تربیت
Tarbiat.Org

پرتوی از اسرار نماز
حاج شیخ محسن قرائتی

تکلیف و شرایط آن‏

پس از بیان اهمیّت عبادت و آفات آن، باید دید شخص عبادت کننده چه شرایطی باید داشته باشد؟
«تکلیف»، امتیاز بزرگ انسان است. انسان این شایستگی را داشته که مورد لطف خدا قرار گیرد و از طرف او به انجام وظایفی «مکلّف» شود و امانتدار خدا در زمین گردد.
این ویژگی، که حالت انتخابگری انسان را در بر دارد، از افتخارات انسان است و باید برای رسیدن به این مرحله، جشن گرفت.
یکی از علما، همیشه سالگرد بلوغ خود خود را جشن می‏گرفت و می‏گفت: در چنین روزی لیاقت مسئولیت پذیری و انجام تکالیف الهی را پیدا کرده‏ام!
همچنانکه مردم، انتخاب کسی را به ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس یا وزارت و... تبریک می‏گویند، چرا که مسئولیتی را از سوی مردم به عهده گرفته، رسیدن به تکلیف و قبول مسئولیت از سوی خداوند، نیز «روز مبارک» و خجسته‏ای است.
در اینجا به اختصار، به شرایط تکلیف اشاره می‏کنیم:
1- بلوغ‏
پسران با تمام شدن پانزده سال قمری و دختران با تمام شدن نه سال، به سنّ تکلیف می‏رسند. البته ممکن است پسران قبل از این سن هم به تکلیف برسند.**تفصیل مطلب را در کتاب توضیح‏المسائل مرجع تقلید خود ملاحظه نمایید.***
غیر از این بلوغ،که بلوغ عبادی و تکلیفی است و انجام واجبات و پرهیز از حرام‏ها بر انسان لازم می‏شود، بلوغ‏های دیگری وجود دارد. مانند «بلوغ سیاسی»، که به معنای رشد فکری و آگاهی در مسائل سیاسی جامعه و داشتن خط صحیح فکری و اطاعت از رهبران شایسته است. قاسم، فرزند امام مجتبی علیه السلام که در کربلا شهید شد، به عموی خود که امام معصوم بود می‏گفت: اگر حکومت به دست طاغوتی چون یزید باشد، مرگ در راه مبارزه با او، در نظرم شیرین‏تر از عسل است. این رشد و بلوغ سیاسی او را می‏رساند.
«بلوغ اقتصادی» به اینست که انسان در استفاده صحیح از اموال خود و دیگران، به رشد کافی رسیده باشد. قرآن کریم می‏فرماید: اموال یتیمان را وقتی به آنان تحویل دهید که احساس کنید به رشد لازم رسیده‏اند و می‏توانند اموال خود را عاقلانه به کار تجارت و داد و ستد گیرند.**نساء، آیه 6.***
«بلوغ ازدواج» آن است که دختر و پسر، علاوه بر رسیدن به سنّ بلوغ تکلیفی، توانایی اداره زندگی و انجام مسئولیت‏های آنرا داشته باشند. چرا که در این مسئله، تنها بلوغ جنسی و سنّ قانونی، راهگشا و کافی نیست.
چند تذکّر
الف: گرچه بلوغ، شرط تکلیف است، ولی معنایش آن نیست که افراد نابالغ بکلّی رها باشند. قرآن گاهی به افراد نابالغ خطاب و دستور دارد، مثل اینکه: بدون اجازه وارد اتاق و منزلی نشوند و هنگام خلوت و استراحت پدر و مادر، از آنها اجازه بگیرند.**نور، آیه 58.*** و نیز، حضرت لقمان به فرزندش دستور می‏دهد که:
ای پسرکم! نماز بخوان و امر بمعروف ونهی از منکر کن. «یَبُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ»**لقمان، آیه 17.***
ب: گرچه بلوغ، شرط تکلیف است، ولی والدین، باید نونهالان خود را پیش از بلوغ، با مراسم وسنّت‏های دینی، بخصوص نماز وروزه آشنا کنند و گاهی برای جدی نشان دادن آنها و عقوبت ترک نماز و... از تنبیه هم بهره بگیرند.
ج: بلوغ شرط تکلیف است، ولی اگر نابالغی به کسی زیان مالی رساند، اولیاءش باید جبران کنند، زیرا حساب مردم از حساب خدا جداست.
د: بلوغ، شرط تکلیف است ولی نونهالان در برابر اعمال نیکشان پاداش دارند و اگر خطایی مرتکب شوند و یا ناسزا بگویند، یا عمل زشتی انجام دهند، تعزیز و تنبیه می‏شوند.
2- قدرت‏
قدرت و توانایی، شرط تکلیف است. هر کس ناتوان باشد. مکلّف نیست و از هر کس به اندازه وسع و توان او انتظار است. در تکالیف الهی هم این محدوده قدرت رعایت شده است. خداوند می‏فرماید: «لَا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلّا وُسْعَعها»**انعام، آیه 152.*** هیچ کس را جز به قدر توانایی‏اش تکلیف نمی‏کنیم.
و می‏فرماید: «ما جَعَل اللَّه عَلیکُم مِنْ حَرَجٍ»**حج، آیه 78.*** خداوند، در دین بر شما سختی و فشار و زحمت قرار نداده است.
البته فشاری خارج از حدّ توان، وگرنه دینداری، همراه با زحمت و فشار است. حتی‏در مورد جهاد هم که سراسر مشکلات ودشواری است، از افراد بیمار وعلیل ونابینا وکسانی که توانایی جهاد ندارند، ساقط است.**فتح، آیه 17.***
3- اختیار
اگر کسی را به کار گناهی اجبار کنند، یا به زور، مانع انجام وظیفه شوند، مؤاخذه ندارد. یعنی شرط تکلیف، اختیار و آزادی عمل است. در شرایط اضطرار و اجبار، حکم مسئله بگونه‏ای دیگر می‏شود. مثل آنجا که طاغوتی مانع رفتن مسلمانان به حج می‏شود، یا کسی از گرسنگی در حال مرگ است و جز مردار، غذایی ندارد.
4- عقل‏
عقل و شعور، ملاک فضیلت انسان و تکلیف اوست. حساب و کتاب و مؤاخذه هم بر مبنای عقل انجام می‏گیرد و آنانکه فاقد عقلند، تکلیف و در نتیجه کیفر و پاداش ندارند.
در بعضی روایات، عقل، اولین مخلوق خدا دانسته شده و عبودیت واقعی را برخاسته از عقل می‏داند. و در کتب حدیث، بحث از عقل، مقدم بر مباحث دیگر آمده است.**مانند کافی، وافی، بحارالانوار.***
در اسلام آنچه سبب تضعیف عقل شود (مثل مشروبات الکلی) ممنوع است و به هر چه که سبب افزایش عقل و درک گردد تشویق شده است مانند: تعلیم، تعلّم، مطالعه، مسافرت، مشورت و...