بر اساس دیدگاه عقیدتی شیعه حاکمیت در اصل از آن خداست و به عبارتی دیگر: حاکمیت از شؤون ربوبیت الهی است. هیچ کس حق حکومت بر انسانی را ندارد، مگر آنکه خدا به او اجازه دهد. پیامبران و خاتم آنها (حضرت محمد صلی الله علیه و آله ) و اوصیای معصوم ایشان از طرف خدا اجازه حکومت بر انسانها را داشتند. ما در اینجا قصد بیان دلیل مشروعیت حکومت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام را نداریم. از نظر تاریخی مسلم است از میان امامان معصوم فقط حضرت علی علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام برای مدت بسیار کوتاهی به حاکمیت ظاهری رسیدند و دیگر امامان بدلیل سلطه حاکمان غیر شرعی از اداره جامعه برکنار بودند و مجالی برای حکومت به دست نیاوردند. حضرت علی علیه السلام در زمان حاکمیتشان کسانی را در نقاط مختلف کشور اسلامی به حکومت میگماردند که منصوب خاص آن حضرت بودند و اطاعت از آنها - مانند اطاعت از خود آن حضرت - واجب بود، چون این افراد بواقع منصوب با واسطه از طرف خدا بودند یعنی لازم نیست شخص، منصوب بیواسطه از سوی خدا باشد، تا اطاعتش واجب گردد. ولایت فقیه هم - در واقع - نصب با واسطه است و فقیه از طرف خدااجازه دارد حکومت کند. در زمان امامانی که حاکمیت ظاهری نیافتند، امور جامعه مسلمانان تحت تسلط و حاکمیت حاکمان جور بود. این حاکمان در فرهنگ شیعه «طاغوت» محسوب میشدند و بر اساس نصّ قرآن «یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به»** نساء، 60، «میخواهند طاغوت را در اختلافات خود حاکم قرار دهند در حالی که مأمور شدهاند به طاغوت کفر ورزند.»*** مردم حق مراجعه به آن حاکمان و کسانی را که از سوی آنها برای تدبیر امور گمارده شده بودند، نداشتند؛ در حالی که در مواردی نیاز بود به شخصی مثل حاکم یا قاضی مراجعه شود. در چنین مواردی وظیفه مردم چه بود؟