تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد25
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

خدائی که انسان را از نطفه بی ارزش آفرید . . .

در ادامه بحثهای مربوط به مرگ که نخستین گام در سفر آخرت است و در آیات گذشته آمده ، در آیات مورد بحث از خالی بودن دست کافران از توشه این مسافرت سخن می گوید .

نخست می فرماید : ((این انسان منکر معاد هرگز ایمان نیاورد و آیات خدا را تصدیق نکرد و برای او نماز نگذارد)) (فلا صدق و لا صلی ) .**ضمیر در جمله ها (صدق وصلی) به (انسان منکر معاد) باز می گردد که از لحن کلام استفاده می شود و در آغاز سوره نیز به آن اشاره شده است***

((بلکه راه تکذیب را پیش گرفت و به فرمان خدا پشت کرد)) (و لکن کذب و تولی ) .

منظور از جمله فلا صدق عدم تصدیق قیامت و حساب و جزا و آیات الهی

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 316@@@

و توحید و نبوت پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است ، ولی بعضی آن را اشاره به ترک انفاق و ((صدقه )) از ناحیه کافران دانسته اند ، به قرینه ذکر آن در کنار نماز .

ولی آیه دوم به خوبی گواهی می دهد که نقطه مقابل این تصدیق ، تکذیب است ، بنابراین تفسیر اول صحیحتر به نظر می رسد .

در آیه بعد می افزاید : ((سپس او به سوی خانواده خود بازگشت ، در حالی که متکبرانه راه می رفت )) (ثم ذهب الی اهله یتمطی ) .

او به گمان اینکه با بی اعتنائی و تکذیب پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و آیات الهی ، پیروزی مهمی به دست آورده ، از باده غرور سرمست بود ، و به سراغ خانواده خود می آمد تا طبق معمول مسائل افتخارآمیز را که در خارج خانه رخ داده برای آنها بازگو کند ، حتی راه رفتنش و حرکت اعضاء پیکرش همگی بیانگر این کبر و غرور بوده .

((یتمطی )) از ماده ((مطا)) در اصل به معنی پشت است و ((تمطی )) به معنی کشیدن پشت از روی بی اعتنائی و غرور ، و یا کسالت و بی حالی است ، و در اینجا منظور همان معنی اول است .

بعضی نیز آن را از ماده ((مط)) (بر وزن خط) به معنی کشیدن پا یا سایر اعضای بدن به هنگام اظهار بی اعتنائی یا کسالت می دانند ، ولی اشتقاق آن از ((مطا)) با ظاهر لفظ مناسبتر است .**زیرا اگر از ماده (مطا) باشد تغییری در ظاهر لفظ حاصل نشده در حالی که اگر از ماده (مط) باشد جمله (یتمطی) در اصل (یتمطط) بوده که (طاء) آخر آن تبدیل به (یاء) شده است***

به هر حال این معنی شبیه چیزی است که در آیه 31 سوره ((مطففین ))

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 317@@@

آمده است : و اذا انقلبوا الی اهلهم انقلبوا فکهین : ((هنگامی که آنها به سوی خانواده های خود بازمی گردند از روی استهزا درباره مؤمنان سخن می گویند)) .

سپس اینگونه افراد بی ایمان را مخاطب ساخته ، و به عنوان تهدید می گوید : ((عذاب الهی برای تو شایسته تر است ، شایسته تر)) ! (أ ولی لک فاولی ) .

((باز هم عذاب الهی برای تو شایسته تر است شایسته تر)) ! (ثم أ ولی لک فاولی ) .

تفسیرهای متعدد دیگری برای این آیه نیز ذکر کرده اند از جمله اینکه :

تهدیدی است به آنها که عذاب بر تو باد باز هم عذاب بر تو باد .

یا این حالتی را که داری برای تو سزاوارتر است ، سزاوارتر .

یا سرزنش و مذمت برای تو بهتر است ، باز هم بهتر .

یا وای بر تو ، باز هم وای بر تو .

یا خیرات دنیا از تو دور باد ، و خیرات آخرت نیز دور باد .

یا شر و عذاب دامنگیر تو باد ، باز هم شر و عذاب دامنگیرت باد .

یا عذابی که در میدان بدر مشاهده می کنی برای تو در این دنیا شایسته تر است ، و عذاب قبر و قیامت نیز برای تو شایسته تر .**مطابق بعضی از تفسیرها (اولی) در اینجا (افعل تفضیل) است و طبق بعضی از تفاسیر (اولی) (فعل ماضی) از باب افعال از ماده (ولی) است و مفهوم جمله چنین می شود (قاربک الله العذاب) و بعضی گفته اند (اولی) از (اسماء افعال است و معنی (قارب) دارد ولی مناسب همان معنی اول است (به البیان فی غریب اعراب القرآن و روح المعانی و المیزان و المنجد مراجعه شود)***

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 318@@@

ولی ناگفته پیدا است که غالب این معانی به یک معنی کلی و جامع بر می گردد که تهدید به عذاب و مذمت و شر و عقاب را در بر می گیرد اعم از عذاب دنیا ، برزخ ، و قیامت .

در روایات آمده است که رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دست ابوجهل را گرفت (و طبق بعضی از روایات گریبان او را گرفت ) و فرمود : أ ولی لک فاولی ثم أ ولی لک فاولی ابوجهل گفت : ((مرا به چه چیز تهدید می کنی ، نه تو می توانی و نه پروردگارت می تواند به من زیانی برساند ، من قدرتمندترین افراد این سرزمین هستم ،)) ! اینجا بود که همین جمله ها بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به صورت آیات قرآنی نازل شد .**(مجمع البیان) جلد 10 صفحه 401***

سپس به دو استدلال جالب درباره معاد می پردازد که یکی از طریق بیان هدف آفرینش و حکمت خداوند است و دیگری از طریق بیان قدرت او به استناد تحول و تکامل نطفه انسان در مراحل مختلف عالم جنین .

در مرحله اول می فرماید : ((آیا انسان گمان می کند که بیهوده و بی هدف رها می شود)) ؟ ! (ایحسب الانسان ان یترک سدی ) .

((سدی )) (بر وزن هدی ) به معنی مهمل و بیهوده و بی هدف است عرب می گوید : ((ابل سدی )) در مورد شتری که بدون ساربان رها شده و هر جا می خواهد به چرا می رود .

منظور از ((انسان )) در این آیه همان انسانی است که منکر معاد و رستاخیز می باشد ، آیه می گوید : او چگونه باور می کند خداوند این جهان پهناور را ، با این عظمت ، و اینهمه شگفتیها برای انسان بیافریند ، ولی در آفرینش انسان هدفی نباشد ، ؟ چگونه می تواند باور کرد ، که هر عضوی از اعضای

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 319@@@

انسان برای هدف خاصی آفریده شده باشد ، چشم برای دیدن و گوش ‍ برای شنیدن ، و قلب برای رسانیدن غذا و اکسیژن و آب به تمام سلولهای بدن . حتی خطوط سر انگشتان انسان نیز حکمتی دارد ، ولی برای مجموع وجود او هیچ هدفی در کار نیست ، و بیهوده و مهمل و بدون هیچگونه برنامه و امر و نهی و تکلیف و مسؤولیت آفریده شده است ؟

یک فرد عادی اگر مصنوع کوچکی بی هدف بسازد به او ایراد می کنند ، و نامش را از زمره انسانهای عاقل حذف می نمایند ، چگونه خداوند حکیم علی الاطلاق ممکن است چنین آفرینش بی هدفی داشته باشد ؟ !

و اگر گفته شود هدف همین زندگی چند روزه دنیا است ، همین خور و خواب تکراری و آمیخته با هزار گونه درد و رنج ، قطعا این چیزی نیست که بتواند آن آفرینش بزرگ را توجیه کند .

بنابراین نتیجه می گیریم که این انسان برای هدف بزرگتری یعنی زندگی جاویدان در جوار قرب رحمت حق ، و تکامل بی وقفه و بی پایان ، آفریده شده است .**در این زمینه بحث دیگری در ذیل آیه 115 سوره مومنون (جلد 14 صفحه 346) نیز داشتیم***

سپس به بیان دلیل دوم پرداخته ، می افزاید : ((آیا انسان در آغاز نطفه ای از منی نبود که در رحم ریخته می شود)) ؟ ! (الم یک نطفة من منی یمنی )

((سپس این مرحله را پشت سر گذارد و به صورت خون بسته درآمد ،

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 320@@@

و خداوند او را آفرینش تازه ای بخشید ، و موزون ساخت )) (ثم کان علقة فخلق فسوی ) .

باز در این مرحله متوقف نماند خداوند از همین نطفه دو جفت مرد و زن را آفرید (فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی ) .

آیا کسی که نطفه کوچک و بی ارزش را در ظلمتکده رحم مادر ، هر روز آفرینش جدیدی می بخشد ، و لباس تازه ای از حیات و زندگی در تن او می کند ، و چهره نوینی به او می دهد ، تا سرانجام انسان مذکر یا مؤنث کاملی می شود و از مادر متولد می گردد آیا چنین کسی قادر نیست مردگان را زنده کند ؟ (الیس ذلک بقادر علی ان یحیی الموتی ) .

این بیان در حقیقت در مقابل منکرانی است که در مساءله معاد جسمانی غالبا دم از محال بودن می زدند ، و امکان بازگشت به زندگی را بعد از مردن و خاک شدن نفی می کردند ، و قرآن برای اثبات امکان این معنی دست انسان را گرفته و او را به آغاز خلقتش بازمی گرداند ، مراحل عجیب جنین ، و تطورات شگفت انگیز انسان را در این مراحل به او نشان می دهد ، تا بداند او بر همه چیز قادر و توانا است ، و به تعبیر دیگر بهترین دلیل برای امکان یک شی ء وقوع آن است .