تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد26
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آنها که از شرم نامه اعمال را پشت سر می گیرند !

به دنبال بحثی که در آیات قبل پیرامون اصحاب الیمین (مؤمنانی که نامه اعمالشان به دست راستشان داده می شود) گذشت در این آیات از کفار

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 307@@@

و مجرمان و چگونگی نامه اعمال آنها سخن می گوید ، نخست می فرماید :

((اما کسی که نامه عملش را به پشت سرش داده اند)) (و اما من اوتی کتابه وراء ظهره ) .

((به زودی فریاد می زند ای وای بر من که هلاک شدم )) ! (فسوف یدعوا ثبورا) .

((و در شعله های سوزان آتش دوزخ می سوزد)) (و یصلی سعیرا) .

در اینکه چگونه نامه اعمالشان را به پشت سرشان می دهند ، و چگونه این آیه با آیاتی که می گوید نامه اعمالشان را به دست چپشان می دهند ، جمع می شود ؟ مفسران تفسیرهای گوناگونی ذکر کرده اند :

بعضی گفته اند : دست راست آنها را به گردنشان زنجیر می کنند ، و نامه اعمالشان را به دست چپ و از پشت سر می دهند که نشانه ذلت و سرافکندگی و شرمساری است .

بعضی دیگر گفته اند : هر دو دست آنها را مانند اسیران از پشت سر می بندند و نامه اعمالشان را به دست چپشان می دهند .

بعضی دیگر گفته اند : با توجه به آیه 47 سوره نساء که می گوید من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها : ((پیش از آنکه صورتهایی را محو کنیم و به پشت سر باز گردانیم )) این گروه مجرمان صورتهایشان به عقب برگشته ، و باید نامه اعمالشان را شخصا بخوانند ، لذا آن را به دست چپ آنها در پشت سر می دهند .

ولی مناسبتر این است که گفته شود اصحاب الیمین با سرافرازی و افتخار و مباهات نامه اعمالشان را به دست راست گرفته و صدا می زنند : هاؤم اقراءو

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 308@@@

کتابیه : ((ای اهل محشر ! بیایید و نامه اعمال ما را بگیرید و بخوانید)) (حاقه 19) اما وقتی مجرمان تبهکار نامه اعمالشان را به دست چپشان می دهند آنها از شرمساری و ذلت دست را پشت سر می گیرند ، تا این سند جرم و فضاحت کمتر دیده شود ، ولی چه فایده که در آنجا چیزی پنهان شدنی نیست .

جمله ((یدعوا ثبورا)) اشاره به تعبیری است که عرب به هنگام بروز یک حادثه خطرناک دارد ، و فریاد می زند : ((وا ثبورا)) ! یعنی ای وای که هلاک شدم (توجه داشته باشد که ((ثبور)) به معنی هلاکت است ) .

ولی این آه و ناله و داد و فریاد به جایی نمی رسد ، و به دنبال آن ((و یصلی سعیرا)) است یعنی وارد آتش سوزان جهنم می شود .

سپس به بیان علت این سرنوشت شوم پرداخته می فرماید : ((این به علت آن است که او در میان اهل و خانواده خود پیوسته (از کفر و گناه خویش ) مسرور بود)) (انه کان فی اهله مسرورا) .

سروری آمیخته با غرور ، و غروری آمیخته با غفلت و بیخبری از خدا ، سروری که نشانه دلبستگی سخت به دنیا و بی اعتنایی به جهان پس از مرگ بود .

بدیهی است سرور و خوشحالی ذاتا مذموم و نکوهیده نیست ، بلکه مؤمن باید به لطف خدا مسرور و در معاشرت گشاده رو و بشاش باشد ، سروری مذموم است که انسان را از یاد خدا غافل کند و در شهوات غوطه ور سازد .

و لذا در آیه بعد می افزاید : ((این به خاطر آن است که او گمان می کرد هرگز بازگشت نمی کند)) و معادی در کار نیست ! (انه ظن ان لن یحور) .

در حقیقت منشاء اصلی بدبختی او اعتقاد فاسد و گمان باطلش دائر بر نفی

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 309@@@

معاد بود ، و همین اعتقاد باعث غرور و سرور او شد ، او را از خدا دور ساخت و در شهوات غوطه ور نمود ، تا آنجا که دعوت انبیا را به باد استهزا گرفت ، و وقتی به سراغ خانواده خود می آمد از این استهزا و سخریه شاد و خوشحال بود ، همین معنی در آیه 31 سوره مطففین و اذا انقلبوا الی اهلهم انقلبوا فکهین نیز آمده ، همچنین در داستان ((قارون )) آن ثروتمند مغرور و از خدا بیخبر آمده است که آگاهان بنی اسرائیل به او می گفتند : لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین : ((اینقدر شادی مغرورانه مکن که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد)) (قصص - 76) .

((لن یحور)) (هرگز بازگشت نمی کند) از ماده ((حور)) (بر وزن غور) در اصل به معنی تردد و رفت و آمد است ، خواه این رفت و آمد در عمل بوده باشد ، یا تفکر و اندیشه ، و لذا به گردش آب در حوض و استخر این کلمه اطلاق می شود ، و ((محور)) به میله ای می گویند که چرخ بر دور آن گردش می کند ، ((محاوره )) به معنی رفت و آمد و رد و بدل کردن بحث است ، و ((حوار)) نیز به همین معنی است ، و گاه به معنی داد و فریادی است که به هنگام مباحثه بلند می شود .

و ((تحیر)) نیز نتیجه رفت و آمد فکر در یک مساءله است که لازمه آن سرگردانی در عمل است .

بعضی معتقدند ریشه این کلمه ((حبشی )) است ، و از ابن عباس نقل شده که می گوید من معنی این جمله را در قرآن نمی دانستم ، تا اینکه از یک عرب بیابانی شنیدم که به دخترک خود گفت : ((حوری )) ! یعنی بازگرد . ** مفردات راغب - تفسیر فخر رازی ابوالفتوح رازی و کتب دیگر . ***

تعبیر به ((حواری )) در مورد نزدیکان حضرت مسیح (علیه السلام ) یا نزدیکان هر کس

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 310@@@

شاید نیز به همین مناسبت باشد که آنها نزد او رفت و آمد دارند .

بعضی نیز آن را از ماده ((حور)) به معنی شستن و سفید کردن دانسته اند ، چرا که آنها قلوب مردم را از زنگار شرک و گناه پاک می کردند و ((حوریان )) بهشتی را از این رو به این نام نامیده اند که سفید پوستند و یا سفیدی چشمانشان بسیار شفاف است ! .

بعضی نیز گفته اند اطلاق این کلمه به حوریان بهشتی بخاطر این است که آنها بقدری زیبا هستند که چشم از دیدنشان حیران می شود .

ولی به هر حال این واژه در آیه مورد بحث به معنی بازگشت و معاد است ضمنا این آیه نشان می دهد که عدم ایمان به رستاخیز سرچشمه غفلت و غرور و آلودگی به انواع گناهان می شود .

و در آخرین آیه مورد بحث برای نفی عقائد باطل آنها می فرماید : ((آری پروردگارش نسبت به او بینا بود)) (بلی ان ربه کان به بصیرا) .

همه اعمال او را ثبت و ضبط نمود ، و برای روز حساب در نامه اعمالش ‍ منعکس ساخت .

تعبیر این آیه همانند آیه قبل ((یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه )) می تواند به منزله دلیلی بر مساءله معاد محسوب شود ، به خصوص اینکه در هر دو آیه روی عنوان ((رب )) تکیه شده است ، چرا که سیر تکاملی انسان به سوی پروردگار هرگز نمی تواند با مرگ متوقف گردد ، و زندگی دنیا کمتر از آن است که هدف چنین سیری باشد .

و نیز بصیر بودن خداوند نسبت به اعمال آدمی ، و ثبت و ضبط آنها حتما باید مقدمه ای برای حساب و جزا باشد و گرنه بیهوده است .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 311@@@

ََآیه 16 - 25