بدیهی است در حرکات اختیاری، میزان پیشرفت و تکامل بستگی به اراده و اختیار موجود و متحرک دارد. به عبارت دیگر، نرسیدن به کمال مطلوب تنها معلول نقص نیروهای ذاتی یا عدم مساعدت شرایط و امکانات خارجی نیست، بلکه به اراده و اختیار خود شخص نیز بستگی دارد و بی تردید اِعمال اراده و اختیار و اساساً تحقق هر عمل اختیاری حداقل به سه عنصر نیازمند است: آگاهی و شناخت، قدرت و توانمندی و میل و گرایش.
شناخت به مثابه چراغی نقش روشنگری را در کارهای اختیاری بازی میکند و چون اختیار و انتخاب بدون علم و آگاهی امکان ندارد، حسن انتخاب بستگی به علم و تشخیص صحیح دارد و هر قدر دایره معلومات وسیعتر و امکان کسب دانش های یقینی بیشتر باشد،
﴿ صفحه 50﴾
امکان بهره برداری صحیح از آنها برای تکاملات اختیاری بیشتر خواهد بود؛ چنان که هر قدر میدان عمل وسیعتر و شرایط بیرونی گوناگونتر باشد، اَعمال اختیاری آزادانهتر انجام خواهد گرفت. بر این اساس، کسی که فاقد شناخت کافی است و دسترسی به منابع شناخت ندارد و به سود و زیان رفتار خویش واقف نیست، مسؤولیتی در قبال رفتار خویش ندارد. آن انسان مستضعفی که در محیط دورافتاده و غیر قابل دسترسی قرار گرفته است و امکان شناخت وظایف و تکالیف برای او فراهم نیست و چه بسا هیچ اطلاعی از دین و بعثت پیامبران ندارد، هیچ مسؤولیتی در قبال تکالیف دینی متوجه او نمیباشد و خداوند او را مؤاخذه نمیکند. مسؤولیت هر کسی در حدّ چیزی است که در قلمرو درک و فهم اوست و اگر کسی در حدّ توان تلاش داشت، ولی از تشخیص حق و باطل عاجز ماند مسؤولیتی ندارد، چون او راهی برای شناخت حق ندارد و بواقع او در زمینه رفتار اختیاری خود کوتاهی نکرده تا مؤاخذه شود. کسی بازخواست میشود که از روی اختیار راه انحطاط و باطل را برگزیند.
پس شکی در ضررورت شناخت هدف و کمال واقعی و مسیر صحیح آن وجود ندارد، و برای کسی که خواهان دستیابی به کمال واقعی است لازم است که قبل از حرکت تکاملی خویش به این شناخت دست یابد. در راستای شناخت کمال واقعی و نهایی و راه رسیدن به آن، ضرورت دارد که با تکیه بر شرع و عقل، مبدأ و معاد و رابطه دنیا و آخرت را بشناسد. زیرا کسی که مبدأ هستی را نشناسد و نداند که وجود او و سایر موجودات وابسته به آفریدگار هستند، نمیتواند در مورد هستی خود و جهان و کمال واقعی و نهایی، قضاوت درستی داشته باشد. از سوی دیگر، برای کسی که خدا را قبول ندارد، این فرض که انسان میتواند راهی به سوی خدا داشته باشد و به او تقرّب یابد و کمال نهایی انسان در تقرّب به خداست، مطرح نیست. هم چنین ضرورت شناخت معاد بدیهی است، چون اگر زندگی منحصر به زندگی مادّی و دنیوی نباشد، کمال های قابل دست رس بسی فراتر از لذایذ دنیوی خواهد بود و انسان در حرکت تکاملی و اختیاری خویش باید به این شناخت دست یابد تا بتواند با تلاش های اختیاری خود به آن کمال ها دست یابد و در صورت لزوم، بسیاری از لذایذ دنیوی زودگذر را
﴿ صفحه 51﴾
فدای لذایذ برتر و پایدار اُخروی کند. پس حل مسأله مبدأ، معاد و رابطه دنیا و آخرت و راه رسیدن به کمال نهایی برای انجام عمل اختیاری عقل پسند ضرورت دارد.
شناخت به تنهایی انسان را به حرکت و تصمیم گیری نمیرساند، بلکه فقط راه را نشان میدهد و میل و گرایش که نقش انرژی را در کارهای اختیاری بازی میکند، عنصر دوم مورد نیاز در فعالیت های اختیاری است. سومین عنصر اساسی در فعالیت های اختیاری انسان، قدرت است که نقش امکانات و ابزار را در این زمینه بازی میکند. انسان باید به گونهای باشد که بتواند در پرتو شناخت و استفاده از میل ها، آنچه را در راستای کمال واقعی خود میداند تحقق بخشد و یا از کارهایی که او را از رسیدن به آن کمال نهایی باز میدارند و یا دور میکنند اجتناب ورزد.