تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 10(دوره 10 جلدی)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 68. قلم آیه 1-4

آیه
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
مَآ أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ
وَإِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ
وَإِنَّكَ لَعَلَى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ‏
ترجمه
نون. به قلم و به آنچه مى‏نویسند سوگند.
كه تو به خاطر (لطف و) نعمت پروردگار دیوانه نیستى.
و همانا براى تو پاداش بى‏پایان است.
و حقّاً كه تو بر اخلاق بزرگى استوارى.
نکته ها
«ممنون» اگر از «مَنّ» به معناى قطع باشد، به معناى پاداش بى انقطاع است و اگر از «منّت» باشد به معناى آن است كه الطاف الهى بدون منّت است. ظاهرا معناى اول منظور باشد، زیرا به رخ كشیدن نعمت از جانب خداوند عیب نیست، بلكه انگیزه‏اى براى شكر و اطاعت از او مى‏شود.** تفسیر راهنما.***
نقش قلم از نقش زبان، شمشیر، درهم و دینار، شهرت و فرزند بیشتر است. زیرا قلم تجربه قرنها را به هم منتقل مى‏كند و فرهنگ را رشد مى‏دهد. افراد را با قلم مى‏توان خواب یا بیدار كرد. ملّتى را مى‏توان با قلم، عزیز یا ذلیل كرد. قلم یك فریاد ساكت است. قلم سند رسمى است. قلم گزارشگر تاریخ است.
سوگند به قلم، نشانه فرهنگ و تمدن است. تكیه بر قلم، تكیه بر سند و استدلال است. رابطه با قلم رابطه با علم است. در میان تمام صداها، سه صدا امتیاز دارد: صداى قلم دانشمندان، صداى پاى مجاهدان و صداى چرخ ریسندگان. آرى، امّتى عزیز است كه علم و قدرت و اقتصادش پویا باشد و اگر امروز بخواهیم این سه صدا را نقل كنیم، باید بگوییم: صداى چاپخانه، توپخانه و كارخانه، یعنى قدرت فرهنگى، نظامى و اقتصادى.
قلم‏ها و نوشته‏ها، حافظ علومند. در حدیث مى‏خوانیم: «قیّدوا العلم بالكتابةِ»**بحارالانوار، ج‏2، ص‏52.***
كسى به قلم و نوشته سوگند یاد مى‏كند كه در تمام عمرش یك سطر ننوشت: «لا تخطّه بیمینك»** عنكبوت، 48.***. به قول حافظ:
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت‏
به غمزه مسئله‏آموز صد مدرّس شد
در نسبت جنون به افراد برجسته تعجب نكنید، قرآن مى‏فرماید: «كذلك ما اتى الّذین من قبلهم من رسول الاّ قالوا ساحر او مجنون»** ذاریات، 52.*** هیچ پیامبرى به سراغ مردم نیامده، مگر آنكه به او گفتند: ساحر یا دیوانه است.
پاداشهاى الهى را ساده ننگرید. «أجر كبیر»** هود، 11.***، «أجر عظیم»**آل عمران، 173.***، «أجر كریم»** یس، 11.***، «أجر غیر ممنون»** فصلت، 8.***، «أجراً حسنا»** قلم، 4.***، «أجره على اللّه»** نساء، 10.***.
اخلاق در اسلام‏
در میان صفات و ویژگى‏هاى پیامبر، قرآن بر اخلاق آن حضرت تكیه كرده و آن را «خلق عظیم» خوانده است. به همین مناسبت، سخنان برخى از پیشوایان دینى در این زمینه را از كتاب میزان الحكمه، باب خلق نقل و ترجمه مى‏كنیم.
حضرت على‏علیه السلام فرمود: «رُبّ عزیز اذلّه خلقه و ذلیل اعزّه خلقه» چه بسیارند عزیزانى كه به خاطر بداخلاقى ذلیل مى‏شوند و ذلیلانى كه به خاطر حُسن خلق عزیز مى‏شوند.
امام حسن‏علیه السلام فرمود : «حُسن الخلق رأس كلّ بِرّ» خوش اخلاقى سرآمد هر كار نیك است.
پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله فرمود: «انّما تفسیر حسن الخلق ان اصاب الدنیا یرضى و انّ لم یصبه لم یسخط» حسن خلق به این است كه اگر كامیاب شدى راضى باشى و اگر نشدى عصبانى نشوى .
حضرت على‏علیه السلام فرمود: «ان العبد المسلم یبلغ بحسن خلقه درجة الصائم القائم» انسان در اثر حسن خلق به درجه نمازگزاران روزه دار مى‏رسد.
امام صادق‏علیه السلام فرمود: مكارم اخلاق ده چیز است: یقین، قناعت، صبر، شكر، حلم، حسن خلق، سخاوت، غیرت، شجاعت، جوانمردى.
حضرت على‏علیه السلام فرمود: «من مكارم الاخلاق، ان تصل من قطعك و تعطى من حرمك و تعفوا من ظلمك» از مكارم اخلاق آن است كه هر كس با تو قطع رابطه كرد، تو با او رابطه برقرار كنى و اگر تو را محروم كرد، تو به او عطا كنى و اگر به تو ظلم نمود، او را عفو نمایى.
امام صادق‏علیه السلام فرمود: «الخلق الحسن یمیت الخطیئة كما تمیت الشمس الخبیث» اخلاق نیكو سبب نابودى گناهان است همانگونه كه خورشید خباثت ها را مى‏میراند.
همچنین فرمود: «حسن الخلق یثبت المودّة» اخلاق نیكو علاقه‏ها را محكم و استوار مى‏كند.
پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله فرمود: «خصلتان لا یجتمعان فى المؤمن، البخل و سوء الخلق» در افراد باایمان بخل و بداخلاقى جمع نمى‏شود.
به پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله گفته شد: فلان زن، اهل عبادت ولى بداخلاق است و همسایه‏اش را با زبان مى‏رنجاند. حضرت فرمود: «لا خیر فیها هى من اهل النار» او اهل دوزخ است.
در روایات آمده است، هنگامى كه پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله سعدبن معاذ را دفن كرد. فرمود: به خاطر بداخلاقى او در منزل، فشار قبرى بر او وارد شد.
خُلق عظیم‏
كلمه خُلق به صفاتى گفته مى‏شود كه با سرشت و خوى انسان عجین شده باشد و به رفتارهاى موسمى و موقّت گفته نمى‏شود. تفسیرهاى مختلفى درباره «خلق عظیم» شده‏است، از جمله:
الف) عایشه گوید: اخلاق پیامبر، متضمّن 10 آیه اول سوره مؤمنون است و بالاتر از این مدح، مدحى نیست.
ب) مراد، تخلّق به اخلاق اسلام و طبع بزرگ است.
ج) مراد، صبر بر حق و تدبیر امور بر اقتضاى عقل است.
د) برخى از كتب لغت، خلق را به معناى دین و آئین گرفته‏اند، چنان كه در حدیثى از امام باقرعلیه السلام مى‏خوانیم كه آن حضرت فرمود: مراد از خلق عظیم آئین اسلام است.** تفسیر نورالثقلین***
ه) مراد، برخورد بزرگوارانه با مخالفان است. چنان كه خداوند او را به این شیوه، مامور ساخته بود: «خذ العفو و امر بالعروف و اعرض عن الجاهلین»**اعراف، 199.***
و) مراد، مكارم اخلاق است. چنانكه از آن حضرت روایت شده كه فرمود: «انّما بُعثت لاتمّم مكارم الاخلاق» و فرمود: «ادّبنى ربّى فاحسن تادیبى»** تفسیر مجمع البیان***پروردگارم مرا تربیت نمود و چه خوب تربیت نمود.
ز) عایشه درباره اخلاق پیامبر گفت: «كان خلقه القرآن»** سنن النبىّ، علامه طباطبایى، ص‏56.***اخلاق پیامبر، تجسم قرآن بود.
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیرالمیزان (ج‏6، ص 183)، حدود 27 صفحه در زمینه اخلاق و سنن و آداب زندگى پیامبرصلى الله علیه وآله روایاتى را نقل كرده است، كه به برخى از آنها فهرست وار اشاره مى‏كنیم:
1. پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله خود كفش خود را مى‏دوخت.
2. لباس خود را وصله مى‏زد.
3. گوسفند را خودش مى‏دوشید.
4. با بردگان، هم غذا مى‏شد.
5. بر زمین مى‏نشست.
6. بر الاغ سوار مى‏شد.
7. حیا مانعش نمى‏شد كه نیازهاى خود را از بازار تهیه كند.
8. به توانگران و فقرا دست مى‏داد و دست خود را نمى‏كشید تا طرف دست خود را بكشد.
9. به هركس مى‏رسید، چه بزرگ و چه كوچك، سلام مى‏كرد.
10. اگر چیزى تعارفش مى‏كردند، آنرا تحقیر نمى‏كرد، اگرچه یك خرماى پوسیده بود.
11. كم خرج، كریم الطبع و خوش معاشرت بود.
12. بدون اینكه قهقهه كند، همیشه تبسّمى بر لب داشت.
13. بدون اینكه چهره درهم كشیده باشد، همیشه اندوهگین به نظر مى‏رسید.
14. بدون اینكه از خود ذلتى نشان دهد، همواره متواضع بود.
15. بدون اینكه اسراف ورزد، سَخىّ بود.
16. بسیار دل نازك و مهربان بود.
17. هرگز دست طمع بسوى چیزى دراز نكرد.
18. هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه مى‏دید، موى خود را شانه مى‏زد و چه بسا این كار را در برابر آب انجام مى‏داد.
19. هیچ گاه در مقابل دیگران پاى خود را دراز نمى‏كرد.
20. همواره بین دو كار، دشوارتر آن را انتخاب مى‏كرد.
21. هیچ وقت به خاطر ظلمى كه به او مى‏شد در صدد انتقام بر نمى‏آمد مگر آنكه محارم خدا هتك شود كه به خاطر هتك حرمت خشم مى‏كرد.
22. هیچ وقت در حال تكیه كردن غذا میل نكرد.
23. هیچ وقت شخصى از او چیزى درخواست نكرد كه جواب (نه) بشنود و حاجت حاجتمندان را رد نكرد.
24. نمازش در عین تمامیّت، سبك و خطبه‏اش كوتاه بود.
25. مردم، آن حضرت را به بوى خوشى كه از او به مشام مى‏رسید، مى‏شناختند.
26. وقتى در خانه مهمان داشت،اول كسى بود كه شروع به غذا مى‏كرد و آخرین كسى بود كه از غذا دست مى‏كشید تا مهمانان راحت غذا بخورند.
27. بر سر سفره، همیشه از غذاى جلوى خود میل مى‏كرد.
28. آب را با سه نفس مى‏آشامید.
29. جز با دست راست چیزى نمى‏داد و نمى‏گرفت و غذا نمى‏خورد.
30. وقتى دعا مى‏كرد، سه بار دعا مى‏كرد و وقتى سخن مى‏گفت در كلام خود تكرار نداشت.
31. اگر اذن دخول به خانه مردم مى‏گرفت، سه بار تكرار مى‏كرد.
32. كلامش روشن بود به طورى كه هر شنونده‏اى آنرا مى‏فهمید.
33. نگاه خود را بین افرادى كه در محضرش بودند تقسیم مى‏كرد.
34. هر گاه با مردم سخن مى‏گفت، در حرف زدن تبسم مى‏كرد.
پیام ها
1- سوگند به قلم به جاى سوگند به بیان، تشویق سوادآموزى و مقام دانش پژوهى است. (مبارزه با بیسوادى و ترغیب به نوشتن و خواندن از برنامه‏هاى اولویّت دار اسلام است.)(والقلم و ما یسطرون)
2- عصمت و مصونیّت پیامبر در سایه لطف الهى است. «ما انت بنعمة ربّك بمجنون»
3- آنچه در برابر فشار تهمت،انسان را پایدار مى‏كند توجه به لطف و پاداش الهى است. «انّ لكَ لاجراً غیر ممنون»
4- اگر از پاداش مردم چشم پوشى كنیم، به پاداش هاى پایدار الهى مى‏رسیم. «َلاجراً غیر ممنون»
5 - پاداش ابدى براى كسى است كه خُلق او عظیم باشد. «لأجراً غیر ممنون... . لعلى خلق عظیم»
6- تسلّط بر اخلاق عظیم، مقارن تسلط بر راه مستقیم است. «انّك لعلى خلق عظیم» (و در جاى دیگر مى‏فرماید: «انّك لمن المرسلین على صراط مستقیم»** یس، 3 - 4.***)
7- كمالات پیامبر با او عجین است، و او بر آنها تسلط دارد. «لعلى خلق عظیم»
8 - دفاع از شخصیت‏هاى مذهبى كه مورد تهمت و تحقیر قرار مى‏گیرند، لازم است. «ما انت بنعمة ربّك بمجنون - انّك لعلى خلق عظیم»