تربیت
Tarbiat.Org

به سوی خودسازی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

حرکت استکمالی و عوامل و شرایط آن

تکامل و حرکت استکمالی یک موجود عبارت است از تغییرات تدریجی که برای آن موجود حاصل می‌شود و بر اثر آن‌ها استعدادی که برای رسیدن به یک صفت وجودی (کمال) دارد به فعلیت می‌رسد. این تغییرات به وسیله نیروهایی که در سرشت موجود کمال پذیر به ودیعت نهاده شده است و با استفاده از شرایط و امکانات خارجی انجام می‌پذیرد. مثلاً یک دانه گندم وقتی زیر خاک قرار گرفت و آب و هوا و حرارت و نور و دیگر شرایط لازم فراهم آمد، شکافته می‌شود و سپس ساقه و برگ در می‌آورد و خوشه می‌دهد، و سرانجام ممکن است تا هفتصد دانه از آن پدید آید. تغییراتی که از آغاز در دانه گندم ظاهر می‌شود تا به پیدایش هفتصد دانه کامل بینجامد، در اصطلاح «حرکت استکمالی» نامیده می‌شود، و نیروهایی که در دانه مزبور وجود دارد و به وسیله آن‌ها مواد لازم جذب و مواد زیان بار دفع می‌گردد و اجزای
﴿ صفحه 43﴾
جذب شده با فعل و انفعالات خاصی به صورت دانه های مشابهی در می‌آید، «عوامل تکامل»، و آب و هوا و نور و دیگر لوازم بیرونی «شرایط تکامل» نام‌گذاری می‌گردد. پس تکامل عبارت است از فرایند برخورداری موجودی از نیروهایی که تغییرات تدریجی را باعث می‌گردند و نیز وجود شرایط بیرونی برای به فعلیّت رساندن استعدادها در جهت رسیدن به کمال.
بدیهی است که شناخت نحوه تکامل و به عبارت دیگر، وسعت دایره وجود و حوزه کمالات یک موجود و هم چنین عوامل و شرایط تکامل معمولاً با تجربه امکان پذیر است. مثلاً ما به تجربه در می‌یابیم که حرارت، نور و اکسیژن از عوامل رشد و تکامل موجودات زنده هستند، چون وقتی گیاهی را در محیط تاریک و فاقد اکسیژن و حرارت قرار می‌دهیم، رشد نمی‌کند و فاسد می‌گردد. البته امکان شناخت از راه دیگر را نیز نمی‌توان نفی کرد.
در اینجا سؤال هایی پیش می‌آید: آیا همه موجودات تغییر و تحوّل می‌پذیرند؟، یا در میان موجوداتی که می‌شناسیم و یا موجوداتی که احتمالا وجود دارند و ما از آن‌ها اطلاعی نداریم، ممکن است چیزهایی یافت شوند که به طور کلّی تغییرناپذیر باشند و ابداً تغییر و تحولی در آن‌ها روی ندهد؟ و آیا هر گونه تغییری چه در ذات و چه در عوارض و صفات و چه در نسبت ها و اضافات، تغییر حقیقی و واقعی است و یا این‌که تغییر در نسبت ها ـ مثل تغییر در وضع و نسبت کتابی با محیط اطراف ـ را نمی‌توان در عداد تغییرات حقیقی به شمار آورد، بلکه آن‌ها را باید در عداد تغییرات اعتباری شمرد؟ و آیا هرگونه تغییر حقیقی موجب رسیدن به یک صفت کمالی می‌شود، یا ممکن است نتیجه یک حرکت، از دست دادن پاره‌ای از صفات وجودی باشد؟ این‌ها همه پرسش هایی بجاست، اما چون بحث ما اکنون در شناخت حرکت تکاملی انسان و تحوّلات و تغییراتی است که در نتیجه آن انسان به کمال نهایی می‌رسد و این بحث متوقف بر پاسخ آن پرسش ها نیست، از پاسخ آن‌ها خودداری می‌کنیم.