تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد26
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آنها که نفس را از هوی و هوس باز دارند .

بعد از اشاره که به بعضی از دلائل معاد ، در آیات قبل گذشت ، در آیات مورد بحث بار دیگر ، به مساءله رستاخیز و سرنوشت خدا ترسان و هواپرستان در آن روز باز می گردد می فرماید : ((هنگامی که آن حادثه عظیم ، رخ دهد نیکوکاران و بدکاران هر کدام به جزای اعمال خویش ‍ می رسند)) (فاذا جائت الطامة الکبری ) . ** اذا شرطیه است و جزای آن به گفته جمعی از مفسران در آیات بعد ( فاما من طغی . . . و اما من خاف مقام ربه . . . ) آمده است ولی بهتر این است گفته شود جزای آن محذوف است و از آیات بعد استفاده می شود و در تقدیر چنین است فاذا جائت الطامة الکبری یجز کل انسان بما عمل بعضی نیز احتمال داده اند که جزای آن از یوم یتذکر الانسان استفاده می شود ولی این احتمال بعید است . ***

(طامة ) از ماده طم (بر وزن فن ) در اصل به معنی پر کردن است و به هر چیزی که در حد اعلی قرار گیرد طامه می گویند و لذا به حوادث سخت و مصائب بزرگ که مملو از مشکلات است نیز طامه اطلاق می شود و در اینجا اشاره به قیامت است که مملو از حوادث هولناک می باشد و توصیف آن به کبری تاءکید بیشتری درباره اهمیت و عظمت این حادثه بی نظیر است .
سپس می افزاید این حادثه عظیم هنگامی که به وقوع پیوندد همگان از خواب غفلت بیدار می شوند و انسان به یاد سعی و کوشش و اعمال خویش اعم از نیک و بد می افتد (یوم یتذکر الانسان ما سعی ) .

اما این تذکر و یادآوری چه سودی برای او می تواند داشته باشد .

اگر تقاضای بازگشت به دنیا و جبران گذشته کند دست رد به سینه او

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 105@@@

می زنند و در پاسخ این تقاضا ((کلا)) می گویند .

و اگر توبه کند و از اعمالش پوزش طلبد فایده ای ندارد چرا که درهای توبه دیگر بسته شده است .

بنابراین چاره ای جز آه حسرت کشیدن و افسوس خوردن و به گفته قرآن هر دو دست را با دندان گزیدن ندارد یوم یعض الظالم علی یدیه (فرقان - 27) .

باید توجه داشت که ((یتذکر)) فعل مضارع است و معمولا دلالت بر استمرار دارد یعنی در آن روز انسان پیوسته همه اعمال خویش را بیاد می آورد و این به خاطر آن است که در آن روز حجابها از قلب و روح انسان برداشته می شود و همه حقایق مکنون بارز و آشکار می شود .

و لذا در آیه بعد می افزاید ((در آن روز جهنم برای هر بیننده آشکار می گردد)) (و برزت الجحیم لمن یری ) .

جهنم هم اکنون نیز وجود دارد بلکه طبق آیه 54 عنکبوت و ان جهنم لمحیطة بالکافرین کافران را از هر سو احاطه کرده اما حجابهای عالم دنیا مانع رؤیت آن است ولی آن روز که روز ظهور و بروز همه چیز است جهنم از همه آشکارتر ظهور می کند .

جمله ((لمن یری )) اشاره به این است که جهنم در آن روز به قدری آشکار است که هر بیننده ای بدون استثنا آن را می بیند و بر هیچکس ‍ مخفی نیست ، نه نیکان و نه بدان که جایگاهشان دوزخ است .

این احتمال نیز داده شده است که جمله اشاره به کسانی است که در آن روز دارای چشم بینا هستند زیرا طبق آیه 124 سوره طه بعضی در آن روز نابینا محشور می شوند و نحشره یوم القیامة اعمی ولی معنی اول که غالب مفسران

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 106@@@

آن را پذیرفته اند مناسب تر به نظر می رسد زیرا جهنم برای بدکاران خود عذاب و مجازات مضاعفی است و نابینا بودن گروهی در محشر ممکن است در بعضی مواقف باشد نه در تمام مواقف . ** توضیح بیشتری در این زمینه در جلد 13 صفحه 330 ذیل آیه 124 طه بیان شده است . ***

سپس به وضع حال مجرمان و افراد بی ایمان در صحنه قیامت اشاره کرده و با چند جمله کوتاه و پر معنی هم سرنوشت آنها را بیان می کند و هم عوامل گرفتاری آنها را می فرماید ((اما کسی که طغیان کند)) (فاما من طغی )

((و زندگی دنیا را بر همه چیز مقدم دارد)) (و آثر الحیاة الدنیا) .

((مسلما دوزخ جایگاه و ماوای او است )) (فان الحجیم هی الماوی ) . ** آیه محذوفی دارد و در تقدیر هی الماوی له ، یا هی ماواه می باشد و ضمیر بخاطر وضوح حذف شده . ***

در جمله اول اشاره به فساد عقیدتی آنها می کند زیرا طغیان ناشی از خود بزرگ بینی است و خود بزرگ بینی ناشی از عدم معرفة الله است .

کسی که خدا را به عظمت بشناسد خود را بسیار کوچک و ضعیف می بیند و هرگز پای خود را از جاده عبودیت بیرون نمی گذارد .

و جمله دوم اشاره به فساد عملی آنها است چرا که طغیان سبب می شود که انسان لذات زودگذر دنیا و زرق و برق آن را بالاترین ارزش حساب کند و آن را بر همه چیز مقدم بشمرد .

این دو در حقیقت علت و معلول یکدیگرند طغیان و فساد عقیده ، سرچشمه فساد

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 107@@@

عمل و ترجیح زندگی ناپایدار دنیا بر همه چیز است و سرانجام این دو آتش سوزان دوزخ است .

علی (علیه السلام ) در حدیثی می فرماید و من طغی ضل علی عمل بلا حجة ((کسی که طغیان کند گمراه می شود و دست به اعمالی می زند که هیچ دلیلی برای آن ندارد)) ** نور الثقلین جلد 506 حدیث 43 . *** و این ناشی از همان خود بزرگ بینی است که انسان تمایلات خویش را بدون هیچ دلیل منطقی می پذیرد و برای آن ارج قائل است .

سپس به ذکر اوصاف بهشتیان در دو جمله کوتاه و بسیار پر معنی پرداخته می فرماید ((اما کسی که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد . .)) . (و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی ) .

((بهشت جایگاه و ماوای او است )) (فان الجنة هی الماوی ) .

آری شرط اول بهشتی شدن ((خوف )) ناشی از ((معرفت )) است ، شناختن مقام پروردگار و ترسیدن از مخالفت فرمان او ، شرط دوم که در حقیقت نتیجه شرط اول و میوه درخت معرفت و خوف است تسلط بر هوای نفس و باز داشتن آن از سرکشی ، چرا که تمام گناهان و مفاسد و بدبختیها از هوای نفس سرچشمه می گیرد ، هوای نفس بدترین بتی است که معبود واقع شده ((ابغض اله عبد علی وجه الارض ‍ الهوی )) .

حتی ابزار نفوذ شیطان در وجود آدمی ((هوای نفس )) است که اگر این ((شیطان درون )) با ((شیطان برون )) هماهنگ نشود و در را به روی او نگشاید وارد شدن او غیر ممکن است ، همانگونه که قرآن می گوید : ان عبادی لیس لک

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 108@@@

علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین ((تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهی یافت مگر گمراهانی که از تو پیروی می کنند)) (حجر - 42) .