آیه
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَابُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ
ترجمه
و (یاد کن) زمانی که لقمان به پسرش در حال موعظهی او گفت: فرزندم! چیزی را همتای خدا قرار نده، زیرا که شرک (به خدا)، قطعاً ستمی بزرگ است.
نکته ها
موعظه، یکی از راههای دعوت به حقّ است و هیچ کس از آن بینیاز نیست. یکی از نامهای قرآن، موعظه است. «قد جائتکم موعظة من ربّکم»**یونس، 57.*** و در کتابهای حدیث، فصلی مخصوصِ مواعظ به چشم میخورد.
در برخی روایات آمده است: گاهی پیامبرصلی الله علیه وآله به جبرئیل میفرمود: «مرا موعظه کن».**مواعظ صدوق، ص 92.*** حضرت علیعلیه السلام نیز گاهی به بعضی از یارانش میفرمود: «مرا موعظه کن، زیرا در شنیدن اثری است که در دانستن نیست».**ده گفتار، شهید مطهری، ص 224.***
پیام ها
1- شیوههای تربیتِ فرزند را از بزرگان بیاموزیم. «و اذ قال لقمان لابنه»
2- در موعظه باید ابتدا، ذهن و حواسّ شنونده را به خود متوجّه کنیم. «یا بنیّ»
3- موعظه باید بر اساس حکمت باشد. «و لقد آتینا لقمان الحکمة... و هو یعظه»
4- فرزند، به نصیحت نیاز دارد. از فرزندانمان غافل نشویم. «قال لقمان لابنه»
5 - در تبلیغ، ابتدا از نزدیکان خود شروع کنیم. «قال لقمان لابنه»
6- از بهترین راههای تربیت صحیح فرزند، گفتگوی صمیمی با اوست. «و هو یعظه یا بنیّ»
7- از رسالتهای پدر نسبت به فرزند، موعظه است. «قال لقمان لابنه و هو یعظه»
8 - با نوجوان باید با زبان موعظه سخن گفت، نه سرزنش. «و هو یعظه یا بنیّ»
9- موعظه باید با محبّت و عاطفه همراه باشد. «یا بنیّ»
10- یکی از شرایط تأثیر موعظه، احترام و شخصیّت دادن به طرف مقابل است. «یا بنیّ»
11- در ارشاد و موعظه، مسایل اصلی را در اولویّت قرار دهیم. «یعظه... لاتشرک»
12- مهمترین و محوریترین بُعد حکمت، توحید است. «آتینا لقمان الحکمة... قال... لاتشرک»
13- شرک، بزرگترین خطر و اصلیترین مسئله است، در نزد خداوند، همهی دنیا متاع قلیل است، «متاع الدنیا قلیل»**نساء، 77.***، ولی شرک ظلم عظیم است. «لظلمٌ عظیم» یعنی اگر همهی دنیا را به کسی بدهند که مشرک شود، نباید بپذیرد.
14- مواعظ خود را با دلیل و منطق بیان کنیم. «لاتشرک... انّ الشرک لظلم عظیم»
معنای شرک
شرک، معنای وسیع و گستردهای دارد که بارزترین آن شرک به معنای بتپرستی است و این نوع شرک، به فتوای فقها موجب خروج از جرگهی دین و سبب ارتداد انسان میشود.
شرک معانی دیگری نیز دارد: اطاعت بی چون و چرا از غیر خدا و یا پیروی از هوای نفس که قرآن میفرماید: «و لقد بعثنا فی کلّ امّة رسولاً ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت»**نحل، 36.*** و همانا فرستادیم در هر امّتی رسولی، که خدا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب کنید. یا میخوانیم: «أفرأیت من اتّخذ الهه هواه»**جاثیه، 23.*** آیا ندیدی کسی که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده است.
در قرآن بیش از 100 مرتبه عبارتِ «دون اللّه» و «دونه» آمده است، یعنی اطاعت و پرستش غیر خدا شرک است. مؤمنان نیز در مواردی که به غیر از فرمان الهی و معیارهای الهی عمل میکنند، از مدار توحید خارج میشوند. «و ما یؤمن اکثرهم باللّه الاّ و هم مشرکون»** یوسف، 106.*** یعنی اکثر مؤمنان، مشرک نیز هستند و تکیهگاههای غیر الهی دارند.
در روایت آمده است که این گونه شرک، از حرکت مورچه در شب تاریک بر سنگ سیاه پوشیدهتر است.
بنابراین شرک، تنها بتپرستی نیست، بلکه وابستگی به هر قدرت، مقام، مال، مدرک، قبیله و هر امری که در جهت خدا نباشد، شرک است.
آثار شرک
1. حبط عمل:
شرک، کارهای خوب انسان را از بین میبرد، همان گونه که آتش، درختانِ سبز یک جنگل را از بین میبرد. قرآن، خطاب به پیامبر میفرماید: «لئن اشرکت لیحبطنّ عملک»**زمر، 65.*** اگر مشرک شوی، تمام اعمالت نابود میشود.
2. اضطراب و نگرانی:
هدف یک فرد خداپرست و موحّد، راضی کردن خدای یکتاست که زود راضی میشود؛ امّا کسیکه به جای خدا در فکر راضی کردن دیگران باشد، دائماً گرفتار اضطراب و نگرانی است. زیرا تعداد مردم زیاد است و هر کدام هم خواستهها و توقّعات گوناگونی دارند.
حضرت یوسفعلیه السلام در زندان به دوستان مشرک خود فرمود: «أأرباب متفرّقون خیر أم اللّه الواحد القهّار»** یوسف، 39.***، آیا چند سرپرست و ارباب بهتر است یا یک خدای واحد.
قرآن میفرماید: مثال کسی که از خدا جدا شود، مثال کسی است که از آسمان پرتاب شود و طعمهی انواع پرندگان قرار گیرد و هر ذرّهی او به مکان دوری پرتاب شود. «و مَن یشرک باللّه فکانّما خَرَّ من السماء فتَخطَفه الطیَر او تَهوی به الرّیح فی مکان سَحیق»**حج، 31.***
آری، توحید و بندگی خالص خداوند، قلعهی محکمی است که انسان را از هدر رفتن، به هر کس دل بستن، دور هر کس چرخیدن، به هر کس امید داشتن، تملّق و ستایش از هر کس و ترسیدن از هر کس، حفظ میکند. در حدیث میخوانیم: «کلمة لاالهالاّاللّه حِصنی فمن دَخل حِصنی أمِنَ من عذابی»** بحار، ج 49، ص 127.***، توحید قلعه و دژ محکمی است که هر کس در آن وارد شود، از عذاب خداوند در امان خواهد بود.
3. اختلاف و تفرقه:
در جامعهی توحیدی، محور همه چیز خداوند است، رهبر، قانون و راه را خدا تعیین میکند و همه دور همان محور میچرخند، ولی در جامعهی شرک آلود، به جای خدای واحد، طاغوتها، سلیقهها و راههای متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه مینماید. قرآن میفرماید: «لاتکونوا من المشرکین . من الّذین فرّقوا دینهم»** روم، 31 و 32.*** از مشرکان نباشید، از کسانی که (به خاطر سلیقههای شخصی و نظریّات از پیش ساخته)، عامل تفرقه میشوند.
4. خواری و ذلّت در قیامت:
قرآن میفرماید: «لا تَجعل مع اللّه الهاً آخَرَ فتُلقی فی جهنّم مَلوماً مَدحوداً»**اسراء، 39.*** با خدای واحد، معبود دیگری قرار ندهید که با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.
نشانههای شرک
یکی از نشانههای شرک، بهانهگیری در برابر قانون الهی است. قرآن به بعضی از آنها اشاره نموده، میفرماید:
* آیا هرگاه پیامبر قانونی آورد که با سلیقهی شما هماهنگ نبود، تکبّر میورزید؟ «أفکلّما جاءکم رسول بما لاتهوی انفسکم استکبرتم»**بقره، 87.***
* همین که فرمان جهاد میرسید، میگفتند: چرا به ما دستور جنگ و جهاد دادید؟ «لِمَ کتَبتَ علینا القِتال»**نساء، 77.***
* هنگامی که غذا برای گروهی از بنیاسرائیل رسید، گفتند: چرا این غذا؟ «لن نَصبِرَ علی طعام واحد»**بقره، 61.***
* هرگاه خداوند مثالی میزد، میگفتند: چرا این مثال؟ «ماذا اراد اللّه بهذا مثلاً»**بقره، 26.***
نشانهی دیگر شرک، برتری دادن فامیل، مال، مقام و... بر اجرای دستور خداست. در آیه 24 سوره توبه میخوانیم: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، فامیل، ثروت، تجارت و مسکن نزد شما از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوبتر باشد، منتظر قهر خدا باشید.
شرک به قدری خطرناک است که با وجود آن که قرآن چهار مرتبه در کنار توحید، به احسانِ والدین سفارش کرده؛ امّا اگر والدین فرزند خود را به غیر خدا فرا خوانند، قرآن میفرماید: نباید از آنها اطاعت کرد.**عنکبوت، 8 و لقمان، 15.***
انگیزههای شرک
مردم، یا به خاطر قدرت به سراغ کسی میروند که قرآن میفرماید: تمام مردم حتّی قدرت آفریدن یک مگس را ندارند، «لن یخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له»**حج، 73.***
یا به خاطر لقمه نانی به سراغ این و آن میروند، که قرآن میفرماید: «لایملکون لکم رزقاً»**عنکبوت، 17.***
یا به خاطر رسیدن به عزّت به سراغ کسی میروند که قرآن میفرماید: «فانّ العزّة للّه جمیعاً»**نساء، 139.***
یا به خاطر نجات از مشکلات، دور کسی جمع میشوند که قرآن میفرماید: «فلایملکون کشف الضرّ عنکم»**اسراء، 56.***
و در جای دیگر میفرماید: کسانی که به جای خدا به سراغشان میروید، بندگانی مثل خودتان هستند: «عباد امثالکم»**اعراف، 194.*** چرا شما بهترین آفریننده را رها میکنید و به دیگران توجّه دارید؟ «تذرون احسن الخالقین»** صافّات، 125.***
مبارزه با شرک
اوّلین پیام و هدف تمام انبیا، مبارزه با شرک و دعوت به بندگی خالصانه خداوند است.«ولقد بعثنا فی کلّ اُمّة رسولاً اَنِ اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت»**نحل، 36.***
تمام گناهان، مورد عفو قرار میگیرد، جز شرک. «اِنّ اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک»** نساء، 48 و 116.*** انبیا مأمور بودند با صراحت کامل از انواع شرکها برائت جویند.**هود، 54.*** شریک قرار دادن برای خداوند مردود است، گرچه درصد آن بسیار کم باشد. اگر 99% کار برای خداوند و تنها یک درصد آن برای غیر خدا باشد، تمام کار باطل است. چنانکه قرآن میفرماید: «و اعبدوا اللّه و لا تشرکوا به شیئاً»** نساء، 36.***
نه تنها بتها و طاغوتها، بلکه انبیا و اولیای الهی نیز نباید شریک خداوند قرار گیرند. خداوند به حضرت عیسی میفرماید: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را شریک خدا قرار دهید. «أأنتَ قلتَ للناس اتّخذونی وامّی الهَین من دون اللّه»**مائده، 116.*** شریک دانستن برای خداوند، افترا، تهمت و گناه بزرگ است. «و مَن یشرک باللّه فقد افتری اثماً عظیماً»**نساء، 48.***
شرک، به قدری منفور است که خداوند میفرماید: پیامبر و مؤمنان حقّ ندارند برای مشرکان، حتّی اگر از خویشاوندانشان باشند، استغفار نمایند. «ما کان للنبیّ والّذین آمنوا اَن یستغفروا للمشرکین و لو کانوا أولی قُربی»**توبه، 113.***
اسلام، با استدلال و منطق به مبارزه با شرک میپردازد و میفرماید: غیر خدا چه آفریده که شما به آن دل بستهاید؟! «ماذا خلقوا من الارض»**فاطر، 40.*** مرگ و حیات شما به دست کیست؟ عزّت و ذلّت شما به دست کیست؟
آری، رها کردن خداوندی که قدرت و علم بی نهایت دارد و به سراغ افراد و اشیائی رفتن که هیچ کاری به دستشان نیست، بزرگترین ظلم به انسانیّت است. اسیر جماد و انسان شدن و تکیه به صنعت کردن و کمک از عاجز خواستن خردمندانه نیست. یکی از اهداف نقل داستانها و تاریخ گذشتگان در قرآن، ریشه کن کردن رگههای شرک است.
زمانی شاه ایران با تکیه بر ابرقدرتها مردم ایران را سرکوب میکرد، ولی چیزی نگذشت که گریهکنان و با ذلّت گریخت و این است معنای آیه که میفرماید: به سراغ غیر خدا رفتن عاقبتی جز سرافکندگی ندارد.