آیه
أَءُنزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِن بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّن ذِکْرِی بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ
أَمْ عِندَهُمْ خَزَآئِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ
أَمْ لَهُم مُّلْکُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَلْیَرْتَقُواْ فِی الْأَسْبَابِ
جُندٌ مَّا هُنَالِکَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ
ترجمه
آیا از میان همهی ما، قرآن بر او نازل شده است؟ (این حرفها بهانهای بیش نیست) بلکه آنان نسبت به قرآن، در شک هستند. آری، آنان هنوز عذاب مرا نچشیدهاند.
مگر گنجینههای رحمت پروردگار عزیز و بخشندهی تو در اختیار آنان است (تا وحی بر افرادی که آنان میخواهند نازل شود)؟
یا حکومت آسمانها و زمین و آن چه میان آنهاست، از ایشان است؟ پس به وسیلهی امکاناتی که دارند بالا روند (و رشته کار را بدست گیرند و از نزول وحی بر کسی که ما میخواهیم جلوگیری کنند).
آنان لشگر کوچکی از احزابِ شکست خوردهاند (که از حقیقت دورند و بهانه میگیرند).
نکته ها
یکی از نامهای قرآن کریم، «ذکر» است. در آغاز این سوره قرآن به ذکر توصیف شد، «القرآن ذی الذّکر» در این آیه هم نزول قرآن بر پیامبر، نزولِ ذکر شمرده شده، «انزل علیه الذّکر» در آیهی 48 نیز میخوانیم: «هذا ذکر مبارک» در آخر سوره نیز آمده است: «ان هو الاّ ذکر للعالمین».
شک دو گونه است: طبیعی و تعمّدی. در شک طبیعی انسان به دنبال فهم حقیقت است، امّا هنوز به علم نرسیده است. این شک، امری مثبت و لازمهی فکر بشری است.
امّا گاهی انسان چیزی را میداند، ولی خود را به شک میزند و تجاهل میکند و دیگران را به شک میاندازد تا حقیقت آشکار نگردد.**تفسیر المیزان.***
مراد قرآن از اینکه میفرماید: «بل هم فی شک من ذکری» شک نوع دوم است.
حرفِ «ما» در «جندٌ ما» برای تحقیر است، یعنی لشگری ناچیز و کوچک.
پیام ها
1- شک برخی کفّار در رسالت پیامبر اسلام، برخاسته از شک در اصل امکان نزول وحی است. «ءانزل علیه الذکر... بل هم فی شک من ذکری»
2- برخی کسانی که روی احکام دین بهانه میگیرند، در حقیقت اصل دین را قبول ندارند. «ءانزل علیه الذکر من بیننا بل هم فی شک...»
3- ریشهی برخی انکارها، حجاب معاصرت و حسادت است. (چرا او پیامبر شد و ما نشدیم) «ءانزل علیه الذکر من بیننا»
4- کسانی که رهبر و مکتب الهی را تحقیر میکنند باید تحقیر شوند. در پاسخ کسانی که میگویند: «ءانزل علیه الذکر من بیننا» چطور شد که او پیامبر شد، قرآن میفرماید: شما چه کارهاید، مگرخزینههای رحمت خدا دست شماست یا حکومت آسمانها به دست شماست، شما یک گروه شکست خوردهای بیش نیستند. «ام عندهم... ام لهم...»
5 - شک، اگر طبیعی باشد قهر و عذابی را در پی ندارد، مگر در صورتی که میتوانسته آن را برطرف کند و یقین حاصل کند و در این امر کوتاهی نکرده باشد، لیکن اگر تشکیکِ برخاسته از غرور و تحقیر و تضعیف دیگران باشد، تهدید و قهر و عذاب به دنبال دارد. «بل هم فی شک من ذکری بل لمّا یذوقوا عذاب»
6- کافران، تا عذاب نشوند و آتش را به چشم خود نبینند، ایمان نمیآورند! (زیرا حسگرا هستند و فقط آنچه را به چشم میبینند میپذیرند.)
7- بعثت پیامبران برای هدایت مردم، جلوهای از رحمت و عزّت و بخشندگی الهی است. «ام عندهم خزائن رحمة ربّک العزیز الوهّاب»
8 - خداوند در مورد تربیت مردم، بخشنده است «الوهّاب» ولی نسبت به تمایلات نامعقول و نامشروع مردم نفوذ ناپذیر است. «العزیز»
9- انتخاب رهبر و قانون باید به دست خدایی باشد که هم نظام هستی به دست اوست، «ملک السموات والارض» هم نظام تربیتی مردم از اوست، «ربّک» و هم رحمت او بینهایت است. «خزائن رحمة» (لذا مردم حقّ ندارند بگویند چرا در میان ما او پیامبر شد و دیگری نشد).
10- عالمِ بالا، اسباب تدبیر عالمِ پایین است. «فلیرتقوا فی الاسباب»
11- گرچه دشمنان، ارتش وتشکیلاتی دارند، امّا در مقابل حقّ، نه عددی هستند، «جندٌ ما» نه قدرتی دارند، «مهزوم» و نه حزب و گروهشان منحصر به فرد است. «من احزاب»
12- احزاب غیر الهی محکوم به شکست و انقراضند. «مهزوم من الاحزاب»
13- خداوند از غیب و آیندهی کفّار خبر میدهد. (همین مکّه که محل چنین ایراداتی بر نبوّت پیامبر است، روزی شاهد شکست آنان در فتح مکّه خواهد بود.) «مهزوم من الاحزاب»