تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد26
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

شکنجه گران در برابر مجازات الهی

بعد از بیان جنایت عظیم شکنجهگران اقوام پیشین که مؤمنان با استقامت را زنده زنده در آتش می سوزاندند ، در این آیات به کیفر سخت الهی نسبت به آن شکنجه گران و پاداشهای عظیم مؤمنان اشاره می کند .

نخست می فرماید : ((کسانی که مردان و زنان با ایمان را مورد آزار و عذاب و شکنجه قرار دادند ، سپس توبه نکردند ، عذاب دوزخ برای آنها است ، و همچنین عذاب آتش سوزان )) (ان الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنات ثم لم یتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحریق ) .

((فتنوا)) از ماده ((فتن )) (بر وزن متن ) و ((فتنه )) در اصل به معنی قرار دادن طلا در آتش است تا میزان خلوص آن روشن شود ، سپس این ماده (فتنه ) هم به معنی ((آزمایش )) ، و هم به معنی ((عذاب و مجازات )) و هم به معنی ((گمراهی و شرک )) به کار رفته است و در آیه مورد بحث به معنی عذاب و آزار و شکنجه است ، نظیر آن در آیه 13 و 14 ذاریات نیز آمده : یوم هم علی النار یفتنون ذوقوا فتنتکم هذا الذی کنتم به تستعجلون : ((همان روزی که آنها بر آتش ‍ سوزانده می شوند ، و به آنها می گویند : بچشید عذاب خود را ، این همان چیزی است که درباره آن عجله داشتید)) !

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 345@@@

جمله ((ثم لم یتوبوا)) نشان می دهد که راه توبه حتی برای چنین شکنجه - گران ستمگری باز است ، و این نهایت لطف پروردگار را نسبت به گنهکاران نشان می دهد ، و ضمنا هشداری است به مردم مکه که تا دیر نشده است دست از آزار و شکنجه مؤمنان بردارند ، و به سوی خدا بازگردند .

اصولا قرآن راه بازگشت را به روی کسی نمی بندد ، و این نشان می دهد که قرار دادن مجازاتهای سخت و دردناک نیز برای اصلاح فاسدان و مفسدان و به منظور بازگشت آنها به سوی حق است .

قابل توجه اینکه در این آیه دو گونه عذاب برای آنها ذکر کرده : یکی عذاب جهنم و دیگری ((عذاب حریق )) (عذاب آتش سوزان ) ذکر این دو ممکن است به خاطر این باشد که در جهنم انواعی از مجازاتها وجود دارد که یکی از آنها آتش سوزان است ، و ذکر آن بالخصوص به خاطر این است که شکنجه - گران مزبور مؤمنان را با آتش می سوزاندند و باید در آنجا با آتش مجازات شوند اما این آتش کجا و آن آتش ‍ کجا .

این آتش از شعله های قهر و غضب خدا افروخته شده ، آتشی است جاویدان و همیشگی ، آتشی است تواءم با ذلت و خواری ، ولی آن آتش ‍ دنیا آتش ناپایداری است که به دست خلق ضعیف افروخته شده است ، و مؤمنانی که با آن می سوزند سربلند و مفتخرند ، و در صف اول شهیدان راه خدا جای دارند .

بعضی نیز گفته اند عذاب جهنم در برابر کفر آنها بوده ، و عذاب حریق در مقابل اعمال شکنجه آنها است .

سپس به پاداش مؤمنان پرداخته ، می فرماید : ((کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند برای آنها باغهایی از بهشت است که نهرها زیر درختانش جاری است ، و این پیروزی و نجات بزرگی است )) (ان الذین آمنوا و عملوا

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 346@@@

الصالحات لهم جنات تجری من تحتها الانهار ذلک الفوز الکبیر) .

چه فوز و پیروزی از این برتر که در جوار قرب پروردگار و در میان انواع نعمتهای پایدار ، با سربلندی و افتخار جای گیرند ، ولی نباید فراموش ‍ کرد که کلید اصلی این پیروزی و فوز کبیر ، ((ایمان و عمل صالح )) است ، این است سرمایه اصلی این راه ، و بقیه هر چه هست شاخ و برگ است .

تعبیر به ((عملواالصالحات )) (با توجه به اینکه صالحات جمع صالح است ) نشان می دهد تنها یک یا چند عمل صالح کافی نیست ، باید برنامه در همه جا بر محور عمل صالح دور زند .

تعبیر به ((ذلک )) که در لغت عرب برای اشاره به دور است در اینگونه مقامات بیانگر اهمیت و علو مقام است ، یعنی پیروزی و نجات و افتخارات آنها بقدری است که از دسترس فکر ما بیرون است .

سپس بار دیگر به تهدید کفار و شکنجهگران پرداخته ، می افزاید : ((مسلما گرفتن قهرآمیز و مجازات پروردگارت بسیار شدید است )) ! (ان بطش ربک لشدید)

بعد می فرماید گمان نکنید قیامتی در کار نیست و یا بازگشت شما مشکل است ((او است که آفرینش را آغاز می کند ، و او است که باز می گرداند)) (انه هو یبدی و یعید) .

((بطش )) به معنی گرفتن تواءم با قهر و قدرت است ، و از آنجا که این کار غالبا مقدمه مجازات می باشد این واژه به معنی مجازات و کیفر نیز آمده .

تعبیر به ((ربک )) (پروردگار تو) برای تسلی خاطر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و تاءکید بر حمایت خداوند از او است .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 347@@@

قابل توجه اینکه آیه فوق با انواع تاءکیدها همراه است از یکسو واژه ((بطش )) خود به معنی گرفتن قهرآمیز است ، و شدت در آن نهفته شده ، و از سوی دیگر ((جمله اسمیه )) معمولا برای تاءکید می آید ، و از سوی سوم تعبیر به ((شدید)) ، و از سوی چهارم کلمه ((ان )) و از سوی پنجم ((لام )) که در اینگونه موارد نیز برای تاءکید می باشد در این یک آیه جمع است .

بنابراین قرآن مجید می خواهد آنها را با نهایت قاطعیت تهدید به مجازات کند و جمله انه هو یبدی ء و یعید که دلیل اجمالی معاد در آن نهفته است نیز تاءکید دیگری بر آن می افزاید . ** دلیل زیبای فوق درباره معاد همان است که آخر سوره یس آیه 79 نیز آمده است : قل یحییها الذی انشاها اول مرة و هو بکل خلق علیم : بگو همان کس که او را در آغاز آفرید بار دیگر زنده می کند واو از تمام مخلوقات خود آگاه است می گویند : فارابی آرزو می کرد که ای کاش ارسطو فیلسوف معروف یونانی زنده بود تا این دلیل محکم و زیبا را درباره معاد از قر آن مجید بشنود ! ***

سپس به بیان پنج وصف از اوصاف خداوند بزرگ پرداخته ، می گوید : ((او آمرزنده بندگان توبهکار ، و دوستدار مؤمنان است )) (و هو الغفور الودود) .

((او دارای تخت قدرت ، و حکومت مطلقه بر عالم هستی و صاحب مجد و عظمت است )) (ذو العرش المجید) .

((او هر کاری را اراده کند انجام می دهد)) (فعال لما یرید) .

((غفور)) و ((ودود)) که هر دو صیغه مبالغه هستند اشاره به نهایت بخشندگی

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 348@@@

و محبت او است ، بخشنده و آمرزنده نسبت به گنهکاران توبه کار ، و پر محبت نسبت به بندگان صالح .

در حقیقت ذکر این اوصاف در برابر تهدیدی که در آیات قبل آمده برای بیان این حقیقت است که راه بازگشت به روی گنهکاران باز است ، و خداوند در عین شدیدالعقاب بودن غفور و ودود و رحیم و مهربان است .

از آنچه گفته شد : روشن می شود که و ((ودود)) در اینجا معنی فاعلی دارد نه مفعولی ، و اینکه بعضی صیغه ودود را به معنی ((اسم مفعول )) دانسته اند مانند ((رکوب )) که به معنی ((مرکوب )) آمده است ، یعنی خداوند بسیار دوست داشتنی است تناسب با وصف ((غفور)) که قبل از آن آمده ، ندارد زیرا هدف بیان محبت پروردگار نسبت به بندگان است ، نه علاقه و محبت بندگان نسبت به او .

وصف سوم یعنی ((ذوالعرش )) با توجه به اینکه عرش که به معنی تخت بلند سلطنتی است در اینگونه موارد کنایه از قدرت و حاکمیت می باشد ، و بیانگر این واقعیت است که حکومت جهان هستی از آن او است ، و هر چه اراده کند انجام می گیرد بنابراین در حقیقت جمله ((فعال لما یرید)) از لوازم این حاکمیت مطلقه است ، و در مجموع قدرت او را بر مساءله معاد و زنده کردن مردگان بعد از مرگ و کیفر و مجازات جباران و شکنجه گران نشان می دهد .

((مجید)) از ماده ((مجد)) به معنی گستردگی کرم و شرافت و جلال است ، و این از صفاتی است که مخصوص خداوند می باشد ، و در مورد دیگران کمتر به کار می رود . ** باید توجه داشت که مجید در آیه فوق طبق قرائت مشهور مرفوع است واز اوصاف خداست نه مجرور و از اوصاف عرش . ***

این پنج وصف انسجام روشنی دارد ، زیرا ((غفور)) و ((ودود)) بودن آنگاه مفید است که شخص دارای ((قدرت )) باشد ، و کرمش ‍ وسیع و نعمتش بی پایان ، تا

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 349@@@

هر چه را اراده کند انجام دهد ، نه چیزی مانع کار او گردد ، و نه کسی قدرت بر مقابله داشته باشد و نه در اراده اش ضعف و فتور و تردید و فسخ حاصل گردد .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 350@@@

ََآیه 17-22