آیه
فَلَمَّا جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ
فَلَمَّا رَأَوْاْ بَأْسَنَا قَالُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ
ترجمه
پس چون پیامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند به آن مقدار علمی که نزدشان بود خوشحال شدند (و حاضر نشدند منطق انبیا را بپذیرند) و آن چه (از قهر الهی) که به تمسخر میگرفتند، آنان را فرا گرفت.
پس چون عذاب ما را دیدند گفتند: «به خداوند یکتا ایمان آوردیم و به آن چه (از قبل) شرک میورزیدیم کافر شدیم».
نکته ها
در طول تاریخ بشر، افرادی به خاطر علومی که سبب تمدن و پیشرفت و کسب ثروت است و یا به خاطر آگاهیهایی که از اقوام و نیاکان درباره عقائد خود دارند خود را از وحی و انبیا بی نیاز میپندارند. آری انسانهای کم ظرفیّت همین که چند کلمهای فراگرفتند یا مدرک و مقامی به دست آوردند مغرور میشوند.
در قرآن سه مرتبه جملهی «نصیباً من الکتاب» آمده که به معنای علم داشتن به گوشهای از کتاب است و در هر سه مورد افرادی گرفتار انحراف شدهاند چون از علم کافی برخوردار نبودند بلکه نصیبی از علم داشتند؛
یک جا میفرماید: کسانی که نصیبی از علم دارند به حقّ پشت میکنند.**آل عمران، 23.***
در جای دیگر میفرماید: آنان به جای حقّ گمراهی را خریدند.**نساء، 44.***
و در آیهای دیگر میفرماید: این گروه به جای ایمان به خدا و رسول به بت و طاغوت ایمان میآورند.**نساء، 51 .***
به هر حال علم کم، انسان را در معرض غرور و خود باختگی و دین فروشی قرار میدهد. در این آیه نیز میفرماید: علم اندک مانع حقّ پذیری است. «فرحوا بما عندهم من العلم»
قرآن برای علم سه مرحله بیان کرده است:
الف) علم مفید که سبب رشد معنوی انسان باشد، همان گونه که موسی به خضر علیهما السلام گفت: آیا اجازه میدهی من همسفر تو باشم تا از آنچه میدانی و سبب رشد من است به من بیاموزی.**کهف، 66.***
ب) علم بی فایده، نظیر علم به عدد اصحاب کهف که آیا سه نفر بودند یا پنج نفر یا هفت نفر، زیرا مهم تصمیم آنان برای حفظ دینشان بود.**کهف، 22.***
ج) علم مضرّ، نظیر علم سحر و جادو برای جدایی میان زن و مرد.**بقره، 102.***
پیام ها
1- فرستادن پیامبران برای اتمام حجّت یکی از سنّتهای الهی است. «جاءتهم رسلهم»
2- انبیا به سراغ مردم میرفتند. «جاءتهم رسلهم»
3- غرور علمی، مانع حقّ پذیری است. «جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم»
4- علوم و تجربههای بشری نمیتواند جایگزین تعالیم الهی شود و انسان را از انبیا بی نیاز کند. «جاءتهم... بالبینات... عندهم من العلم»
5 - انبیا برای دانشمندان نیز حجّت هستند. «جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم»
6- قهر و عذاب الهی بعد از اتمام حجّت است. «جاءتهم... بالبینات... حاق بهم...»
7- همهی انبیا معجزه داشتند. «جائتهم رسلهم بالبینات»
8 - راه فراری برای کافران در قیامت وجود ندارد. («حاق بهم»
9- مغرور شدن به علم خود، سبب تحقیر و استهزای وعدههای الهی است. «عندهم من العلم... یستهزؤن»
10- اگر شادی، انسان را از پیمودن راه تکامل بازدارد ارزش ندارد. «فرحوا بما عندهم من العلم... یستهزؤن»
11- یکی از سنّتهای خداوند حمایت از پیامبران با نزول قهر و عذاب بر کافران است. «حاق بهم ما کانوا یستهزؤن»
12- قهر خدا به خاطر عملکرد خود انسانهاست. «حاق بهم ما کانوا یستهزؤن»
13- استهزای امروز سبب قهر فراگیر فرداست. «و حاق بهم ما کانوا یستهزؤن»
14- کارهای ناشایست در صورتی به قهر الهی تبدیل میشود که دائمی باشد. «کانوا یستهزؤن»
15- منطق مخالفان در برابر برهان و معجزه انبیا، تمسخر و استهزا است. «رسلهم بالبینات... یستهزؤن»
16- ایمان در حال اضطرار ارزش ندارد، گرچه واقعی باشد. «فلمّا رأوا بأسنا قالوا آمنّا»
17- گروهی تا قهر الهی را نبینند ایمان نمیآورند. «فلما رأوا بأسنا قالوا آمنّا»
18- شرک، پایه و اساس ندارد. مشرکان نیز به شرک خود کافر میشوند. «کفرنا بما کنا به مشرکین»