(55) وَإِذْ قُلْتُمْ یَمُوسَی لَن نُّؤمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنظُرُونَ
و(نیز بخاطر آورید) هنگامی که گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خدا را آشکارا (به چشم خود) ببینیم، پس صاعقه (جان) شما را گرفت، در حالی که تماشا میکردید.
نکتهها:
قوم حضرت موسی دو گروه شدند:
الف: گروهی برگزیده، که همراه موسی علیه السلام برای مناجات و شنیدن کلام خداوند به کوه طور آمدند، ولی وقتی گفتگوی خدا و موسی را شنیدند، گفتند: از کجا بدانیم که این صدا از خداست، باید خدا را با چشم ببینیم تا بپذیریم.
ب: گروه دیگر که با هارون ماندند، ولی در غیاب حضرت موسی، گوسالهپرست شدند. در سوره اعراف**اعراف، 154.*** در مورد کسانی که دیدن خدا را طلب کردند، میفرماید: (اخذتهم الرجفة) آنها را زمین لرزه گرفت. شاید صاعقهای که در این آیه مطرح است، همراه با زمین لرزه بوده و آنها با این صاعقه از دنیا رفتند. چون آیهی بعد میفرماید: شما را بعد از مرگ دوباره برانگیختیم.
روحیّهی سؤال کنندگان، یکسان نیست. موسی و مردم هر دو تقاضای دیدن خدا کردند، لکن موسی به نمایندگی از مردم و با ادب گفت: (أرنی)، ولی قوم موسی با تکبّر گفتند: (لن نؤمن لک حتّی نری اللّه جهرة)، ما هرگز ایمان نخواهیم آورد مگر آنکه خدا را آشکارا ببینیم. لذا خداوند در جواب موسی فرمود: (لن ترانی)، تو هرگز مرا نخواهی دید. امّا در برابر قوم، قهرش را فرستاد.
این آیه پیامبر اسلام را تسلیت و دلداری میدهد که از درخواستهای بیهوده مردم نگران مباش. زیرا مردم از موسی درخواستهای خطرناکتر داشتند.
پیامها:
1- از عاقبت لجاجت، جسارت، بیادبی و توقّعات نابجای گذشتگان، عبرت بگیرید. (لن نؤمن... فاخذتکم)
2- برای گروهی منطق و استدلال و موعظه کافی است، ولی برای گروهی قهر و غلبه لازم است.(فاخذتکم)
3- اگر خداوند نیست تا او را ببینید، امّا آثار او که دیدنی است. چرا با دیدن آنها ایمان نمیآورید. (فاخذتکم الصاعقة و انتم تنظرون)