع حَدَّثَنِى أَبِى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابِ التُّرْبَةِ الَّتِى‏خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ ع فَصَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْعَذْبَ الْفُرَاتَ ثُمَّ تَرَكَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ثُمَّ صَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْمَالِحَ الْأُجَاجَ فَتَرَكَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَلَمَّا اخْتَمَرَتِ الطِّینَةُ أَخَذَهَا فَعَرَكَهَا عَرْكاً شَدِیداً فَخَرَجُوا كَالذَّرِّ مِنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ وَ أَمَرَهُمْ جَمِیعاً أَنْ یَقَعُوا فِى النَّارِ فَدَخَلَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ أَبَى أَصْحَابُ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 10 روایة: 2 @*@
ترجمه :
زراه گوید: مردى از امام باقر (ع) درباره این آیه پرسید: «چون پروردگارت از فرزندان آدم، از پشتهایشان، نژادشان را بر گرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت كه مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا تا آخر آیه 172 سوره 7 -) حضرت در حالى كه پدرش میشنید پاسخ داد.
پدرم بمن حدیث فرمود كه: خداى عزوجل یك مشت از خاك زمینیكه آدم (ع) را از آن آفرید بر گرفت و آب گواراى فرات(2)بر آن بریخت، و آنرا چهل صباح بحال خود گذاشت، سپس بر آن آب شور و تلخ ریخت و چهل صباح دیگر وا گذاشت. چن آن گل خمیر شد، آنرا بر گرفت و بشدت مالید، آنگاه آدمیان مانند مور از راست و چپش بجنبش در آمدند، بهمگى دستور فرمود بآتش در آیند، اصحاب یمین داخل شدند و آتش بر آنها سرد و سلامت گشت و اصحاب شمال از داخل شدن سرپیچى كردند.
شرح: درباره عالم ذر و اقرار گرفتن از مردم، بعضى از دانشمندان بظهور روایتى كه از عمر رسیده جمود كرده و گفته‏اند: چون خدایتعالى‏آدم را آفرید، نسل او را مانند مورچگان از پشتش در آورد و آنها را زنده ساخت و عقل و شعور داد و سپس از آنهاپرسید. و برخى گفته‏اند: خدایتعالى در خلقت انسان دلائلى براى ربوبیت خود قرار داده و عقول ایشان را چنان رهبرى‏فرموده كه اگر بطبع و فطرت خود بیندیشند، بربوبیتش اقرار كنند. و دسته‏ئى گفته‏اند: این اقرار و اعتراف بلسان قابلیت واستعداد جواهر و ذوات آنهاست مانند آیه شریفه:فقال لها و للارض ائتیها طوعاً و كرهاً، قالتا أتینا طائعین و برخى‏احتمال داده‏اند كه این اقرار بلسان ملكوتى بوده، مانند یسبح لله ما فى السموات و ما فى الارض
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ ع أَرْسَلَ الْمَاءَ عَلَى الطِّینِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً فَعَرَكَهَا ثُمَّ فَرَّقَهَا فِرْقَتَیْنِ بِیَدِهِ ثُمَّ ذَرَأَهُمْ فَإِذَا هُمْ یَدِبُّونَ ثُمَّ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَأَمَرَ أَهْلَ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا إِلَیْهَا فَهَابُوهَا فَلَمْ یَدْخُلُوهَا ثُمَّ أَمَرَ أَهْلَ الْیَمِینِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَدَخَلُوهَا فَأَمَرَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ النَّارَ فَكَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ أَهْلُ الشِّمَالِ قَالُوا رَبَّنَا أَقِلْنَا فَأَقَالَهُمْ ثُمَّ قَالَ لَهُمُ ادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَقَامُوا عَلَیْهَا وَ لَمْ یَدْخُلُوهَا فَأَعَادَهُمْ طِیناً وَ خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ ع وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَنْ یَسْتَطِیعَ هَؤُلَاءِ أَنْ یَكُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ أَنْ یَكُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ قَالَ فَیَرَوْنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوَّلُ مَنْ دَخَلَ تِلْكَ النَّارَ فَذَلِكَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 11 روایة: 3 @*@
ترجمه :
امام صادق (ع) فرمود: چون خداى عز وجل اراده فرمود آدم را بیافریند، آب را بسوى خاك ارسال داشت، سپس مشتى بر گرفت و آنرا بمالید، آنگاه آنرا با دست قدرت خود، دو نیمه ساخت، و بشر را بیافرید، ناگاه بجنبش در آمدند، سپس براى آنها آتشى بر افروخت و باهل شمال دستور داد، داخلش شوند، آنها بسویش رفتند و ترسیدند. و داخل نشدند آنگاه باهل یمین دستور داد، داخلش شوند، آن‏ها برفتند و داخل شدند، خداى عزوجل به آتش امر فرمود تا بر آنها سرد و سلامت گشت. چون اهل شمال چنان دیدند، گفتند: پروردگارا از ما در گذر و تجدید كن، خدا تجدید كرد و بانها فرمود: به آتش در آئید. آنها رفتند و كنارش ایستادند و داخل نگشتند،
خدا ایشان را بطینت اول بر گردانید و از آن طینت آدم (ع) را آفرید.
امام صادق (ع) فرمود از اینرو اینها نتوانند از آنها شوند و آنها نتوانند از اینها گردند. از اینجهت (اهل بیت علیهم السلام) عقیده دارند كه رسولخدا صلى الله علیه و آل نخستین كس بود كه داخل آن آتش شد، و از این با بست قول خداى جل و عز:«بگو اگر براى خداى رحمان فرزندى بود، من نخستین پرستنده بودم 81 سوره 43 -).
توضیح :چون پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله نخستین كس بود كه در میان تمام افراد بشر فرمان خدا برد و بآتش در آمد، پس اگر خدا رافرزندى میبود. آنحضرت نخستین پرستنده و تعظیم كننده آن فرزند میبودو دیگران در پرستش فرزند خدا بر آنحضرت‏پیش نمیافتادند، و چون آنحضرت كسى را بعنوان فرزند خدا نمیپرستد، معلوم میشود او را فرزندى نیست.