آیه و ترجمه
َکلا إِذَا بَلَغَتِ الترَاقیَ(26)
وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ(27)
وَ ظنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ(28)
وَ الْتَفَّتِ الساقُ بِالساقِ(29)
إِلی رَبِّک یَوْمَئذٍ الْمَساقُ(30)
ترجمه :
26 - چنین نیست ، او هرگز ایمان نمی آورد تا جان به گلوگاهش رسد .
27 - و گفته شود : آیا کسی هست که این بیمار را از مرگ نجات دهد ؟ !
28 - و یقین به فراق از دنیا پیدا کند .
29 - و ساق پاها (از شدت جان دادن ) به هم می پیچید .
30 - (آری ) در آن روز مسیر همه به سوی (دادگاه ) پروردگارت خواهد بود .
تفسیر :
در ادامه بحثهای مربوط به جهان دیگر و سرنوشت مؤمنان و کافران ، در این آیات سخن از لحظه دردناک مرگ است که دریچه ای است به سوی جهان دیگر .
می فرماید : ((چنین نیست ، او هرگز ایمان نمی آورد تا زمانی که جان
@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 308@@@
به گلوگاهش برسد)) (کلا اذا بلغت التراقی ) .**(اذا) در اینجا شرطیه است و جزاء آن محذوف است و در تقدیر چنین است (اذا بلغت التراقی انکشف له حقیقة الامر ووجدنا عمله) ضمنا فاعل در (بلغت) (نفس) است که محذوف می باشد و از قرینه کلام معلوم می شود***
آن روز است که چشم برزخی او باز می شود ، حجابها کنار می رود ، نشانه های عذاب و کیفر را می بیند ، و به اعمال خود واقف می شود ، و در آن لحظه ایمان می آورد ، ولی ایمانی که هرگز مفید به حال او نخواهد بود .
((تراقی )) جمع ((ترقوه )) به معنی استخوانهائی است که گرداگرد گلو را گرفته است ، و رسیدن جان به گلوگاه ، کنایه از آخرین لحظات عمر است ، زیرا هنگامی که روح از بدن بیرون می رود ، اعضائی که فاصله بیشتری از قلب دارند (مانند دست و پاها) زودتر از کار می افتند ، گوئی روح تدریجا خود را از بدن بر می چیند تا به گلوگاه برسد .
در این هنگام اطرافیان او سراسیمه و دستپاچه به دنبال راه نجاتی می گردند ((و گفته می شود ، آیا کسی هست که بیاید و این بیمار را از مرگ نجات دهد)) (و قیل من راق ) .
این سخن را از روی عجز و یاءس و بیچارگی می گویند ، در حالی که می دانند کار از کار گذشته است ، و از دست طبیب نیز کاری ساخته نیست .
((راق )) از ماده ((رقی )) (بر وزن نهی ) و ((رقیه )) (بر وزن خفیه ) به معنی ((بالا رفتن )) است ، این واژه (رقیه ) به اوراد و دعاهائی که موجب نجات مریض می شود اطلاق گردیده ، به خود طبیب از آنجا که بیمار را رهائی می بخشد و نجات می دهد نیز ((راقی )) گفته اند ، بنابراین مفهوم آیه چنین است که اطرافیان
@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 309@@@
مریض ، و گاه خود او ، از شدت ناراحتی صدا می زند آیا طبیبی پیدا می شود ؟ آیا کسی هست که دعائی بخواند و این بیمار رهائی یابد ؟
بعضی نیز گفته اند معنای آیه این است که چه کسی از فرشتگان روح او را قبض می کند و بالا می برد ؟ آیا فرشتگان عذاب ، یا فرشتگان رحمت ؟ !
و بعضی افزوده اند از آنجا که فرشتگان الهی از گرفتن و بالا بردن روح چنین انسان بی ایمانی کراهت دارند ملک الموت می گوید : کیست که روح او را بگیرد و بالا برد ؟
ولی تفسیر اول از همه صحیحتر و مناسبتر است .
در آیه بعد به یاءس کامل محتضر اشاره کرده ، می گوید : ((در این حال او از زندگی به طور مطلق ماءیوس شده ، و یقین به فراق و جدائی از دنیا پیدا می کند)) (و ظن انه الفراق ) .
((و ساق پاها به هم پیچیده می شود و لحظه مرگ فرا می رسد)) (و التفت الساق بالساق ) .
این به هم پیچیدگی ، یا به خاطر شدت ناراحتی جان دادن است ، یا در نتیجه از کار افتادن دست و پا و بر چیده شدن روح ، از آنها .
برای این آیه تفسیرهای دیگری نیز نقل شده است ، از جمله در حدیثی از امام باقر (علیه السلام ) می خوانیم : التفت الدنیا بالاخرة : ((دنیا به آخرت پیچیده می شود)) .**(نورالثقلین) جلد 5 صفحه 465***
و در تفسیر علی بن ابراهیم نیز همین معنی آمده است .**همان***
@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 310@@@
از ابن عباس نیز نقل شده که منظور ((به هم پیچیدن شدت امر آخرت به امر دنیا است )) .
بعضی نیز گفته اند : منظور به هم پیچیدن شدائد مرگ با شدائد قیامت است .
ظاهر این است که همه اینها به همان معنی که از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده باز می گردد .
این تفسیر از اینجا گرفته شده که یکی از معانی ((ساق )) در لغت عرب ، حادثه شدید و مصیبت و بلای عظیم است .
و بعضی نیز گفته اند : منظور به هم پیچیدن ساق پاها در کفن است .
البته این تفسیرها تضادی با هم ندارند ، و می تواند همه آنها در معنی آیه جمع باشد .
و در آخرین آیه مورد بحث می فرماید : ((مسیر همه خلایق در آن روز به سوی دادگاه پروردگار تو است )) (الی ربک یومئذ المساق ) .
آری همه به سوی او بازمی گردند و در دادگاه عدل او حاضر می شوند و تمام خطوط به او منتهی خواهد گشت .
این آیه هم تاءکیدی بر مساءله معاد و رستاخیز عمومی بندگان است ، و هم می تواند اشاره ای به جهت گیری حرکت تکاملی خلایق به سوی ذات پاک او که ذاتی است بی نهایت از هر جهت ، بوده باشد .
@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 311@@@
نکته :