تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 1
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره بقره آیه 229

(229) الْطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَنٍ وَلَایَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُواْ مِمَّا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلَّا أَنْ یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْظَّلِمُونَ‏
طلاق (رجعی که امکان رجوع وبازگشت دارد، حداکثر) دو مرتبه است. پس (در هر مرتبه) یا باید به طور شایسته همسر خود را نگهدارد و (آشتی نماید،) یا با نیکی او را رها کند (و از او جدا شود.) و برای شما مردان روا نیست که چیزی از آنچه به همسرانتان داده‏اید، پس بگیرید مگر اینکه دو همسر بترسند که حدود الهی را بر پا ندارند. پس اگر بترسید که آنان حدود الهی را رعایت نکنند، مانعی ندارد که زن فدیه و عوض دهد. (و طلاق خُلع بگیرد.) اینها حدود و مرزهای الهی است، پس از آن تجاوز نکنید. و هر کس از حدود الهی تجاوز کند پس آنان ستمگرانند.
نکته‏ها:
در جاهلیّت، طلاق دادن و رجوع کردن به زن، امری عادّی و بدون محدودیّت بود.امّا اسلام، حداکثر سه بار طلاق و دو بار رجوع را جایز دانست تا حرمتِ زن و خانواده حفظ شود.**تفسیر مجمع‏البیان.***
در اسلام، طلاق امری منفور و بدترین حلال نام گذاری شده است، ولی گاهی عدم توافق تا جایی است که امکان ادامه زندگی برای دو طرف نیست.
در این آیه علاوه بر طلاق رجعی که از سوی مرد است، طرح طلاق خُلع که پیشنهاد طلاق از سوی زن است نیز ارائه شده است. به این معنا که زن، مهریه خود یا چیز دیگری را فدای آزاد سازی خود قرار دهد و طلاق بگیرد.
تعدّد طلاق، براساس تعدّد رجوع و بقای ازدواج است. کسی که در یک جلسه می‏گوید: «من سه بار طلاق دادم»، در واقع یک طلاق صورت گرفته است. چون یک ازدواج را بیشتر قطع نکرده است. لذا بر اساس فقه اهل‏بیت علیهم السلام ، چند طلاق باید در چند مرحله باشد و یکجا واقع نمی‏شود. زیرا به مصلحت نیست که زندگی خانوادگی در یک جلسه و با یک تصمیم برای همیشه از هم بپاشد.**با عنایت به همین موضوع بود که شیخ محمود شلتوت، مفتی اعظم مصر و رئیس دانشگاه الازهر گفت: من در مسئله طلاق، فقه شیعه را ترجیح می‏دهم.***
پیام‏ها:
1- در قطع رابطه با دیگران، نباید آخرین تصمیم را یک مرتبه گرفت، بلکه باید میدان را برای فکر و بازگشت باز گذاشت. (الطلاق مرّتان)
2- آزار و ضرر رسانی به همسر، ممنوع است. مرد نباید به قصد کام گرفتن یا ضربه روحی زدن به زن، به او رجوع نموده و سپس او را رها کند. (فامساک بمعروف)
3- در همسر داری باید از سلیقه‏های شخصی و ناشناخته دوری کرد و به زندگی عادّی و عرفی تن در داد. (امساک بمعروف)
4- تلخی جدایی را با شیرینی هدیه و احسان جبران کنید. (او تسریح باحسان)
5 - طلاق، نباید عامل کینه، خشونت و انتقام باشد، بلکه در صورت ضرورتِ طلاق، نیکی و احسان شرط اساسی است. (أو تسریح باحسان)
6- اصل در زندگی، نگهداری همسر است، نه رها کردن او. کلمه «امساک» همه جا قبل از کلمه «تسریح» آمده است. (فامساک بمعروف او تسریح باحسان)
7- حقوق و احکام در اسلام، از اخلاق و عاطفه جدا نیست. کلمات «احسان» و «معروف» نشانه‏ی همین موضوع است. (فامساک بمعروف او تسریح باحسان)

8 - مراعات حقوق، لازم است. مرد، حقّ ندارد از مهریه زن که حقّ قطعی اوست چیزی را پس بگیرد. (لا یَحلّ لکم أن تأخذوا ممّا آتَیتموهنّ شیئاً)
9- خواسته‏های مرد و زن باید در چارچوب حدود الهی باشد. (الاّ ان یخافا اَلاّ یقیما حدود اللّه)
10- تنها نظر زن و شوهر در مورد طلاق کافی نیست، بلکه باید دیگران نیز به ادامه زندگی آنان امیدی نداشته باشند. (یخافا... فان خفتم) گاهی زن و شوهر می‏گویند: با هم توافق اخلاقی نداریم، امّا این حرف برخاسته از هیجان آنهاست. لذا قرآن در کنار خوف زن وشوهر (یخافا) پای مردم را به میان کشیده که آنان نیز این ناسازگاری را درک کنند. (خفتم)
11- در تصمیم گیری‏ها باید محور اصلی، اقامه‏ی حدود الهی و انجام وظایف باشد. اگر حدود الهی مراعات می‏شود ازدواج باقی بماند وگرنه طلاق مطرح شود. (فان خفتم ألاّ یقیما حدود اللّه)
12- طرحِ «طلاق خُلع» برای آن است که زن بتواند خود را از بن‏بست خارج سازد. (افتدت به)
13- اسلام با ادامه زندگی به صورت تحمیلی و با اجبار و اکراه، موافق نیست. در صورتی که زن به اندازه‏ای در فشار است که حاضر است مهریه‏ی خود را ببخشید تا رها شود، اسلام راه را برای وی باز گذاشته است. البتّه مرد ملزم به پذیرش طلاق خلع نیست. (فلا جناح علیهما فیما افتدت به)
14- شکستن قانون الهی، ظلم است. (و من یتعد حدوداللّه فاولئک هم الظّالمون)