ادراک در انسان به صورتهای گوناگونی تحقق میپذیرد که به طور فشرده به آنها اشاره میکنیم:
یک سلسله ادراکات، همراه با فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی و فیزیولوژیکیِ خاص، بین موارد خارجی و اندامهای حسی، حاصل میشود؛ مانند دیدن، شنیدن، بوییدن، چشیدن و بساویدن.
دسته دیگر از ادراکات جزئی، بدون تماس با مواد خارج از بدن حاصل میشود؛ مانند احساس گرسنگی و تشنگی.
دسته دیگری از ادراکات ما در درون ذهن و به وسیله نیروهای روانیِ خاصی حاصل میشود که دارای انواع مختلف است و تحقیق درباره انواع و مشخصات و قوای مربوط به آنها و هم چنین درباره ارتباط یا عدم ارتباط آنها با دستگاه عصبی، از حوصله این بحث خارج است.
اجمالا ما در خود مییابیم که مدرکات حس ظاهر، پس از قطع ارتباط اندامهای حسی با جهان خارج، به شکلی در ذهن باقی میماند وپس از غفلت یا فراموشی، مجدداً به خاطر میآید و در صفحه آگاه ذهن منعکس میشود، و هم چنین مدرکات حس باطن و حالات انفعالی و دیگر امور ادراکی.
﴿ صفحه 101﴾
نوع دیگر فعالیت ذهن، مربوط به درک مفاهیم کلی است که با تجرید ادراکات جزیی و یا به صورت دیگری تحقق میپذیرد، و مشابه آن، ساختن مفاهیم خاصی است که از آنها به «معقولات ثانیه» تعبیر میشود؛ مانند مفهوم وجود و عدم و وجوب و امکان.
نوع دیگر فعالیت ذهن، در مورد ادراکات مرکب و ساختن قضایا است که نوعی وحدت بین مفهومهای متعدد ایجاد میکند. و هم چنین با ترکیب دو قضیه با شرایط خاص، به درک قضیه دیگری به نام «نتیجه برهان» نایل میشود.
در این جا خوب است توضیح مختصری درباره قضایا بدهیم:
قضایای ذهنی را از یک نظر، به بدیهی و اکتسابی و از نظر دیگر، به نظری و عملی تقسیم میکنند و معمولاً ادراکات نظری را به «عقل نظری» و ادراکات عملی را به «عقل عملی» نسبت میدهند و عقل عملی را به قوهای که فرمان میدهد و اراده را برمی انگیزد، معرفی میکنند و گاهی چنین تصور میشود که اراده، وابسته به عقل عملی و یا حتی معلول آن است. در صورتی که در جای خود به اثبات رسیده است که عقل نظری و عملی، دو قوه جداگانه نیستند و ادراک عملی، تفاوت جوهری با ادراک نظری ندارد و کار عقل در مورد ادراکات عملی، عیناً مانند کار آن در مورد ادراکات نظری است؛ یعنی عقل، رابطه بین فعل و نتیجه آن را درک میکند؛ عیناً مانند رابطه علّی و سببی بین هر سبب و مسبب و هر حرکت و غایت. و این ادراک هنگامی که به کمک نیروی مفهوم سازیِ ذهن در قالب مفاهیم اعتباری ریخته شود، به صورت فرمانهای عقل در میآید وگرنه کار عقل، در حقیقت، جز درک نیست و رابطه مستقیمی با اراده وبعث و تحریک ندارد. باید و نبایدهایی که در مورد افعال انسان به عقل
﴿ صفحه 102﴾
نسبت داده میشود، مانند باید و نبایدهایی است که دانشمندان علوم طبیعی و ریاضی، در مقام بیان قوانین آن علوم، به کار میبرند.
نوع دیگری از ادراک نیز برای همه وجود دارد و آن عبارت است از علوم حضوریِ نفس به خود و قوا و افعال و ابزارهای بدنی و تأثرات عصبی. هم چنین نوعی ادراک حضوری در مورد مبادی عالیه مبدأ اعلی وجود دارد که در آغاز برای افراد عادی ناآگاهانه است و باید با تلاش و کوشش، آن را به آگاهی برسانند.
غیر از این ادراکات همگانی و شناخته شده، ادراکات دیگری نیز وجود دارد، مانند تله پاتی و علومی، که از جنّیان یا ارواح یا در حال هیپنوتیزم و منیاتیسم تلقی میشود یااطلاعاتی که برای مرتاضان حاصل میگردد وهم چنین وساوس شیطانی والهامات ملکی و رحمانی.
بالاتر از همه این ادراکات، وحی است که از طرف پروردگار متعال به حضرات انبیاء(علیهم السلام) القا میشود و مشابه آن، الهام و تحدیثی است که برای دیگر بندگان برگزیده نیز حاصل میگردد؛ چنان که به مادر حضرت موسی(علیه السلام) مژده بازگشت فرزند و رسیدن او به مقام رسالت داده شد و هم چنین مطالبی که به حضرت مریم(علیها السلام) القا گردید و علومی که به ائمه اطهار(علیهم السلام) الهام میشود و حقیقت آنها جز برای کسانی که خودشان دریافته اند، روشن نیست.
علاوه بر این که هر دریافت و ادراکی، همراه با تفسیر منطقی و فلسفی آن نیست؛ چنان که همه ما با وساوس شیطانی سر و کار داریم و نتیجه آنها را آشکارا در خود مییابیم؛ ولی نمیتوانیم ماهیت آنها را بیان کنیم. راه عمومی برای تصدیق به اصل و چگونگیِ پیدایش این گونه ادراکات ـ صرف نظر از مشاهده آثار آنها ـ عبارت است از تعبد به قول معصوم(علیهم السلام)یا نقل کسانی که خودشان یافتهاند و گفتارشان مورد اعتماد است.
﴿ صفحه 103﴾