گاهی شما دیده اید مادرانی را که ظاهر دینی و حجاب خود را رعایت نمی کنند و مثل هر مادری خوشبختی فرزند خود را میخواهند، و به همین جهت تلاش میکنند مثلاً دختر شان به کلاس زبان انگلیسی برود تا فردا در کنکور قبول شود و مدرک بالایی بگیرد تا زمانی که ازدواج میکند شخصیتش طوری باشد که همسرش نتواند به او زور بگوید و در بین فامیلِ همسرش دارای عزت و احترام کافی باشد و در جامعه نیز آبرویی داشته باشد.
ظاهرش نشان میدهد که با عقل خودش زندگی میکند به همین جهت پیش خود میگوید: اگر کمی موهایم را از روسریام بیرون بگذارم، متجدد و آبرومندترم، در حالی که عقل دینی میفرماید: «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو خویشتن را بپوشانند.»(6)
آن خانم با عقلِ جدای از دین زندگی میکند تا فرزندش صرفاً با رفتن به کلاس زبان و با ظاهر غیر اسلامی خوشبخت شود و بالاخره یا فرزندش در کنکور قبول میشود یا نمیشود، یا با آن ظاهرِ بدحجاب، با مَتَلک چند جوان به راهی کشیده میشود که حتی نمیتواند دیپلم بگیرد و یا به جوانها توجهی نمیکند و در کنکور قبول میشود و مدرکش را میگیرد، اما آیا این دختر که مقید به دستورات الهی نیست به خاطر مدرک دانشگاهیاش در مقابل شوهرش دچار غرور نمیشود؟ و همین امر عامل ناسازگاری با شوهرش نخواهد شد؟ آیا با گرفتن مدرک دانشگاهی بدون داشتن ایمان لازم سعادت فرزندش تأمین خواهد شد و در نتیجه تمام نگرانیهایش حتی در آینده به پایان میرسد؟
آمارها نشان میدهد بیشتر طلاقها مربوط به جوانهای تحصیل کردهی غیرمتدین است و به همین جهت آمار طلاق در شهرها بیشتر است تا در روستاها.(7) با اندک تحقیق متوجه میشویم چون اینها با عقل خودشان میخواهند زندگی و روابط بین همدیگر را تعریف کنند موفق نمیشوند و برخلاف خواستهی درونی به اعمالی دست میزنند که بر خلاف سعادتشان است.
عقل جزئی برای ساختن آجر و سیمان و خانه و مسائل جزئی زندگی مفید است، به عبارت دیگر عقل جزئی مخصوص کارهای جزئی زندگی است. عقلی که ابدیت را درست بفهمد عقل الهی است که ظهورش در شریعت الهی است. آن خانم، دلسوز فرزندش هست، ولی عقلش برای سعادت فرزندش کافی نیست و ما هم اگر طبق شریعت عمل نکنیم با شرایطی روبهرو میشویم که میخواستیم از آن فرار کنیم و حتماً نیم عمرمان در پریشانی و نیم دیگر در پشیمانی طی میشود. قرآن در رابطه با فرعون و هامان میفرماید: «وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا یَحْذَرُونَ»(8) و به فرعون و هامان و لشکریانشان نمایاندیم آن چه را از آن فراری بودند. نیم عمر یک آدم غیر متدین در پریشانی است زیرا نمیداند راه حق کدام است و روش باطل چگونه است.
عقل شریعت، عقل خدا و طریقهی معصوم است. انسانهای معصوم مرتکب هیچ خطایی نمیشوند، زیرا منوّر به عقل الهی هستند که عقل خالق جهان است و آیندهی جهان در تدبیر اوست. حال باید از خود بپرسیم با کدامین عقل باید زندگی کنیم عقل جزیی بشری، یا عقل کلّی الهی؟