تربیت
Tarbiat.Org

خودشناسی برای خودسازی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

لذت و کمال

هر کس با اندک تأملی در وجود خویش، با کمال وضوح درک می‌کند که بالفطره طالب لذت و خوشی و راحتی و گریزان از درد و رنج و ناراحتی است و تلاش و کوشش‌های خستگی ناپذیر زندگی، برای دست یافتن به لذایذ بیش تر و قوی تر و پایدارتر و فرار از آلام و رنج‌ها و ناخوشی‌ها و دست کم کاستن آن‌ها انجام می‌گیرد و در مورد تزاحم، میان آن‌ها مقایسه می‌شود؛ یعنی درد و ناراحتیِ مختصر برای رهایی از رنج و ناخوشیِ بیش تر تحمل می‌گردد و لذت کم تر و محدودتر، فدای لذت بیش تر و پایدارتر می‌شود.
هم چنین تحمل رنج مختصر برای رسیدن به لذت زیاد و پایدار، و گذشتن از لذت مختصر برای رهایی از رنج بسیار، مقتضای عقل و فطرت آدمی است و همه کارهای عقلایی بر اساس این محاسبات انجام می‌گیرد. اختلاف‌هایی نیز که میان انسان‌ها در ترجیح پاره‌ای از لذات و آلام مشاهده می‌شود، معلول اختلاف تشخیص و اشتباه در محاسبه و عوامل دیگری است که بعداً درباره آن‌ها گفتگو می‌شود.
پس لذت از یک نظر، انگیزه فعالیت و تلاش زندگی، و از نظر دیگر، نتیجه و ثمره آن است و از نظر آخر، می‌توان آن را کمالی برای موجودات ذی شعور دانست؛ زیرا صفتی است وجودی که آدمیان استعداد واجد شدن آن را دارند.
﴿ صفحه 38﴾
کاری که موجب حصول لذت و دوری از الم می‌گردد، مورد خواست و اراده انسان واقع می‌شود. چیزی که رسیدن به آن، لذت بخش است، مورد علاقه و محبت آدمی قرار می‌گیرد، و هم چنین در مورد کار و صفات مطلوب نیز لغت محبت به کار می‌رود. از این جا رابطه میان لذت و اراده و محبت روشن می‌شود.
ولی باید توجه داشت که گاهی انسان لذت خاصی را در نظر می‌گیرد که رسیدن به آن، نیاز به مقدمات بسیاری دارد. از این رو، اراده می‌کند کارهایی انجام دهد که ممکن است هر کدام به نوبه خود، مقدمه دیگری باشند و در حقیقت، اراده هر یک از این کارها، شعاعی از اراده اصیلی است که به انجام کار اصلی تعلق گرفته است.
همین طور محبت اصیل به موجودی تعلق می‌گیرد که اصالتاً مطلوب انسان است و در پرتو آن، علاقه‌های جزئی و فرعی به مقدمات و متعلقات آن نیز حاصل می‌شود که رسیدن به هر یک، لذتی فرعی دارد و متناسب است با ارتباط آن به مطلوب و لذیذ اصیل.
در بحث‌های گذشته به این نتیجه رسیدیم که کمال حقیقیِ انسان آخرین مرتبه وجودی و عالی ترین کمالی است که استعداد یافتن آن را دارد و کمالات دیگر، همه جنبه مقدمه دارند و کمالی آلی و نسبی هستند. کمال مقدمی بودن آن‌ها هم بستگی به تأثیری دارد که آن‌ها در رسیدن انسان به کمال حقیقی اش دارند. گرچه خود کمال حقیقی ممکن است دارای مراتب مختلفی باشد.
بنابراین، مطلوب اصیل انسان، همان کمال حقیقی است و مطلوب بودن اشیای دیگر، فرعی و به حسب دخالتی است که در حصول کمال حقیقی دارند. هم چنین لذتی که انسان اصالتاً طالب آن است، لذتی
﴿ صفحه 39﴾
است که از حصول کمال حقیقی می‌برد و دیگر لذت‌ها جنبه مقدمه‌ای دارند؛ زیرا چنان که گذشت، لذت اصیل آن است که از رسیدن به مطلوب اصیل حاصل می‌شود.
پس شناختن کمال حقیقی، مستلزم شناختن لذیذ اصیل است و بالعکس، شناختن لذیذ بالاصاله، مستلزم شناختن کمال حقیقی است. و چون لذیذ بالاصاله، دارای عالی ترین لذت ممکن الحصول خواهد بود، شناختن لذیذ اصیل با شناختن چیزی که بتوان بیش ترین و عالی ترین و پایدارترین لذات را برای انسان پدید آورد، ملازم است. از این رو، اگر لذت بخش ترین موجودات را شناختیم، لذیذبالاصاله و کمال حقیقیِ انسان را نیز خواهیم شناخت.
پس سزاوار است درباره حقیقت لذت و علت اختلاف مراتب آن تأمل کنیم تا بتوانیم عالی ترین و پایدارترین لذت‌های انسان را بشناسیم.