تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد27
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

عاقبت مرگبار طغیانگران

به دنبال هشداری که در آیات قبل در باره عاقبت کار کسانی که نفس خود را آلوده می کنند آمده بود، در این آیات به عنوان نمونه به یکی از مصداقهای واضح تاریخی این مطلب پرداخته، و سرنوشت قوم طغیانگر ثمود را در عباراتی کوتاه و قاطع و پر معنی بیان کرده می فرماید :

قوم ثمود به سبب طغیان، پیامبرشان را تکذیب کردند، و آیات الهی را انکار نمودند (کذبت ثمود بطغواها) .

((طغوی)) و ((طغیان)) هر دو به یک معنی است، و آن تجاوز از حد و مرز است، و در اینجا منظور تجاوز از حدود الهی و سرکشی در مقابل فرمانهای او است .**از عبارات بعضی از علمای لغت استفاده می شود که (طغیان) هم به صورت ناقص واوی و ناقص یائی آمدهاست (طغوی) از ماده ناقص واوی گرفته شده و (طغیان) از ناقص یائی (دقت کنید)***

قوم ثمود که نام پیامبرشان صالح بود از قدیمیترین اقوامی هستند که در یک منطقه کوهستانی میان حجاز و شام زندگی می کردند، زندگی مرفه، سرزمین آباد، دشتهای مسطح با خاکهای مساعد و آماده برای کشت و زرع، و قصرهای مجلل، و خانه های مستحکم داشتند، ولی نه تنها شکر این همه نعمت را بجا نیاوردند، بلکه سر به طغیان برداشته، و به تکذیب پیامبرشان صالح برخاستند، و آیات الهی را به باد سخریه گرفتند، و سرانجام خداوند آنها را با یک صاعقه آسمانی نابود کرد .

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 55@@@

سپس به یکی از نمونه های بارز طغیان این قوم پرداخته، می افزاید : آنگاه که شقی ترین آنها بپاخاست (اذ انبعث اشقاها)

((اشقی)) به معنی شقی ترین و سنگدلترین افراد آن قوم، اشاره به همان کسی است که ناقه ثمود را به هلاکت رساند همان ناقه (شتر ماده)ای که به عنوان یک معجزه در میان آن قوم ظاهر شده بود، و هلاک کردن آن اعلان جنگ با آن پیامبر الهی بود .

به گفته مفسران و مؤرخان نام این شخص قدار بن سالف بود .

در بعضی از روایات آمده است که پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) به علی (علیه السلام) فرمود : من اشقی الاولین ؟ سنگدلترین افراد اقوام نخستین که بود ؟

علی (علیه السلام) در پاسخ عرض کرد : عاقر الناقة آن کسی که ناقه ثمود را به هلاکت رساند .

پیامبر فرمود : صدقت، فمن اشقی الاخرین ؟ : راست گفتی، شقی ترین افراد اقوام اخیر چه کسی است

علی (علیه السلام) می گوید : عرض کردم نمی دانم ای رسول خدا .

پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود : الذی یضربک علی هذه، و اشار الی یافوخه : کسی که شمشیر را بر این نقطه از سر تو وارد می کند، و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) اشاره به قسمت بالای پیشانی آن حضرت کرد و .**(مجمع البیان) جلد 10 صفحه 499 همین معنی به صورت مختصر تر در تفسیر قرطبی نیز آمده است جلد 6 صفحه 7168*** و **(یافوخ) به آن قسمتی از پیش سر گفته می شود که در کودکان کاملا نرم است و به تدریج حالت اسنخوانی به خود می گیرد و محکم می شود و از حساسترین نقاط سر است***

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 56@@@

در آیه بعد به شرح بیشتری در زمینه طغیانگری قوم ثمود پرداخته، می افزاید : رسول خدا به آنها گفت : ناقه خداوند را با آبشخورش واگذارید، و مزاحم آن نشوید (فقال لهم رسول الله ناقه الله و سقیاها) .**(ناقة الله) منصوب است به فعل محذوفی و در تقدیر چنین است ذرواناقة الله و سقیاها شبیه آنچه در آیه 73 اعراف و 64 هود آمده است***

منظور از ((رسول الله)) ((در اینجا حضرت صالح (علیه السلام) پیغمبر قوم ثمود است، و تعبیر به ناقة الله (شتر ماده متعلق به خداوند) اشاره به این است که این شتر یک شتر معمولی نبود، بلکه به عنوان معجزه و سند گویای صدق دعوی صالح فرستاده شده بود، یکی از ویژگیهای آن طبق روایت مشهور این بود که شتر مزبور از دل صخره ای از کوه برآمد تا معجزه گویائی در برابر منکران لجوج باشد .

از آیات دیگر قرآن به خوبی استفاده می شود که حضرت صالح (علیه السلام) به آنها خبر داد که آب آشامیدنی قریه باید میان آنها و ناقه تقسیم شود، یک روز برای ناقه، و روز دیگر برای اهل قریه باشد، و هر کدام در نوبت خود از آب استفاده کنند و مزاحم دیگری نشوند : و نبئهم ان الماء قسمة بینهم کل شرب محتضر (قمر - 28) .

و مخصوصا به آنها گفت : اگر متعرض این ناقه شوید عذاب خداوند دامان شما را خواهد گرفت : ((فلا تمسوها بسوء فیاخذکم عذاب یوم عظیم)) (شعراء - 156) .

و در آیه بعد می گوید : این قوم سرکش اعتنائی به کلمات این پیامبر بزرگ و هشدارهای او نکردند، او را تکذیب کرده، و ناقه را به هلاکت رساندند (فکذبوه فعقروها) .

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 57@@@

((عقروها)) از ماده عقر (بر وزن ظلم) به معنی اصل و اساس و ریشه چیزی است، و عقر ناقه به معنی ریشه کن کردن و هلاک نمودن آن است .

بعضی نیز گفته اند که منظور پی کردن این حیوان است، یعنی پائین پای او را قطع کردن و به زمین افکندن که نتیجه آن نیز مرگ این حیوان است .

جالب توجه اینکه کسی که ناقه را به هلاکت رساند، یک نفر بیشتر نبود که قرآن از او تعبیر به ((اشقی)) کرده است، ولی در آیه فوق می بینیم که این عمل به تمام طغیانگران قوم ثمود نسبت داده شده، و ((عقروها)) به صورت صیغه جمع آمده، این به خاطر آن است که دیگران هم به نحوی در این کار سهیم بودند، چرا که اولا اینگونه توطئه ها معمولا توسط گروه و جمعیتی طراحی می شود، سپس به دست فرد معین یا افراد معدودی به اجرا در می آید، و ثانیا چون با رضایت و خشنودی دیگران انجام می گیرد سبب شرکت آنها در این امر می شود که رضایت سبب شرکت در نتیجه است .

لذا در کلام رسا و گویائی از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می خوانیم : انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب، لما عموه بالرضی، فقال سبحانه : ((فعقروها فاصبحوا نادمین)) : ناقه ثمود را تنها یک نفر به هلاکت رساند، ولی خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چرا که همگی به این امر رضایت دادند، و لذا فرموده است : آنها (همگی) ناقه را هلاک کردند، و سپس از کرده خود همگی پشیمان شدند (اما در زمانی که پشیمانی سودی نداشت) .**(نهج البلاغه) خطبه 201***

و به دنبال این تکذیب و مخالفت شدید خداوند چنان آنها را مجازات کرد که اثری از آنان باقی نماند، چنانکه در ادامه همین آیه می فرماید : پروردگارشان به خاطر گناهی که کرده بودند همه را درهم کوبید و نابود کرد و سرزمین آنها را صاف و مسطح نمود (فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسواها) .

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 58@@@

صاعقه همان صیحه عظیم آسمانی در چند لحظه کوتاه چنان زلزله و لرزهای در سرزمین آنها ایجاد کرد که تمام بناها روی هم خوابید و صاف شد و خانه هایشان را به گورهای آنها مبدل ساخت .

((دمدم)) از ماده (دمدمة) گاه به معنی هلاک کردن آمده، و گاه به عذاب و مجازات کامل، و گاه به معنی کوبیدن و نرم کردن و گاه به معنی ریشه کن ساختن، و گاه به معنی خشم و غضب نمودن و یا احاطه کردن و فراگیر شدن**(مفردات راغب) (لسان العرب) و (مجمع البیان) و کتب تفسیر دیگر*** و همه این معانی در آیه مورد بحث صادق است، چرا که این عذاب گسترده از خشم الهی سرچشمه می گرفت و همه آنها را در هم کوبید و نرم کرد و ریشه کن ساخت .

((سواها)) از ماده تسویه ممکن است به معنی صاف کردن خانه ها و زمینهای آنها بر اثر صیحه عظیم و صاعقه و زلزله باشد، و یا به معنی یکسره کردن کار این گروه، و یا مساوات همه آنها در مجازات و عذاب به گونه ای که احدی از آنان از این ماجرا سالم در نرفت .

جمع میان این معانی نیز ممکن است .

ضمیر در ((سواها)) به قبیله ثمود باز می گردد، و یا به شهرها و آبادیهای آنان که خداوند همه را با خاک یکسان نمود .

بعضی نیز گفته اند به ((دمدمة)) بر می گردد که از جمله بعد استفاده می شود، یعنی خداوند این خشم و غضب و هلاکت را یکسان در میان آنها قرار داد به طوری که همگی را فرا گرفت .

تفسیر اول مناسب تر به نظر می رسد .

در ضمن از این آیه به خوبی استفاده می شود که مجازات آنها نتیجه گناه آنها و متناسب با آن بوده است، و این عین عدالت و حکمت است .

درباره بسیاری از اقوام می خوانیم که به هنگام ظهور آثار عذاب پشیمان

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 59@@@

شده، و راه توبه را پیش می گرفتند ولی عجیب اینکه در بعضی از روایات آمده است که وقتی قوم صالح نشانه های عذاب را دیدند به جستجوی او پرداختند که هر کجا وی را پیدا کنند نابود سازند**(روح البیان) جلد 10 صفحه 446*** و این دلیل بر عمق عصیان و سرکشی آنها در مقابل خدا و پیامبر او است، ولی خداوند او را نجات داد و آنها را هلاک کرد و طومار زندگانیشان را به کلی در هم پیچید .

سرانجام در آخرین آیه برای اینکه هشدار محکمی به تمام کسانی که در همان مسیر و خط حرکت می کنند بدهد می فرماید : و خداوند هرگز از فرجام این کار بیمی ندارد (و لا یخاف عقباها) .

بسیارند حاکمانی که قدرت بر مجازات دارند ولی پیوسته از پی آمدهای آن بیمناکند، و از واکنشها و عکس العملها ترسان، و به همین دلیل از قدرت خود استفاده نمی کنند، و یا به تعبیر صحیحتر قدرت آنان آمیخته با ضعف و ناتوانی و علمشان آمیخته با جهل است، چرا که می ترسند توانائی بر مقابله با پی آمدهای آن نداشته باشند .

ولی خداوند قادر متعال که علمش احاطه به همه این امور و عواقب و آثار آنها دارد، و قدرتش برای مقابله با پیامدهای حوادث با هیچ ضعفی آمیخته نیست بیمی از عواقب این امور ندارد، و به همین دلیل با نهایت قدرت و قاطعیت آنچه را که اراده کرده است انجام می دهد .

طغیانگران نیز باید حساب کار خود را برسند و از اینکه به خاطر اعمالشان مشمول خشم و غضب الهی گردند خود را بر حذر دارند .

((عقبی)) به معنی پایان و نهایت و فرجام کار است و ضمیر در ((عقباها)) به

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 60@@@

((دمدمه)) و هلاکت باز می گردد