تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر سوره لقمان
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 31. لقمان آیه 13

آیه
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَابُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ‏
ترجمه
و (یاد کن) زمانی که لقمان به پسرش در حال موعظه‏ی او گفت: فرزندم! چیزی را همتای خدا قرار نده، زیرا که شرک (به خدا)، قطعاً ستمی بزرگ است.
نکته ها
موعظه، یکی از راه‏های دعوت به حقّ است و هیچ کس از آن بی‏نیاز نیست. یکی از نام‏های قرآن، موعظه است. «قد جائتکم موعظة من ربّکم»**یونس، 57.*** و در کتاب‏های حدیث، فصلی مخصوصِ مواعظ به چشم می‏خورد.
در برخی روایات آمده است: گاهی پیامبرصلی الله علیه وآله به جبرئیل می‏فرمود: «مرا موعظه کن».**مواعظ صدوق، ص 92.*** حضرت علی‏علیه السلام نیز گاهی به بعضی از یارانش می‏فرمود: «مرا موعظه کن، زیرا در شنیدن اثری است که در دانستن نیست».**ده گفتار، شهید مطهری، ص 224.***
پیام ها
1- شیوه‏های تربیتِ فرزند را از بزرگان بیاموزیم. «و اذ قال لقمان لابنه»
2- در موعظه باید ابتدا، ذهن و حواسّ شنونده را به خود متوجّه کنیم. «یا بنیّ»
3- موعظه باید بر اساس حکمت باشد. «و لقد آتینا لقمان الحکمة... و هو یعظه»
4- فرزند، به نصیحت نیاز دارد. از فرزندانمان غافل نشویم. «قال لقمان لابنه»
5 - در تبلیغ، ابتدا از نزدیکان خود شروع کنیم. «قال لقمان لابنه»
6- از بهترین راه‏های تربیت صحیح فرزند، گفتگوی صمیمی با اوست. «و هو یعظه یا بنیّ»
7- از رسالت‏های پدر نسبت به فرزند، موعظه است. «قال لقمان لابنه و هو یعظه»
8 - با نوجوان باید با زبان موعظه سخن گفت، نه سرزنش. «و هو یعظه یا بنیّ»
9- موعظه باید با محبّت و عاطفه همراه باشد. «یا بنیّ»
10- یکی از شرایط تأثیر موعظه، احترام و شخصیّت دادن به طرف مقابل است. «یا بنیّ»
11- در ارشاد و موعظه، مسایل اصلی را در اولویّت قرار دهیم. «یعظه... لاتشرک»
12- مهم‏ترین و محوری‏ترین بُعد حکمت، توحید است. «آتینا لقمان الحکمة... قال... لاتشرک»
13- شرک، بزرگ‏ترین خطر و اصلی‏ترین مسئله است، در نزد خداوند، همه‏ی دنیا متاع قلیل است، «متاع الدنیا قلیل»**نساء، 77.***، ولی شرک ظلم عظیم است. «لظلمٌ عظیم» یعنی اگر همه‏ی دنیا را به کسی بدهند که مشرک شود، نباید بپذیرد.
14- مواعظ خود را با دلیل و منطق بیان کنیم. «لاتشرک... انّ الشرک لظلم عظیم»
معنای شرک‏
شرک، معنای وسیع و گسترده‏ای دارد که بارزترین آن شرک به معنای بت‏پرستی است و این نوع شرک، به فتوای فقها موجب خروج از جرگه‏ی دین و سبب ارتداد انسان می‏شود.
شرک معانی دیگری نیز دارد: اطاعت بی چون و چرا از غیر خدا و یا پیروی از هوای نفس که قرآن می‏فرماید: «و لقد بعثنا فی کلّ امّة رسولاً ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت»**نحل، 36.*** و همانا فرستادیم در هر امّتی رسولی، که خدا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب کنید. یا می‏خوانیم: «أفرأیت من اتّخذ الهه هواه»**جاثیه، 23.*** آیا ندیدی کسی که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده است.
در قرآن بیش از 100 مرتبه عبارتِ «دون اللّه» و «دونه» آمده است، یعنی اطاعت و پرستش غیر خدا شرک است. مؤمنان نیز در مواردی که به غیر از فرمان الهی و معیارهای الهی عمل می‏کنند، از مدار توحید خارج می‏شوند. «و ما یؤمن اکثرهم باللّه الاّ و هم مشرکون»** یوسف، 106.*** یعنی اکثر مؤمنان، مشرک نیز هستند و تکیه‏گاه‏های غیر الهی دارند.
در روایت آمده است که این گونه شرک، از حرکت مورچه در شب تاریک بر سنگ سیاه پوشیده‏تر است.
بنابراین شرک، تنها بت‏پرستی نیست، بلکه وابستگی به هر قدرت، مقام، مال، مدرک، قبیله و هر امری که در جهت خدا نباشد، شرک است.
آثار شرک‏
1. حبط عمل:
شرک، کارهای خوب انسان را از بین می‏برد، همان گونه که آتش، درختانِ سبز یک جنگل را از بین می‏برد. قرآن، خطاب به پیامبر می‏فرماید: «لئن اشرکت لیحبطنّ عملک»**زمر، 65.*** اگر مشرک شوی، تمام اعمالت نابود می‏شود.
2. اضطراب و نگرانی:
هدف یک فرد خداپرست و موحّد، راضی کردن خدای یکتاست که زود راضی می‏شود؛ امّا کسی‏که به جای خدا در فکر راضی کردن دیگران باشد، دائماً گرفتار اضطراب و نگرانی است. زیرا تعداد مردم زیاد است و هر کدام هم خواسته‏ها و توقّعات گوناگونی دارند.
حضرت یوسف‏علیه السلام در زندان به دوستان مشرک خود فرمود: «أأرباب متفرّقون خیر أم اللّه الواحد القهّار»** یوسف، 39.***، آیا چند سرپرست و ارباب بهتر است یا یک خدای واحد.
قرآن می‏فرماید: مثال کسی که از خدا جدا شود، مثال کسی است که از آسمان پرتاب شود و طعمه‏ی انواع پرندگان قرار گیرد و هر ذرّه‏ی او به مکان دوری پرتاب شود. «و مَن یشرک باللّه فکانّما خَرَّ من السماء فتَخطَفه الطیَر او تَهوی به الرّیح فی مکان سَحیق»**حج، 31.***
آری، توحید و بندگی خالص خداوند، قلعه‏ی محکمی است که انسان را از هدر رفتن، به هر کس دل بستن، دور هر کس چرخیدن، به هر کس امید داشتن، تملّق و ستایش از هر کس و ترسیدن از هر کس، حفظ می‏کند. در حدیث می‏خوانیم: «کلمة لااله‏الاّاللّه حِصنی فمن دَخل حِصنی أمِنَ من عذابی»** بحار، ج 49، ص 127.***، توحید قلعه و دژ محکمی است که هر کس در آن وارد شود، از عذاب خداوند در امان خواهد بود.
3. اختلاف و تفرقه:
در جامعه‏ی توحیدی، محور همه چیز خداوند است، رهبر، قانون و راه را خدا تعیین می‏کند و همه دور همان محور می‏چرخند، ولی در جامعه‏ی شرک آلود، به جای خدای واحد، طاغوت‏ها، سلیقه‏ها و راه‏های متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه می‏نماید. قرآن می‏فرماید: «لاتکونوا من المشرکین . من الّذین فرّقوا دینهم»** روم، 31 و 32.*** از مشرکان نباشید، از کسانی که (به خاطر سلیقه‏های شخصی و نظریّات از پیش ساخته)، عامل تفرقه می‏شوند.
4. خواری و ذلّت در قیامت:
قرآن می‏فرماید: «لا تَجعل مع اللّه الهاً آخَرَ فتُلقی‏ فی جهنّم مَلوماً مَدحوداً»**اسراء، 39.*** با خدای واحد، معبود دیگری قرار ندهید که با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.
نشانه‏های شرک‏
یکی از نشانه‏های شرک، بهانه‏گیری در برابر قانون الهی است. قرآن به بعضی از آنها اشاره نموده، می‏فرماید:
* آیا هرگاه پیامبر قانونی آورد که با سلیقه‏ی شما هماهنگ نبود، تکبّر می‏ورزید؟ «أفکلّما جاءکم رسول بما لاتهوی انفسکم استکبرتم»**بقره، 87.***
* همین که فرمان جهاد می‏رسید، می‏گفتند: چرا به ما دستور جنگ و جهاد دادید؟ «لِمَ کتَبتَ علینا القِتال»**نساء، 77.***
* هنگامی که غذا برای گروهی از بنی‏اسرائیل رسید، گفتند: چرا این غذا؟ «لن نَصبِرَ علی طعام واحد»**بقره، 61.***
* هرگاه خداوند مثالی می‏زد، می‏گفتند: چرا این مثال؟ «ماذا اراد اللّه بهذا مثلاً»**بقره، 26.***
نشانه‏ی دیگر شرک، برتری دادن فامیل، مال، مقام و... بر اجرای دستور خداست. در آیه 24 سوره توبه می‏خوانیم: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، فامیل، ثروت، تجارت و مسکن نزد شما از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب‏تر باشد، منتظر قهر خدا باشید.
شرک به قدری خطرناک است که با وجود آن که قرآن چهار مرتبه در کنار توحید، به احسانِ والدین سفارش کرده؛ امّا اگر والدین فرزند خود را به غیر خدا فرا خوانند، قرآن می‏فرماید: نباید از آنها اطاعت کرد.**عنکبوت، 8 و لقمان، 15.***
انگیزه‏های شرک‏
مردم، یا به خاطر قدرت به سراغ کسی می‏روند که قرآن می‏فرماید: تمام مردم حتّی قدرت آفریدن یک مگس را ندارند، «لن یخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له»**حج، 73.***
یا به خاطر لقمه نانی به سراغ این و آن می‏روند، که قرآن می‏فرماید: «لایملکون لکم رزقاً»**عنکبوت، 17.***
یا به خاطر رسیدن به عزّت به سراغ کسی می‏روند که قرآن می‏فرماید: «فانّ العزّة للّه جمیعاً»**نساء، 139.***
یا به خاطر نجات از مشکلات، دور کسی جمع می‏شوند که قرآن می‏فرماید: «فلایملکون کشف الضرّ عنکم»**اسراء، 56.***
و در جای دیگر می‏فرماید: کسانی که به جای خدا به سراغشان می‏روید، بندگانی مثل خودتان هستند: «عباد امثالکم»**اعراف، 194.*** چرا شما بهترین آفریننده را رها می‏کنید و به دیگران توجّه دارید؟ «تذرون احسن الخالقین»** صافّات، 125.***
مبارزه با شرک‏
اوّلین پیام و هدف تمام انبیا، مبارزه با شرک و دعوت به بندگی خالصانه خداوند است.«ولقد بعثنا فی کلّ اُمّة رسولاً اَنِ اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت»**نحل، 36.***
تمام گناهان، مورد عفو قرار می‏گیرد، جز شرک. «اِنّ اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک»** نساء، 48 و 116.*** انبیا مأمور بودند با صراحت کامل از انواع شرک‏ها برائت جویند.**هود، 54.*** شریک قرار دادن برای خداوند مردود است، گرچه درصد آن بسیار کم باشد. اگر 99% کار برای خداوند و تنها یک درصد آن برای غیر خدا باشد، تمام کار باطل است. چنانکه قرآن می‏فرماید: «و اعبدوا اللّه و لا تشرکوا به شیئاً»** نساء، 36.***
نه تنها بت‏ها و طاغوت‏ها، بلکه انبیا و اولیای الهی نیز نباید شریک خداوند قرار گیرند. خداوند به حضرت عیسی می‏فرماید: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را شریک خدا قرار دهید. «أأنتَ قلتَ للناس اتّخذونی وامّی الهَین من دون اللّه»**مائده، 116.*** شریک دانستن برای خداوند، افترا، تهمت و گناه بزرگ است. «و مَن یشرک باللّه فقد افتری اثماً عظیماً»**نساء، 48.***
شرک، به قدری منفور است که خداوند می‏فرماید: پیامبر و مؤمنان حقّ ندارند برای مشرکان، حتّی اگر از خویشاوندانشان باشند، استغفار نمایند. «ما کان للنبیّ والّذین آمنوا اَن یستغفروا للمشرکین و لو کانوا أولی قُربی‏»**توبه، 113.***
اسلام، با استدلال و منطق به مبارزه با شرک می‏پردازد و می‏فرماید: غیر خدا چه آفریده که شما به آن دل بسته‏اید؟! «ماذا خلقوا من الارض»**فاطر، 40.*** مرگ و حیات شما به دست کیست؟ عزّت و ذلّت شما به دست کیست؟
آری، رها کردن خداوندی که قدرت و علم بی نهایت دارد و به سراغ افراد و اشیائی رفتن که هیچ کاری به دستشان نیست، بزرگ‏ترین ظلم به انسانیّت است. اسیر جماد و انسان شدن و تکیه به صنعت کردن و کمک از عاجز خواستن خردمندانه نیست. یکی از اهداف نقل داستان‏ها و تاریخ گذشتگان در قرآن، ریشه کن کردن رگه‏های شرک است.
زمانی شاه ایران با تکیه بر ابرقدرت‏ها مردم ایران را سرکوب می‏کرد، ولی چیزی نگذشت که گریه‏کنان و با ذلّت گریخت و این است معنای آیه که می‏فرماید: به سراغ غیر خدا رفتن عاقبتی جز سرافکندگی ندارد.