تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 10(دوره 10 جلدی)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 65. طلاق آیه 3

آیه
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِ‏ّشَىْ‏ءٍ قَدْراً
ترجمه
و او را از جایى كه گمان ندارد روزى مى‏دهد و هر كس بر خدا توكل كند، او برایش كافى است. همانا خداوند كار خود را محقق مى‏سازد. همانا خداوند براى هر چیز اندازه‏اى قرار داده است.
نکته ها
مراد از رسیدن اجل «بلغن اجلهنّ»، رسیدن به اواخر مدّت عدّه است نه پایان آن، زیرا اگر مدّت عدّه پایان یافت، امساك و نگهدارى زن حرام است.** تفسیر المیزان.***
در قرآن، سى و هشت مرتبه كلمه معروف به كار رفته كه پانزده مرتبه آن مربوط به خانواده و همسردارى است، یعنى شیوه برخورد زن و مرد در زندگى باید شایسته و پسندیده باشد.
گواهى دو شاهد عادل بر طلاق، منافعى دارد. از جمله آن كه دو شاهد عادل، به خاطر عدالت و محبوبیتى كه دارند، به طور طبیعى با موعظه سعى مى‏كنند به جاى طلاق، طرفین را به آشتى ترغیب كنند.
پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله فرمودند: «انّى لأعلم آیة لو اخذ بها النّاس لكفتهم» من آیه‏اى را مى‏شناسم كه اگر مردم به آن عمل كنند، تمام مشكلاتشان حل مى‏شود و سپس آیه «و من یتق اللّه یجعل له مخرجاً» را تلاوت فرمودند.**تفسیر مجمع البیان.***
در روایات مى‏خوانیم: هنگامى كه آیه 3 نازل شد، جمعى از یاران پیامبر، كار و تجارت را رها كردند و گفتند: خداوند روزى ما را ضمانت كرده است، پس به كار و تلاش نیازى نیست. پیامبرصلى الله علیه وآله آنان را احضار و توبیخ كرد و فرمود: هركس كار و تلاش را رها كند، دعایش مستجاب نمى‏شود. «انّه من فعل ذلك لا یستجاب له»** تفسیر نور الثقلین.***
در قرآن، هم مهر الهى با جمله، «من حیث لا یحتسب»** طلاق، 3.*** آمده است و هم قهر الهى. «فاتاهم اللّه من حیث لم یحتسبوا»** حشر، 2.*** یعنى گاهى مهر و قهر الهى غیر منتظره و به شكلى كه گمان نمى‏رود به انسان مى‏رسد.
أثر تقوا فقط در آخرت نیست. امام صادق‏علیه السلام در مورد جمله، «من حیث لا یحتسب» فرمود: این گشایش روزى، براى تقوا پیشه‏گان در دنیاست.** تفسیر نور الثقلین.***
پیام ها
1- زمان‏بندى احكام دینى، باید به دقت مراعات شود. (هم آغاز زمان عدّه: «فطلقوهنّ لعدتهنّ» و هم پایان آن: «اذا بلغن اجلهن» ذكر شده است.)
2- كارها باید از ابتدا داراى برنامه و زمان مشخص باشند. «اجلهنّ»
3- هم ادامه زندگى باید به نحو پسندیده باشد و هم جدایى و طلاق. «امسكوهنّ بمعروف او فارقوهنّ بمعروف»
4- رفتار شایسته چه در حال صلح و آشتى و چه در حال قهر و جدایى، از حقوق همسر است. «امسكوهنّ بمعروف...»
5 - نگاه دارى همسر، مقدّم بر جدایى است. ابتدا فرمود: «امسكوهنّ» و سپس «فارقوهنّ»
6- آیین همسردارى یا طلاق باید مورد پذیرش شرع و پسند عقل باشد. «بمعروف»
7- به دلیل ضعف جسمى و نارسایى، آداب و رسوم اجتماعى و تاریخى، حقوق زنان بیشتر پایمال شده و مى‏شود. لذا بیشترین خطاب‏هاى قرآن در مورد مراعات حقوق به مردان است. «امسكوهنّ بمعروف، فارقوهنّ بمعروف»
8 - جدایى و طلاق، همراه با كرامت و به دور از هر گونه تحقیر صورت گیرد. «فارقوهنّ بمعروف»
9- شرط صحت طلاق، حضور دو شاهد عادل است. «و اشهدوا ذوى عدل منكم»
10- براى حفظ حقوق طرفین، گرفتن دو شاهد عادل، نشانه محكم كارى و دقّت است. «و اشهدوا ذوى عدل منكم»
11- كسانى‏كه در محضر آنان طلاق جارى مى‏شود، باید عادل باشند. «ذوى عدلٍ منكم» یعنى عدالت سرمایه آنان باشد.
12- افراد عادل نیز به تذكّر نیازمندند. «اشهدوا ذوى عدل منكم و اقیموا الشهادة للّه»
13- حبّ و بغض‏ها نباید در قضاوت ما تأثیرگذار باشد. «اقیموا الشهادة للّه» (مشابه این جمله، در آیه 135 نساء آمده است كه مى‏فرماید: «كونوا قوامین بالقسط شهداء للّه و لو على انفسكم او الوالدین والاقربین»)
14- گواهى دو شاهد عادل باید همراه با حفظ حقوق مردم و اخلاص باشد. «اقیموا الشّهادة للّه» (در كلمه «اقیموا» برپاداشتن حقوق مردم و در كلمه «للّه» اخلاص در عمل نهفته است).
15- اقامه حقوق مردم، ارزشى هم وزن اقامه نماز و دین دارد. (در قرآن كلمه «اقیموا» درباره نماز، دین، شهادت و وزن مطرح شده است. «اقیموا الدین»**شورى، 13.***، «اقیموا الصّلاة»** بقره، 43.***، «اقیموا الوزن»**الرّحمن، 9.***و «اقیموا الشّهادة»** طلاق، 2.***
16- موعظه تنها تذكرات اخلاقى نیست، بلكه دستورات فقهى نیز نوعى موعظه است. «امسكوهنّ... فارقوهنّ... اشهدوا... ذلكم یوعظ به»
17- پند پذیرى، نشانه ایمان واقعى است. «یوعظ به من كان یؤمن»
18- به جاى پیمودن راه‏هاى ناشناخته سیر و سلوك، عمل به احكام الهى بهترین موعظه و راه سازندگى انسان است. «یوعظ به من كان یؤمن»
19- حل مشكلات از طریق گناه، رفتن به بیراهه است. تقوا و خدا ترسى موجب خروج انسان از مشكلات و تنگناهاى زندگى است. «و من یتّق اللّه یجعل له مخرجاً»
20- راه رهایى از تمام بن بست‏ها، (كه از جمله آن اختلافات زن و شوهر است، تقواست. «و من یتّق اللّه یجعل له مخرجاً»
21- در مدیریّت بحران‏ها و فتنه‏ها، دو چیز راه نجات است:
الف) تقوا. «و من یتّق اللّه یجعل له مخرجاً»
ب) تمسك به قرآن. «اذا التبست علیكم الفتن كقطع اللیل المظلم فعلیكم بالقرآن»**كافى، ج‏2، ص‏598.***
22- زن و شوهرى كه به ناچار با طلاق از هم جدا مى‏شوند، اگر تقوا را مراعات كنند، مشمول لطف ویژه خداوند مى‏شوند. «یرزقه من حیث لایحتسب»
23- كسانى كه با گناه زندگى خود را تأمین مى‏كنند، راه دریافت روزى‏هاى پیش بینى نشده را به روى خود مى‏بندند. «و من یتق اللّه... یرزقه من حیث لایحتسب»
24- اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نیست. «یرزقه من حیث لایحتسب»
25- رعایت امور معنوى، در زندگى مادّى اثر گذار است. (امدادهاى غیبى، در زندگى انسان نقش مؤثرى دارند.) «من حیث لایحتسب»
26- انسان متقى، خواست خود را در مسیر خواست و اراده خدا قرار مى‏دهد و چون اراده الهى بن بست ندارد، انسان متقى نیز به بن بست نخواهد رسید. «و من یتق اللّه یجعل له مخرجاً»
27- همیشه رزق زیاد وابسته به كار زیاد نیست. «و من یتق اللّه... یرزقه» (همان گونه كه همیشه مقدار و كمّیت آن مهم نیست. امام صادق‏علیه السلام در تفسیر «یرزقه من حیث لایحتسب» فرمود: خداوند در آنچه به او داده بركت مى‏دهد.** تفسیر نور الثقلین.***)
28- تقوا و توكل دو اهرم براى خروج از بن بست است. «و من یتق اللّه... و من یتوكل على اللّه...»
29- براى تأمین زندگى امروز، تقوا «و من یتق اللّه... یرزقه» و براى آینده، توكل لازم است. «و من یتوكل على اللّه فهو حسبه»
30- تقوا، مقدّم بر توكل است. «و من یتق اللّه... و من یتوكل على اللّه»
31- بدون لطف خداوند، هیچ عامل دیگرى كارآمد و كافى نیست. «فهو حسبه»
32- در اراده و خواست تمام افراد و حكومت‏ها، احتمال شكست و ناكارآمدى و بن بست وجود دارد. تنها امرى كه شكست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است. «انّ اللّه بالغ امره»
33- دلیل توكل ما، قدرت بى نهایت الهى است. «و من یتوكل ... انّ اللّه بالغ امره»
34- معناى توكل ما و قدرت خداوند آن نیست كه انسان به همه خواسته‏هاى خود مى‏رسد، زیرا تمام امور هستى قانونمند است و حساب و كتاب دارد. «و من یتوكل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره قد جعل اللّه لكل شى‏ءٍ قدراً»