تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد25
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

نه قدرت بر دفاع دارند نه راهی برای فرار !

در این آیات سرنوشت نهائی تکذیب کنندگان قیامت ، و منکران آن دادگاه عدل الهی بیان شده است ، بیانی که به راستی انسان را در وحشتی عمیق فرو می برد ، و ابعاد فاجعه را روشن می سازد .

می فرماید : ((به آنها گفته می شود بیدرنگ رهسپار شوید به سوی همان چیزی که پیوسته آن را انکار می کردید)) ! (انطلقوا الی ما کنتم به تکذبون ) .

رهسپار شوید به سوی جهنم سوزان که همیشه آن را به باد استهزا می گرفتید .

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 417@@@

حرکت کنید به سوی انواع عذابها که با اعمالتان آن را از پیش فراهم ساخته اید .

((انطلقوا)) از ماده ((انطلاق )) به معنی حرکت کردن بدون توقف است ، و یک نوع آزادی از قید و بند نیز در آن نهفته شده ، و این در حقیقت توضیحی است برای وضع آنها در عرصه محشر که آنها را مدتی طولانی برای حساب نگه می دارند ، سپس آنها را رها ساخته ، می گویند بدون توقف به سوی دوزخ حرکت کنید .

گوینده این سخن ممکن است خداوند متعال باشد که مستقیما به آنها خطاب می کند ، و یا فرشتگان عذاب ، و به هر حال لحنی است آمیخته با سرزنشی عمیق که خود عذابی است دردناک و جانکاه .

سپس به توضیح بیشتری درباره این عذاب پرداخته می گوید : ((رهسپار شوید به سوی سایه ای از دودهای خفه کننده آتش که دارای سه شعبه است )) ! (انطلقوا الی ظل ذی ثلاث شعب ) .

شاخه ای از بالاسر ، و شاخه ای از طرف راست ، و شاخه ای از طرف چپ ، و به این ترتیب از هر طرف این دود غلیظ مرگبار آنها را احاطه می کند ، و در کام خود فرو می برد .

((اما سایه ای که آرام بخش نیست و هرگز دوزخیان را از شعله های آتش جلوگیری نمی کند)) (لا ظلیل و لا یغنی من اللهب ) .

چه اینکه خود بر خاسته از آتش است .

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 418@@@

ممکن است تعبیر به ((ظل )) (سایه ) این تصور را ایجاد کند که در آنجا سایه ای وجود دارد که از سوزندگی شعله های آتش ، کمی می کاهد ، ولی این آیه بر این پندار غلط خط بطلان می کشد ، و می گوید : این سایه هرگز سایه ای که شما تصور می کنید نیست ، سایه ای است سوزان و خفقان آور ، و بر خاسته از دودهای غلیظ آتش که می تواند گرمای شعله ها را کاملا منعکس کند .**(لاظلیل) صفت است برای (ظل) و به همین جهت مجرور ذکر شده است ***

شاهد این سخن آیات سوره واقعه است که درباره ((اصحاب الشمال )) می فرماید : فی سموم و حمیم و ظل من یحموم لا بارد و لا کریم : ((آنها در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار دارند ، و در سایه دودهای متراکم و آتش زا ، سایه ای که نه خنک می باشد ، و نه مفید و آرام بخش )) (سوره واقعه 41 - 44) .

بعضی گفته اند این شعبه های سه گانه بازتابی است از تکذیبهای سه گانه آنها نسبت به اساس دین ، یعنی ((توحید)) و ((نبوت )) و ((معاد)) زیرا تکذیب معاد از تکذیب نبوت و توحید جدا نیست .

و بعضی گفته اند اشاره ای است به مبداءهای سه گانه گناه ((قوه غضبیه )) و ((شهویه )) و ((وهمیه )) آری آن دود تاریک تجسمی است از تاریکیهای شهوات :

زتاریکی خشم و شهوت حذر کن - که از دود آن چشم دل تیره گردد !
غضب چون در آید رود عقل بیرون - هوی چون شود چیره جان خیره گردد !

سپس در توصیف دیگری از آن آتش سوزان می افزاید : ((جرقه هائی از خود بیرون می دهد مانند یک کاخ عظیم )) ! (انها ترمی بشرر کالقصر) .**(شرر) (بر وزن ضرر) جمع (شراره) به معنی اجزاء کوچکی است که از آتش جدا می شود و به هوا پرتاب می گردد و از ماده (شر) گرفته شده است***

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 419@@@

نه همچون جرقه های آتش این دنیا که گاه به اندازه سر سوزنی بیش ‍ نیست تعبیر به ((قصر)) (کاخ ) در اینجا تعبیر پر معنائی است ، شاید تصور شود مناسبتر این بود که گفته شود جرقه هائی همچون کوه ، ولی نباید فراموش کرد کوهها همان گونه که در آیات قبل اشاره شد منبع انواع برکات است و سرچشمه های آب فرات و گوارا ، این قصرها و کاخهای ستمکاران هستند که منشاء شعله های سوزان و آتشهای شرر بارند .**بعضی از مفسران مانند (فخر رازی) از (ابن عباس) نقل کرده اند که در تفسیر (قصر) گفته است منظور چوبهائی است که از بیابان می بریدند و جمع آوری می کردند برای زمستان رویهم می چیدند (بعید نیست این تفسیر نیز بخاطر آن باشد که انبوه هیزمهای رویهم چیده شده را تشبیه به یک قصر بلند می کردند)***

در آیه بعد به توصیف دیگری از شراره ها و جرقه های این آتش سوزان پرداخته ، می فرماید : ((آنها همچون شترهای زرد رنگی هستند)) (کانه جمالت صفر) .**ضمیر (کانه) ممکن است به (قصر) برگردد یا به (شرر) ولی چون (شرر) جمع است بدون تاویل ممکن نیست مگر اینکه (شرر) را اسم جمع بدانیم***

((جمالة )) جمع ((جمل )) به معنی ((شتر)) است (مانند حجر و حجارة ) و ((صفر)) (بر وزن قفل ) جمع ((اصفر)) به معنی چیزی است که زرد رنگ باشد و گاه به رنگهای تیره و متمایل به سیاه نیز اطلاق شده ، ولی در اینجا مناسب همان معنی اول است زیرا جرقه های آتش زرد متمایل به سرخ است .

در آیه قبل این جرقه ها از نظر حجم به کاخ بزرگ تشبیه شده بود ، و در این آیه از نظر کثرت و رنگ و سرعت حرکت و پراکنده شدن به هر سو به گروهی از شتران زرد رنگ تشبیه شده که به هر سو روانند .

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 420@@@

جائی که جرقه ها این چنین باشد ، پیدا است که خود آن آتش سوزان چگونه است ؟ و در کنار آن چه عذابهای دردناک دیگری قرار گرفته ؟ (خداوند همه ما را به رحمت و لطفش از آن حفظ کند) .

بار دیگر در پایان این بخش از آیات همان هشدار را تکرار کرده ، می فرماید : ((وای در آن روز بر تکذیب کنندگان )) (ویل یومئذ للمکذبین ) .

سپس فصل دیگری از مشخصات آن روز هولناک را شروع کرده ، می افزاید : ((امروز ، روزی است که سخن نمی گویند :)) (هذا یوم لا ینطقون ) .**توجه داشته باشید که (یوم) در اینجا بدون تنوین است و این بخاطر آن است که به مفهوم جمله (لاینطقون) اضافه شده است***

آری خداوند در آن روز بر دهان مجرمان و گناهکاران مهر سکوت می زند همانگونه که در آیه 65 سوره یس آمده است ، ((الیوم نختم علی افواههم )) : امروز بر دهانشان مهر می نهیم و باز همانگونه که در ذیل همین آیه آمده است دست و پای آنها به سخن درمی آیند و حتی طبق آیات دیگر قرآن پوستهای آنان زبان باز می کنند و همه گفتنیها را می گویند .

سپس می افزاید : ((و به آنها اجازه داده نمی شود که عذر خواهی کنند)) (و لا یؤذن لهم فیعتذرون ) .**در اینکه چرا جمله (فیعتذرون) به صورت مرفوع آمده با اینکه قاعدة باید منصوب باشد و نون حذف گردد بعضی گفته اند بخاطر آن است که ترک عذرخواهی آنان به علت آن است که عذری ندارند نه اینکه به علت عدم اذن الهی است***

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 421@@@

نه اجازه سخن گفتن دارند ، و نه عذر خواهی و دفاع از خویشتن ، چرا که همه حقایق در آنجا روشن است ، و چیزی برای گفتن ندارند ، آری این زبان پشت هم انداز که در دنیا از آزادی خود سوء استفاده کرده ، به تکذیب انبیاء ، و استهزاء اولیاء ، و باطل کردن حق ، و حق جلوه دادن باطل ، می پرداخت در آنجا باید به کیفر آن اعمال قفل شود ، و از کار بیفتد که این خود عذاب و شکنجه دردناکی است که در چنان صحنه ای انسان قدرت بر دفاع از خویش ، و یا عذرخواهی نداشته باشد .

در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) آمده است که خداوند برتر و عادلتر و بزرگتر از آن است که بنده اش عذر موجهی داشته باشد و به او اجازه عذرخواهی ندهد ، بلکه آنها در حقیقت هیچ عذر موجهی ندارند که مطرح کنند .**(نورالثقلین) جلد 5 صفحه 49***

البته از بعضی از آیات قرآن استفاده می شود که در قیامت مجرمان گاهی سخن می گویند ، این بخاطر آن است که همان گونه که قبلا هم اشاره کرده ایم - در قیامت مواقف زیادی است ، در بعضی از مواقف زبان از کار می افتد و نوبت به گواهی اعضاء می رسد ، و در بعضی دیگر زبان گشوده می شود ، و مطالبی را بازگو می کند که نشانه حسرت و اندوه شدید و سرگردانی و بدبختی آنها است .

باز در پایان این مقطع می گوید : ((وای در آن روز بر تکذیب کنندگان )) (ویل یومئذ للمکذبین ) .

در مقطع دیگر روی سخن را به مجرمان کرده ، به عنوان حکایت از صحنه آن روز ، می گوید : ((امروز همان روز جدائی است که همه شما و پیشینیان را

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 422@@@

در آن جمع کرده ایم )) (هذا یوم الفصل جمعناکم و الاولین ) .

امروز همه انسانها را بدون استثنا از اولین گرفته ، تا آخرین ، همه را برای حسابرسی و فصل خصومت در این عرصه و دادگاه بزرگ گرد آورده ایم .

((اکنون اگر شما در برابر من چاره ای برای فرار از چنگال مجازات دارید انجام دهید)) (فان کان لکم کید فکیدون ) .**(نون) در (فکیدون) مکسور است و کسره آن به جای یاء متکلم می باشد و در اصل (فکیدونی) بوده (یاء) حذف شده و کسره که دلیل آن است باقیمانده و ضمیر متکلم طبق ظاهر آیات به ذات پاک خدا برمی گردد و احتمال اینکه به شخص پیامبر (ص) برگردد بسیار بعید است***

آیا می توانید از قلمرو حکومت من بگریزید ؟

یا می توانید بر قدرت من غلبه کنید ؟

یا توانائی دارید با پرداختن فدیه ای آزاد شوید ؟

و یا قدرت دارید ماءموران حسابرسی را فریب دهید ؟

هر کار از دست شما ساخته است انجام دهید ، ولی بدانید کاری از شما ساخته نیست !

در حقیقت این امر به اصطلاح ((امر تعجیزی )) است که برای روشن ساختن عجز و ناتوانی طرف مقابل ذکر می شود مثل همان چیزی که در مورد قرآن مجید آمده است که می فرماید : ((اگر در آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم تردید دارید سوره ای مانند آن را بیاورید)) .

((کید)) (بر وزن صید) به طوری که ((راغب )) در ((مفردات )) می گوید : نوعی چاره جوئی است که گاه نکوهیده و گاه قابل تمجید است ، هر چند استعمال

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 423@@@

آن در موارد مذموم بیشتر است (همانگونه که در آیه مورد بحث نیز چنین است ) .

مسلما در آن روز کاری از دستشان ساخته نیست ، چرا که می دانیم آن روز روزی است که دست انسان از هر گونه اسباب و وسائل کوتاه می گردد ، چنانکه در آیه 166 سوره بقره آمده است : ((و تقطعت بهم الاسباب )) .

قابل توجه اینکه از یکسو می فرماید : آن روز ، یوم ((الفصل یعنی )) روز جدائیها است ، از سوی دیگر می فرماید آن روز ((یوم الجمع )) یعنی روز اجتماع است که هر کدام از این دو در یک مقطع انجام می شود ، نخست همه را در آن دادگاه بزرگ جمع می کنند ، و سپس بر حسب عقائد و اعمالشان در صفوف مختلفی از هم جدا می شوند ، حتی آنها که رهسپار بهشت می شوند صفوف گوناگون و درجات مختلفی دارند و راهیان دوزخ نیز صفوف متفاوت و درکاتی دارند .

آری آن روز روز جدائی حق از باطل ، و ظالم از مظلوم است .

و باز همان جمله تهدید آمیز و بیدار کننده را تکرار کرده ، می فرماید ((وای در آن روز بر تکذیب کنندگان )) (ویل یومئذ للمکذبین ) .

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 424@@@