آیه
وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَی وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ
ترجمه
و ما انسان را دربارهی پدر و مادرش سفارش کردیم، مادرش او را حمل کرد، در حالی که هر روز ناتوانتر میشد، (و شیر دادن) و از شیر گرفتنش در دو سال است، (به او سفارش کردیم که) برای من و پدر و مادرت سپاس گزار، که بازگشت (همه) فقط به سوی من است.
نکته ها
کلمهی «وَهن»، به معنای ضعف جسمانی است، چنانکه «توهین» به معنای تضعیفِ شخصیّت است.
دایرهی احسان، گستردهتر از انفاق است. احسان، شامل هر نوع محبّت و خدمت میشود، ولی انفاق معمولاً در کمکهای مالی به کار میرود. در قرآن کریم، احسان به والدین در کنار توحید مطرح شده است. «و قَضی ربّک اَلاّ تعبدوا اِلاّ ایّاه و بالوالدین احسانا»**اسراء، 23.***
در آیه مورد بحث، ابتدا دربارهی نیکی به والدین سفارش شده، سپس به دوران بارداری مادر اشاره کرده تا وجدان اخلاقی انسان را تحریک و بیدار کند و به او تذکّر دهد که گذشتهها را فراموش نکند. همواره به یاد داشته باشد که مادرش او را حمل کرد و از شیرهی جانش به او داد و به خاطر آسایش او از خواب و خوراک خود صرف نظر کرد که هیچ کس حاضر نبود چنین زحمت هایی را تحمّل کند. چون حقّ مادر بیشتر در معرض تضییع است و یا حقّ او بیش از پدر است، خداوند سفارش مخصوص نموده است.
والدین و فرزند، حقوق متقابل دارند، در آیهی قبل موعظه پدر نسبت به فرزند مطرح شد، و در این آیه احسان و سپاس فرزند نسبت به والدین.
پیام ها
1- از سخن حقّ پیروی کنیم، چه موعظهی بندهی خدا باشد، «لقمان» و چه وصیّت خداوند سبحان. «وصّینا»
2- همهی انسانها، در هر رتبه و شرایطی که باشند مدیون والدین هستند. «وصّینا الانسان» («الانسان»، شامل همهی مردم میشود)
3- احترام والدین، حقّی است انسانی نه فقط اسلامی، حتّی والدین کافر را باید احسان نمود. «وصّینا الانسان بوالدیه»
4- آن که زحمت بیشتری میکشد، باید به صورت ویژه تقدیر شود و نامش جداگانه برده شود. «والدیه - اُمّه»
5 - در فرمانهای عمومی، باید استدلال نیز عام باشد. (چون مخاطب، همه انسانها هستند، بارداری مادران مطرح است که مربوط به همهی مردم است و هر انسانی مادر دارد). «حملته اُمّه»
6- به بهانه آن که کاری، وظیفهی طبیعی فردی است، نباید از سپاس و احسان او، شانه خالی کنیم. (بارداری، امری طبیعی است، ولی ما مسئولیّت داریم که به مادر احترام گذاریم و از زحمات او قدردانی کنیم). «حملته اُمّه»
7- یادی از گذشتهها کنیم تا روحیّهی شکرگزاری در ما زنده شود. «حملته اُمّه»
8 - دوران بارداری و شیردادن، از عوامل پدیدآورندهی حقوق مادر بر فرزند و مهمترین دوران شکلگیری شخصیّت فرزند است. «حملة اُمّه... و فصاله»
9- جدا کردن کودک از شیر میتواند در خلال دو سال باشد و واجب نیست بعد از پایان دو سال باشد. (کلمهی «فصال»، به معنای بازگرفتن کودک از شیر است و «فی عامین»، نشان آن است که در لابلای دو سال نیز میتوان کودک را از شیر گرفت، گرچه بهتر است دو سال تمام شود.)
10- تحمّل سختی در راه انجام وظیفه، سرچشمهی پیدایش حقوق فوق العاده است. کسانی که با وجود ضعف و خستگی بار مسئولیّتی را بر دوش میکشند، حقّ بیشتری بر انسان دارند. «وهناً علی وهن»
11- سپاسگزاری از والدین، از جایگاه والایی نزد خداوند برخوردار است. «ان اشکر لی و لوالدیک» بعد از شکر خداوند، تشّکر از والدین مطرح است.
12- سرانجام همهی ما به سوی خداست، پس از ناسپاسی نسبت به والدین بترسیم. «الیّ المصیر»
13- ایمان به رستاخیز، انگیزهی عمل صالح از جمله احسان به والدین است. «الیّ المصیر»
14- حقِّ خداوند، بر حقّ والدین مقدّم است. «ان اشکر لی و لوالدیک» تشکّر و احسان به والدین، ما را از خداوند غافل نکند.
در پایانِ پیامهای این آیه، به طور گذرا به دو بحثِ احسان به والدین و شکر خداوند، اشاره اجمالی داریم:
احسان به والدین
در آیههای 83 سورهی بقره، 36 سورهی نساء ، 151 سورهی انعام و 23 سورهی اسراء در رابطه با احسان به والدین سفارش شده، ولی در سورهی لقمان، احسان به والدین به صورت وصیّت الهی مطرح شده است.
در موارد متعدّدی از قرآن، تشکّر از والدین در کنار تشکّر از خدا مطرح شده و در بعضی موارد نیز به زحمات طاقت فرسای مادر اشاره شده است.
جایگاه والدین به قدری بلند است که در آیهی بعد میفرماید: اگر والدین تلاش کردند تو را به سوی شرک گرایش دهند، از آنان اطاعت نکن، ولی باز هم رفتار نیکوی خود را با آنان قطع نکن. یعنی حتّی در مواردی که نباید از آنان اطاعت کرد، نباید آنها را ترک کرد.
آری، احترام به والدین از حقوق انسانی است، نه از حقوق اسلامی، از حقوق دائمی است، نه از حقوق موسمی و موقّت.
در روایات میخوانیم که احسان به والدین در همه حال لازم است، خوب باشند یا بد، زنده باشند یا مرده.
پیامبر را دیدند که از خواهر رضاعی خود بیش از برادر رضاعیاش احترام میگیرد، دلیل آن را پرسیدند، حضرت فرمود: «چون این خواهر بیشتر به والدینش احترام میگذارد».**کافی، ج 2، ص 161.***
در قرآن میخوانیم که حضرت یحیی و حضرت عیسیعلیهما السلام هر دو مأمور بودند به مادران خویش احترام گذارند.**مریم، 14 و 32.***
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: «بعد از نماز اوّل وقت، کاری بهتر از احترام به والدین نیست».** میزان الحکمه.***
در کربلا، پدری را شهید کردند و فرزندش به یاری امام برخواست. امام حسینعلیه السلام به فرزند فرمود: «برگرد، زیرا مادرت داغ شوهر دیده و شاید تحمّل داغ تو را نداشته باشد. جوان گفت: مادرم مرا به میدان فرستاده است».**اعیان الشیعه، ج 1، ص 607.***
گسترهی معنای والدین
در فرهنگ اسلام، به رهبر آسمانی، معلّم و مربّی و پدرِ همسر نیز پدر گفته میشود.
در روزهای پایانی عمر پیامبر که حضرت در بستر بیماری بودند، به علیعلیه السلام فرمودند: به میان مردم برو و با صدای بلند بگو:
لعنت خدا بر هر کس که عاقّ والدین باشد،
لعنت خدا بر هر بردهای که از مولایش بگریزد،
لعنت خدا بر هر کسی که حقّ اجیر و کارگر را ندهد.
حضرت علیعلیه السلام آمد و در میان مردم این جملات را گفت و برگشت. بعضی از اصحاب این پیام را ساده پنداشتند و پرسیدند: ما دربارهی احترام به والدین و مولا و اجیر قبلاً این گونه سخنان را شنیده بودیم، این پیام تازهای نبود که پیامبر از بستر بیماری برای ما بفرستد. حضرت که متوجّه شد مردم عمق پیام او را درک نکردهاند، بار دیگر علیعلیه السلام را فرستاد و فرمود: به مردم بگو:
مُرادم از عاقّ والدین، عاق کردن رهبر آسمانی است. یا علیّ! من و تو پدر این امّت هستیم و کسی که از ما اطاعت نکند عاقّ ما میشود.
من و تو مولای این مردم هستیم و کسانی که از ما فرار کنند، مورد قهر خدا هستند.
من و تو برای هدایت این مردم اجیر شدهایم و کسانی که حقّ اجیر را ندهند، مورد لعنت خدا هستند.
در این ماجرا ملاحظه میفرمایید که گرچه احسان و اطاعت از والدین یک معنای معروف و رسمی دارد، ولی در فرهنگ اسلام مسأله از این گستردهتر است.
شکر خداوند
خداوند، نیازی به عبادت و تشکّر ما ندارد و قرآن، بارها به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است: خداوند از شما بینیاز است.**نمل، 40 ؛ لقمان، 12 و زمر، 7.*** ولی توجّه ما به او، مایهی عزّت و رشد خود ماست، همان گونه که خورشید نیازی به ما ندارد، این ما هستیم که اگر منازل خود را رو به خورشید بسازیم، از نور و روشنایی آن استفاده میکنیم.
یکی از ستایشهایی که خداوند در قرآن از انبیا دارد، داشتن روحیهی شکرگزاری است. مثلاً دربارهی حضرت نوح با آن همه صبر و استقامتی که در برابر بیوفایی همسر، فرزند و مردم متحمّل شد، خداوند از شکر او یاد کرده و او را شاکر مینامد. «کان عبداً شکوراً»** اسراء، 3.***
بارها خداوند از ناسپاسی اکثر مردم شکایت کرده است.
البتّه توفیق شکر خداوند را باید از خدا خواست، همان گونه که حضرت سلیمان از او چنین درخواست کرد: «ربّ اوزعنی أن أشکر نعمتک الّتی انعمت علیّ»** نمل، 19. («اوزعنی»، یعنی به من الهام و عشق و علاقه نسبت به شکر نعمتهایت، مرحمت فرما.)*** ما غالباً تنها به نعمتهایی که هر روز با آنها سر و کار داریم توجّه میکنیم و از بسیاری نعمتها غافل هستیم، از جمله آنچه از طریق نیاکان و وراثت به ما رسیده و یا هزاران بلا که در هر آن از ما دور میشود و یا نعمتهای معنوی، مانند ایمان به خدا و اولیای او، یا تنفّر از کفر و فسق و گناه که خداوند در قرآن از آن چنین یاد کرده است: «حبّب الیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم و کرّه الیکم الکفر و الفسوق و العصیان»**حجرات، 7.***
علاوه بر آنچه بیان کردیم، بخشی از دعاهای معصومین نیز توجّه به نعمتهای الهی و شکر و سپاس آنهاست، تا روح شکرگزاری را در انسان زنده و تقویت کند.
شکر الهی، گاهی با زبان و گفتار است و گاهی با عمل و رفتار.
در حدیث میخوانیم: هرگاه نعمتی از نعمتهای الهی را یاد کردید، به شکرانهی آن صورت بر زمین گذارده و سجده کنید و حتّی اگر سوار بر اسب هستید، پیاده شده و این کار را انجام دهید و اگر نمیتوانید، صورت خود را بر بلندی زین اسب قرار دهید و اگر این کار را هم نمیتوانید، صورت را بر کف دست قرار داده و خدا را شکر کنید.** کافی، باب الشکر، حدیث 25.***
نمونههای شکر عملی
1. نماز، بهترین نمونهی شکر خداوند است. خداوند به پیامبرش میفرماید: به شکرانهی اینکه ما به تو «کوثر» و خیر کثیر دادیم، نماز بر پا کن. «انّا أعطیناک الکوثر . فصلّ لربّک و انحر»**کوثر، 1 - 2.***
2. روزه؛ چنانکه پیامبران الهی به شکرانه نعمتهای خداوند، روزه میگرفتند.**وسائل، ج10، ص 446***
3. خدمت به مردم. قرآن میفرماید: اگر بیسوادی از باسوادی درخواست نوشتن کرد، سر باز نزند و به شکرانه سواد، نامهی او را بنویسد. «ولا یأب کاتب أن یکتب کما علّمه اللّه»** بقره، 282.*** در اینجا نامه نوشتن که خدمت به مردم است، نوعی شکر نعمت سواد دانسته شده است.
4. قناعت. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمودند: «کن قَنِعاً تکن اشکر النّاس»** مستدرک، ج11، ح12676.*** قانع باش تا شاکرترین مردم باشی.
5. یتیم نوازی. خداوند به پیامبرش میفرماید: به شکرانهی اینکه یتیم بودی و ما به تو مأوا دادیم، پس یتیم را از خود مران. «فامّا الیتیم فلاتقهر»**ضحی، 9.***
6. کمک به محرومان و نیازمندان. خداوند به پیامبرش میفرماید: به شکرانهی اینکه نیازمند بودی و ما تو را غنی کردیم، فقیری را که به سراغت آمده از خود مران. «و امّا السائل فلاتنهر»** ضحی، 10.***
7. تشکّر از مردم. خداوند به پیامبرش میفرماید: برای تشکّر و تشویق زکات دهندگان، بر آنان درود بفرست، زیرا درود تو، آرامبخش آنان است. «و صلّ علیهم انّ صلاتک سکن لهم»**توبه، 103.***
تشکّر از مردم تشکر از خداوند است، همان گونه که در روایت آمده است: کسی که از مخلوق تشکّر نکند، از خداوند شکرگزاری نکرده است. «مَن لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللّه»**عیونالاخبار، ج2، ص24.***
تلخیها هم تشکّر میخواهد
قرآن میفرماید: «عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی أن تحبّوا شیئاً و هو شرّ لکم»**بقره، 216.*** چه بسیار چیزهایی که شما دوست ندارید، ولی در حقیقت به نفع شماست و چه بسیار چیزهایی که شما دوست دارید، ولی به ضرر شماست.
اگر بدانیم؛ دیگران مشکلات بیشتری دارند.
اگر بدانیم؛ مشکلات، توجّه ما را به خداوند بیشتر میکند.
اگر بدانیم؛ مشکلات، غرور ما را میشکند و سنگدلی ما را برطرف میکند.
اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به یاد دردمندان میاندازد.
اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به فکر دفاع و ابتکار میاندازد.
اگر بدانیم؛ مشکلات، ارزش نعمتهای گذشته را به ما یادآوری میکند.
اگر بدانیم؛ مشکلات، کفّارهی گناهان است.
اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب دریافت پاداشهای اُخروی است.
اگر بدانیم؛ مشکلات، هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است.
اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب شناسایی صبر خود و یا سبب شناسایی دوستان واقعی است.
و اگر بدانیم؛ ممکن بود مشکلات بیشتر یا سختتری برای ما پیش آید، خواهیم دانست که تلخیهای ظاهری نیز در جای خود شیرین است.
آری، برای کودک، خرما شیرین و پیاز و فلفل تند و ناخوشایند است؛ امّا برای والدین که رشد و بینش بیشتری دارند، ترش و شیرین هردو خوشایند است.
حضرت علیعلیه السلام در جنگ اُحد فرمود: شرکت در جبهه از مواردی است که باید شکر آن را انجام داد. «و لکن من مواطن البشری و الشکر»** نهجالبلاغه، خطبه156.*** و دختر او حضرت زینبعلیها السلام در پاسخ جنایتکاران بنیامیّه فرمود: در کربلا جز زیبایی ندیدم. «ما رأیت الاّ جمیلاً»**بحار، ج 45، ص 116.***
به یکی از اولیای خدا گفته شد حقّ تشکّر از خداوند را بجا آور. او گفت: من از تشکّر و سپاس او ناتوانم. خطاب آمد: بهترین شکر همین است که اقرار کنی من توان شکر او را ندارم. سعدی گوید:
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به درآید
بنده همان به که زتقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد