تربیت
Tarbiat.Org

به سوی خودسازی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

حرکت اختیاری و غیر اختیاری

حرکت تکاملی گاهی به محض اجتماع شرایط لازم و بروز و ظهور یافتن گرایش ها و ادراکات غریزی برای موجودی که واجد نیروی کافی برای تکامل ویژه‌ای است، خود به خود، و بدون اراده حاصل می‌شود، و گاهی صرف وجود شرایط طبیعی و وجود گرایش های غریزی کافی نیست و حرکت تکاملی متوقف بر اعمال اراده و اختیار است. چنان که ما آشکارا در مورد فعالیت های اختیاری خودمان می‌یابیم که در هر مرحله‌ای شناخت، تصمیم و انتخاب ما نقش اساسی در افعال ما دارد و بوضوح بین آن‌ها و افعال طبیعی و غیر ارادی فرق می‌گذاریم؛ چون ما در حوزه رفتار اختیاری، خود را مواجه با افق ها و مسیرهای گوناگونی می‌بینیم و با انتخاب خود یکی را برمی گزینیم و چنان نیست که عوامل طبیعی راه را به ما تحمیل کنند و قدرت انتخاب را از ما سلب سازند.
گرچه ما برخوردار از رشد طبیعی هستیم که تابع شرایط طبیعی است و از دایره اختیار ما خارج است و هم چنین براساس غرایزی که در وجود ما هست، نیازهای حیوانی خود را ابراز
﴿ صفحه 47﴾
می‌داریم، اما چنان نیست که در همه ساحت های وجودی خویش، اسیر طبیعت و غرایز باشیم و قدرت انتخاب نداشته باشیم. پس ما در حوزه رشد طبیعی و نباتی، تا حدّی اعمال انتخاب می‌کنیم، چه رسد به اموری که نقش انتخاب و اختیار ما در آن‌ها بسیار برجسته است، مثل سخن گفتن که ما با اختیار خود سخن خویش را آغاز می‌کنیم و هر لحظه که خواستیم بدان پایان می‌دهیم و هیچ عامل طبیعی ما را مجبور به سخن گفتن و یا سکوت نمی‌کند؛ چرا که سخن گفتن مثل رشد بدن و ضربان قلب نیست که مبتنی بر حرکت صرفاً طبیعی هستند و تابع اختیار انسان نیستند.
البته گاهی در اثر عادت، حالتی در ما پدید می‌آید که، خود به خود، به انجام کاری و انتخاب راهی مشخص وادار می‌شویم، یا گاهی بر اثر شدّت و فوران امیال حیوانی انسان بی اختیار در دام غرایز حیوانی می‌افتد؛ مثل حیوانی که وقتی چشمش به علف افتاد، به طرف آن می‌رود و یا وقتی چشمش به جنس مخالف افتاد، بی اختیار بدان تمایل نشان می‌دهد. بی شک چنین فردی تا حدّ چهارپایان سقوط کرده و تابع غرایز خویش گشته است و قدرت اندیشیدن و انتخاب را از خویش سلب گردانیده. اما باید توجه داشت که ما به اختیار خویش مقدّمات عادت یافتن به کاری و نیز مقدمات برانگیخته شدن غرایز حیوانی را فراهم می‌آوریم.
پس هیچ شکی در این مطلب وجود ندارد که حرکات و رفتار انسان دوگونه‌اند: 1ـ حرکات طبیعی و به تعبیری جبری که از دایره اراده و اختیار ما خارج هستند. 2ـ حرکات و رفتار اختیاری و ارادی که با اراده، تصمیم و گزینش انسان انجام می‌پذیرند. البته انسان ها از نظر قدرت اِعمال اختیار و اراده در یک سطح نیستند: برخی از چنان اراده‌ای برخوردارند که طوفان غرایز و احساسات نمی‌تواند آن‌ها را از جای بکند، ولی در مقابل برخی سست اراده هستند و در برابر غرایز و احساسات اختیار از کف می‌دهند و با این‌که با نیروی اراده و اختیار می‌توانند برخلاف مقتضای غرایز حیوانی خویش عمل کنند، اما چشم بسته تسلیم آن غرایز می‌شوند. یا گاهی چنان احساسات بر آن‌ها غلبه می‌یابد که رفتار غیر ارادی و غیر اختیاری از
﴿ صفحه 48﴾
آنان سر می‌زند؛ مثل شخص عصبانی که در هنگام خشم و عصبانیت کنترلی بر رفتار خویش ندارد و در آن حال، سخنانی می‌گوید و رفتاری از او سر می‌زند که در حالت عادی ممکن نیست از او سر زند، از این جهت وقتی خشم و عصبانیت او فرو نشست، از کرده های خویش متعجب و پشیمان می‌گردد. بنابراین، گرچه برخی در وضعیت های استثنایی و یا به جهت ضعف اراده اختیار از کف می‌دهند و به حالتی جبرگونه مبتلا می‌گردند، اما فی الجمله هر کسی خود را مواجه با کارهایی می‌یابد که انجام و یا ترک آن‌ها منوط به نیروی اختیار و انتخاب اوست.
اشاره داشتیم که افراد در اِعمال اراده خویش یکسان نیستند و این تفاوت به جهت اختلاف انسانها در ذوق، سلیقه، تمایلات و استعدادهاست و هم چنین عوامل نژادی و وراثت و تربیت و محیط و نیز برخی از غدد و نوع غذا در این امر دخیل می‌باشند. بر این اساس، در هریک از عوامل فوق تحقیقات گسترده‌ای صورت پذیرفته است. از جمله، دانشمندانی که در زمینه فعالیت غدد تحقیق و بررسی داشته‌اند، به این نتیجه دست یافته‌اند که غدد با کارکردهای گسترده خود، تأثیر فراوانی بر روی رفتار انسانی دارند. مثلاً ترشحات و هورمون های غده هیپوفیز در مغز، غدد فوق کلیوی، غدد تناسلی و فعل و انفعالاتی که در آن‌ها صورت می‌پذیرد، تأثیرات فراوانی در رفتار و تمایلات انسان دارند. حتی آلودگی محیط در فکر انسان اثر می‌گذارد و یا کم و زیادشدن اکسیژن و برخی از گازهای دیگر در رفتار انسان اثر می‌گذارند و باعث کم طاقتی و بی حوصلگی او می‌شوند.
با توجه به تأثیرات گسترده عوامل فوق، پاره‌ای از کسانی که در زمینه دانش های مربوط به آن عوامل بررسی داشته‌اند، تصوّر کرده‌اند که انسان در قبال تأثیر آن عوامل بر رفتار خویش مسلوب الاختیار است. مثلاً برخی از کسانی که در علم وراثت و ژنتیک تخصص دارند، تصور کرده‌اند که خط مشی رفتاری انسان از طریق ژن ها به انسان منتقل می‌شود و بواقع انسان گونه های رفتاری خویش را از پدران خود به ارث می‌برد و خود نقشی در آن‌ها ندارد.
ما گرچه تأثیرات عوامل فوق را می‌پذیریم، اما اذعان داریم که نقش و تأثیر آن عوامل تا
﴿ صفحه 49﴾
حدّی نیست که اراده انسان را تحت الشعاع قرار دهد. اگر ما اراده و اختیار انسان را در نظر نیاوریم و انسان را صرفاً متأثر از عوامل زیستی و فیزیولوژیک و سایر عوامل بدانیم، مسأله تعلیم و تربیت، دین و اخلاق موضوعاً منتفی می‌گردند و انسان در اسارت یک سیستم جبری قرار می‌گیرد و دیگر تعهد، مسؤولیت و تکلیفی متوجه او نخواهد بود و در مورد رفتارش بازخواست نخواهد شد؛ چون در آن صورت، رفتار او جبری و ناشی از تأثیر عوامل غیر اختیاری و طبیعی خواهد بود!
ما وقتی به خودمان نظر می‌کنیم، می‌یابیم که با وجود عوامل فوق الذکر باز اراده و قدرت اختیار از ما سلب نمی‌گردد. بله شدت و ضعف تأثیر عوامل طبیعی، محیطی و ژنتیک در سطح مسؤولیت ما تغییر ایجاد می‌کند؛ مثلاً مسؤولیت کسی که مزاجش آمادگی بیشتری برای عصبانیت دارد، در حدّ مسؤولیت شخص خونسرد در برابر رفتارش نیست و مسلماً انسان خونسرد در قبال اعمال خشن خود مسؤولیت بیشتری دارد، و از این جهت جُرم افراد نیز با توجه به میزان تأثیر آن عوامل نوسان می‌یابد. به هر تقدیر، هیچ‌گاه مسؤولیت از انسان سلب نمی‌گردد و هر کس به میزانی که قدرت بر اِعمال اختیار دارد، مسؤولیت نیز دارد.