آیه
یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَآ إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ
ترجمه
مىگویند: «اگر (از این سفر جنگى) به مدینه بازگردیم، عزیزترین افراد، ذلیلترین مردم را بیرون خواهد كرد»، در حالى كه عزّت و اقتدار مخصوص خدا و پیامبرش و مؤمنان است، ولى منافقان نمىدانند.
نکته ها
در تفاسیر، براى آیات پنجم تا هشتم سوره منافقون، شأن نزول مفصّلى آمده است كه آن را به طور خلاصه نقل مىكنیم: بعد از جنگ بنى المصطلق كه در سال ششم هجرى اتّفاق افتاد، هنگام بازگشت به مدینه، میان دو نفر از مسلمانان كه یكى از مهاجران و دیگرى از انصار بود، بر سر آبگیرى از چاه نزاع شد و هر یك براى غلبه بر دیگرى از دوستان خود كمك خواست. عبداللّه بن اُبَى كه سر كرده منافقان بود به كمك مرد انصارى شتافت و گفت: ما مهاجران را مسكن و مال دادیم، ولى حالا در برابر ما مىایستند. اگر به مدینه برگردیم، عزیزان، ذلیلها را بیرون خواهند كرد.
زیدبن ارقم كه جوانى نورسته بود، این گفته را به پیامبر گزارش داد. حضرت، عبداللّه بن اُبَى را احضار كرد ولى او انكار نمود. انصار گفتند: چرا به خاطر گزارش یك نوجوان، بزرگ ما، عبداللّه توبیخ شود؟
پیامبر فرمان حركت داد و اجازه دستور استراحت نداد تا مردم فرصت و فراغتى براى ادامه حرفها نداشته باشند، هنگامى كه به مدینه رسیدند فرزند عبداللّه بن اُبَىّ كه از مؤمنان واقعى بود، راه را بر پدر بست و گفت: آیا تو عزیزترین مدینهاى و مىخواهى پیامبر را خارج كنى؟ هرگز نمىگذارم وارد شوى، مگر آنكه پیامبر اكرم اجازه دهد.
مسئله را به پیامبر گزارش دادند و حضرت اجازه ورود او را به مدینه داد، عبداللّه كه خود را عزیز مىپنداشت، ذلیل شد و از شدت خجالت در خانه ماند تا آنكه مرد و هرگاه به او گفته مىشد بیا نزد پیامبر برویم و عذرخواهى كن، او سرپیچى مىكرد.
امام صادقعلیه السلام فرمود: خداوند امور مسلمانان را به خودشان واگذارده ولى اجازه ذلیل كردن خود را به آنان نداده است: «و لم یفوّض الیه ان یكون ذلیلاً»** كافى، ج 5، ص 63، به نقل از تفسیر راهنما.***، سپس آیه «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین» را تلاوت فرمود.
در حدیث مىخوانیم كه پرسیدند: چگونه مؤمن خود را ذلیل مىكند؟ امام صادقعلیه السلام فرمود: «یتعرّض لما لایطیق» و «یدخل فیما یعتذر منه»**تفسیر نورالثقلین.*** در كارى كه توان انجامش را ندارد و از انجامش معذور است وارد مىشود.
در عبارت «وللّه العزّة»، چون «للّه» مقدم بر «العزّة» شده است، انحصار استفاده مىشود، یعنى عزّت واقعى مخصوص خداست.
عزّت خداوند، ذاتى اوست و عزّت پیامبر، به دلیل عنایات ویژه خداوند به او و عزّت مؤمنان، به خاطر وعده الهى بر نصرت و پیروزى نهایى آنان است.** تفسیر اطیب البیان.***
پیام ها
1- منافقان، در صدد براندازى حكومت اسلامى هستند. «لیخرجنّ الاعزّ منها الاذلّ»
2- منافقان، خود را عزیز و پیامبر و مؤمنان را ذلیل مىدانند. «لیخرجنّ الاعزّ منها الاذلّ»
3- خداوند، پیروزى و عزّت مؤمنان را به شرط مؤمن ماندن تضمین كرده است. «وللّه العزة و لرسوله و...»
4- عزّت، در انحصار خدا، پیامبر و مؤمنان است. «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»
5 - به یاوه سرایى دشمن پاسخ دهید و به كسانىكه خود را عزیزترین مردم و پیامبر را ذلیلترین مىپندارند بگویید: «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»
6- منافقان از شناخت حقایق عاجزند. نه قدرت درك این مطلب را دارند كه خداوند در برابر تحریم اقتصادى، مؤمنان را روزى مىدهد: «لایفقهون» و نه اینكه عزّت حقیقى از آنِ اهل ایمان است. «لایعلمون»