فراموش نفرمایید كه وسعت روح، یعنی وسعت حقیقت انسان تا ابدیّت. چون اصل انسان، بدن او نیست، بلكه اصل انسان، جان و روح او است و روح او هم كه همیشه زنده و جاودانه است و بعد از نابودى بدن باز موجود است. یعنى ما خودمان كه همان روح و جانمان باشیم، تا ابدیّت هستیم. حال اگر درجوانى انتخابی مناسب با ابدیّت خود نداشته باشیم، به جوانى و انسانیّت خود خیانت كردهایم. زیرا اصل انسان به وسعت ابدیّت است و همیشه هست.
برای روشن شدن این موضوع بهعنوان نمونه به موضوع «خواب» دقت کنید، در خواب هم شما جدای از بدنتان خودتان هستید. به همین جهت وقتى مىخوابید از خودتان غایب نمىشوید تنها نسبت به فلان شخص یا فلان مكان كه در كنار شما است خواب هستید و آن شخص و یا آن مکان را نمىبینید، امّا آیا اصل خودتان را هم نمىبینید و از خودتان جدا مىشوید؟! وقتى خواب دیدید كه در خیابان هستید، بعد كه بیدار شدید، مىگویید: «من خواب دیدم كه در خیابان بودم»، هرگز نمىگویید: «من خواب دیدم، غریبهاى در خیابان بود»، بلكه متوجهاید خودتان بودید که خواب دیدید در خیابان بودهاید، یعنی در خواب هم خودت، خودت هستى، پس؛ از خودت خواب نیستى، هرچند از بدنت جدا باشى.
وقتى شما خواب مىبینید كه دارید از خیابان رد مىشوید و یا خواب میبینید با دستتان یك پرتقال برداشتهاید، در همان خواب با چشم خودتان آن پرتقال را مىبینید و با دست خودتان پرتقال را برداشتهاید و با پاهای خودتان در خیابان راه مىروید، بدون آنکه این چشم و دست و پا كه در رختخواب است همراهتان باشد، چون خودتان بدون بدن، چشم و دست و پای مخصوص به خودتان را دارید، هرچند این چشم و دست و پایِ گوشتی را آنجا با خود ندارید، پس بدون این بدن، خودتان، خودتان هستید با چشم و دست و پای مخصوص به خودتان و یا مثلاً وقتى سر كلاس نشستهاید و در خیالات خود غرق هستید، بعد معلّم در كلاس مطلب خندهدارى را تعریف مىكند و همه مىخندند، شما به خودتان مىآیید و مىگویید: چه شد؟ چه گفت؟ مگر شما، گوش و چشمتان سر كلاس حاضر نبود، مسلّم چشم و گوش و بدن مادّى شما در کلاس حاضر بود، پس چه كسی نبود كه این گوش مادی نشنید؟ این چشم و گوش مادی مربوط به بدن شما است. ولى چون «خودتان» در کلاس حاضر نبودید و غرق خیالاتتان بودید این گوش مادی نشنید، پس معلوم است شنونده و بینندهی واقعی که خودتان هستید در کلاس نبود و این چشم و گوش ابزار خودتان است که بدون شما خودش کارآیی ندارد.
شما بدنتان نیستید، شما خودتان هستید و فقط هستید، آری شما در حدّ خودتان «فقط هستید» و خودتان را احساس میکنید و خودتان زندهاید، آری زندهاید؛ اصلاً انسان مرگ به معناى نابودى ندارد، همیشه زنده است، همیشه بیدار است، حتی وقتی هم كه بدنش خوابید، بیدار است و خواب میبیند.