تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد25
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

1 - تحقیق گسترده ای پیرامون علم غیب

با دقت در آیات مختلف قرآن به خوبی روشن می شود که دو دسته آیه در زمینه علم غیب وجود دارد نخست آیاتی که علم غیب را مخصوص ‍ خدا معرفی کرده و از غیر او نفی می نماید ، مانند آیه 59 انعام و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 143@@@

هو : ((کلیدهای غیب نزد خدا است که جز او کسی آنها را نمی داند)) ، و آیه 65 نمل قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب الا الله بگو هیچیک از کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب را نمی دانند ، جز خدا .

و مانند آنچه درباره پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در آیه 50 سوره انعام آمده است قل لا اقول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب : ((بگو من به شما نمی گویم خزائن خداوند نزد من است ، و من غیب را نمی دانم ))

و در آیه 188 اعراف می خوانیم و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر ((اگر من غیب را می دانستم خیر فراوانی برای خود فراهم می نمودم و بالاخره در آیه 20 یونس می خوانیم ، فقل انما الغیب لله : بگو غیب مخصوص خدا است

و امثال این آیات .

گروه دوم آیاتی است که به روشنی نشان می دهد که اولیای الهی اجمالا از غیب آگاهی داشتند چنانکه در آیه 179 آل عمران می خوانیم و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء : ((چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمی گزیند)) (و قسمتی از اسرار غیب را در اختیار او می گذارد)

و در معجزات حضرت مسیح می خوانیم که فرمود : و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم : ((من شما را از آنچه می خورید ، یا در خانه های خود ذخیره می کنید خبر می دهم )) . (آل عمران - 49)

آیه مورد بحث نیز با توجه به استثنائی که در آن آمده نشان می دهد که خداوند قسمتی از علم غیب را در اختیار رسولان برگزیده اش قرار می دهد (زیرا استثناء از نفی همیشه اثبات است )

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 144@@@

از سوی دیگر آیاتی از قرآن که مشتمل بر خبرهای غیبی است نیز کم نیست ، مانند آیه دوم تا چهارم سوره روم : غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین : ((رومیان مغلوب شدند ، و این شکست در سرزمین نزدیک واقع شد ، اما آنها بعد از این مغلوبیت به زودی غالب خواهند شد در عرض چند سال )) و آیه 85 سوره قصص ‍ که می گوید : ان الذی فرض علیک القران لرادک الی معاد آنکس که قرآن را بر تو فرض کرد تو را به جایگاهت (مکه ) باز می گرداند

و آیه 27 فتح که می گوید : لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنین : ((شما به خواست خدا مسلما وارد مسجدالحرام می شوید در نهایت امنیت )) و مانند این آیات :

اصولا وحی آسمانی که بر پیامبران نازل می شود نوعی غیب است که در اختیار آنان قرار می گیرد ، چگونه می توان گفت آنها آگاهی از غیب ندارند در حالی که وحی بر آنان نازل می شود .

از همه اینها گذشته روایات زیادی داریم که نشان می دهد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و امامان معصوم (علیهم السلام ) اجمالا آگاهی از غیب داشتند ، و گاه از آن خبر می دادند . مثلا در داستان فتح مکه و ماجرای ((حاطب بن ابی بلتعه )) که نامه ای به مردم مکه نوشت و به دست زنی بنام ((ساره )) داد ، تا به مشرکان مکه برساند ، و آنها را از حمله قریب الوقوع لشکر اسلام آگاه سازد ، و آن زن نامه را در میان گیسوان خود پنهان کرد ، و به سوی مکه حرکت نمود ، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) علی (علیه السلام ) و بعضی دیگر از مسلمانان را به سراغ او فرستاد ، و فرمود : در منزلگاهی که نامش روضه ((خاخ )) است به چنین زنی برخورد می کنید که نامه ای از ((حاطب )) به مشرکان مکه دارد ، نامه را از او بگیرید ، و آنها آمدند و او را یافتند ، او در آغاز شدیدا انکار کرد ، ولی سرانجام اعتراف نمود و نامه را از او گرفتند .**شرح این ماجرا و مدرک آن در همین جلد در تفسیر سوره (ممتحنه) آمده است***

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 145@@@

و مانند خبر دادن از ماجرای جنگ ((موته )) و شهادت جعفر ، و بعضی دیگر از فرماندهان اسلام که در همان لحظه وقوع ، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مدینه مسلمانان را آگاه کرد**(کامل ابن اثیر) جلد 2 صفحه 237 (ماجرای غزوه موته)*** و مانند آن در زندگی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) کم نیست .

در ((نهج البلاغه )) نیز پیشگوئیهای بسیاری از حوادث آینده به چشم می خورد که نشان می دهد علی (علیه السلام ) این اسرار غیب را می دانست ، مانند آنچه در خطبه 13 در مذمت اهل بصره آمده است که می فرماید : کانی بمسجدکم کجؤجؤسفینة قد بعث الله علیها العذاب من فوقها و من تحتها و غرق من فی ضمنها .

((گویا می بینم عذاب خدا از آسمان و زمین بر شما فرود آمده و همه غرق شده اید ، تنها قله بلند مسجدتان همچون سینه کشتی در روی آب نمایان است ! در روایات دیگری که در کتب علمای اهل سنت و شیعه نقل شده پیشگوئیهای متعددی از آن حضرت (علیه السلام ) نسبت به حوادث آینده آمده است ، مانند آنچه به ((حجر بن قیس )) فرمود که تو را بعد از من مجبور به لعن می کنند .**(مستدرک الصحیحین) جلد 2 صفحه 358***

و آنچه درباره مروان فرمود که او پرچم ضلالت را بعد از پیری به دوش ‍ خواهد کشید .**(طبقات ابن سعد) جلد 5 صفحه 30***

و آنچه ((کمیل بن زیاد)) به ((حجاج )) گفت که ((امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) به من خبر داده که تو قاتل منی )) .**(الاصابة ابن حجر) جلد 5 قسم 3 صفحه 325***

و آنچه درباره خوارج نهروان فرمود که در جنگ با آنها از گروه ما ،

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 146@@@

ده نفر کشته نمی شود ، و از آنها ده نفر نجات نمی یابد و مطلب عینا چنین شد**(هیثمی) در (مجمع) جلد 6 صفحه 241***

و آنچه درباره محل قبر امام حسین (علیه السلام ) به هنگام عبور از کنار سرزمین کربلا به ((اصبغ بن نباته )) فرمود .**(الریاض النظرة) جلد 2 صفحه 222***

در کتاب فضائل الخمسه روایات فراوانی از کتب اهل سنت درباره وسعت فوق العاده علم علی (علیه السلام ) نقل شده که ذکر همه آنها در اینجا به طول می انجامد .**(فضائل الخمسه) جلد 2 صفحه 231 تا 253***

در روایات اهل بیت (علیهم السلام ) نیز در احادیث متعددی اشاره به علم غیب برای امامان معصوم شده است از جمله در کتاب کافی جلد اول در ابواب متعدد تصریح یا اشاراتی در این زمینه دیده می شود .

و مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار جلد 26 احادیث زیادی که بالغ بر 22 حدیث می شود در این زمینه آورده است .

رویهمرفته روایات در زمینه آگاهی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و امامان معصوم (علیهم السلام ) بر اسرار غیب در حد تواتر است .

اکنون سخن در این است که چگونه بین این آیات و روایات که بعضی علم غیب را از غیر خدا نفی ، و بعضی اثبات می کنند جمع کنیم ؟

در اینجا طرق مختلفی برای جمع وجود دارد .

1 - از معروفترین راههای جمع این است که منظور از اختصاص علم غیب به خدا علم ذاتی و استقلالی است ، غیر او مستقلا هیچگونه آگاهی از غیب ندارند ، و هر چه دارند از ناحیه خدا است ، با الطاف و عنایت او است ، و جنبه تبعی دارد .

شاهد این جمع همان آیه مورد بحث است ، که می گوید :

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 147@@@

((خداوند هیچکس را از اسرار غیب آگاه نمی کند ، مگر رسولانی را که مورد رضایت او هستند))

در ((نهج البلاغه )) نیز به همین معنی اشاره شده است که وقتی علی (علیه السلام ) از حوادث آینده خبر می داد (و حمله مغول را به کشورهای اسلامی پیش بینی می فرمود) یکی از یارانش عرض کرد : ای امیر مؤمنان آیا دارای علم غیب هستی ؟ حضرت خندید و فرمود : لیس ‍ هو بعلم غیب ، و انما هو تعلم من ذی علم ! ((این علم غیب نیست ، این علمی است که از صاحب علمی (پیامبر) آموخته ام )) !**(نهج البلاغه) خطبه 128***

این جمع را بسیاری از دانشمندان و محققان پذیرفته اند .

2 - اسرار غیب دو گونه است قسمتی مخصوص به خدا است و هیچکس جز او نمی داند مانند قیام قیامت ، و اموری از قبیل آن ، و قسمتی از آن را به انبیاء و اولیاء می آموزد ، چنانکه در نهج البلاغه در ذیل همان خطبه ای که در بالا اشاره کردیم می فرماید : و انما علم الغیب علم الساعة ، و ما عدده الله سبحانه بقوله : ان الله عنده علم الساعة ، و ینزل الغیث ، و یعلم ما فی الارحام ، و ما تدری نفس ما ذا تکسب غدا و ما تدری نفس بای ارض تموت : ((علم غیب تنها علم قیامت و آنچه خداوند در این آیه برشمرده است می باشد آنجا که می فرماید : آگاهی از زمان قیامت مخصوص خدا است و او است که باران را نازل می کند ، و آنچه در رحم مادران است می داند ، و هیچکس نمی داند فردا چه می کند یا در چه سرزمین می میرد))

سپس امام (علیه السلام ) در شرح این معنی افزود : خداوند سبحان از آنچه در رحم ها قرار دارد آگاه است ، پسر است یا دختر ؟ زشت است یا زیبا ؟ سخاوتمند است یا بخیل ؟ سعادتمند است یا شقی ؟ اهل دوزخ است یا بهشت ؟ . . . اینها علوم غیبی

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 148@@@

است که غیر از خدا کسی نمی داند ، و غیر از آن علومی است که خدا به پیامبرانش تعلیم کرده و او به من آموخته است .**(نهج البلاغه) همان خطبه***

ممکن است بعضی از انسانها علم اجمالی به وضع جنین یا نزول باران و مانند آن پیدا کنند ، اما علم تفصیلی و آگاهی بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خدا است ، همانگونه که در مورد قیامت ما نیز علم اجمالی داریم ، اما از جزئیات و خصوصیات قیامت بی خبریم ، و اگر در روایاتی آمده است که پیامبر یا امامان از بعضی از نوزادان ، یا از پایان عمر بعضی از افراد خبر دادند ، مربوط به همان علم اجمالی است .

3 - راه دیگر برای جمع میان این دو گروه از آیات و روایات اینکه اسرار غیب در دو جا ثبت است : در ((لوح محفوظ)) (خزانه مخصوص ‍ علم خداوند) که هیچگونه دگرگونی در آن رخ نمی دهد و هیچکس از آن آگاه نیست و ((لوح محو و اثبات )) که علم به مقتضیات است نه علت تامه ، و به همین دلیل قابل دگرگونی است و آنچه دیگران نمی دانند مربوط به همین قسمت است .

لذا در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) می خوانیم : ان لله علما لم یعلمه الا هو ، و علما اعلمه ملائکته و رسله ، فما اعلمه ملائکته و انبیاءه و رسله فنحن نعلمه ((خداوند علمی دارد که جز خودش نمی داند و علمی دارد که فرشتگان و پیامبران را از آن آگاه ساخته ، آنچه را به فرشتگان و پیامبران و رسولانش داده ما می دانیم ))**(بحارالانوار) جلد 26 صفحه 160 (حدیث 5) در این زمینه روایات متعدد دیگری در همین منبع نقل شده است***

از امام علی بن الحسین (علیه السلام ) نیز نقل شده است که فرمود : لو لا آیة فی کتاب الله لحدثتکم بما کان و ما یکون الی یوم القیامة ! فقلت له ایة آیة ؟

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 149@@@

فقال : قول الله : یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب : ((اگر آیه ای در قرآن مجید نبود من از آنچه در گذشته اتفاق افتاده ، و حوادثی که تا روز قیامت اتفاق می افتد ، خبر می دادم ، کسی عرض کرد کدام آیه ؟ فرمود : خداوند می فرماید یمحو الله ما یشاء : ((خدا هر چیزی را بخواهد محو می کند ، و هر چیزی را بخواهد ثابت می دارد و ام الکتاب (لوح محفوظ) نزد او است ))**(نورالثقلین) جلد 2 صفحه 512 (حدیث 160)***

تقسیم بندی علوم مطابق این جمع بر اساس حتمی بودن و نبودن آن است و در جمع سابق بر اساس مقدار معلومات است (دقت کنید)

4 - راه دیگر اینکه خداوند بالفعل از همه اسرار غیب آگاه است ولی انبیاء و اولیاء ممکن است بالفعل بسیاری از اسرار غیب را ندانند ، اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم می دهد ، و البته این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام می گیرد .

بنابراین جمع ، آیات و روایاتی که می گوید آنها نمی دانند اشاره به ندانستن فعلی است و آنها که می گوید می دانند اشاره به امکان دانستن آن است .

این درست به آن می ماند که کسی نامه ای را به انسان بدهد که به دیگری برساند ، در اینجا می توان گفت : او از محتوای نامه اطلاعی ندارد ، و در عین حال می تواند نامه را باز کند و باخبر شود گاه صاحب نامه اجازه مطالعه را به او داده در این صورت می توان او را از یک نظر عالم به محتوای نامه دانست ، و گاه به او اجازه نداده است .

شاهد این جمع روایاتی است که در کتاب کافی در بابی تحت عنوان ان الائمة اذا شاؤا ان یعلموا علموا : ((امامان هر گاه بخواهند چیزی را بدانند به آنها تعلیم داده می شود)) ، از جمله در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) می خوانیم : اذا اراد

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 150@@@

الامام ان یعلم شیئا اعلمه الله بذلک : هنگامی که امام اراده می کند چیزی را بداند خدا به او تعلیم می دهد**کتاب (کافی) باب (ان الائمة اذاشاوا ان یعلموا علموا) (حدیث 3 روایات دیگری در همین باب نیز به این مضمون نقل شده است)***

این وجه جمع بسیاری از مشکلات را در زمینه علم پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و امام (علیه السلام ) حل می کند ، از جمله اینکه : چگونه آنها ، آب یا غذائی را که مثلا مسموم بود می خوردند ، در حالی که جایز نیست انسان به کاری که موجب خطر برای او است اقدام کند ، باید گفت در این گونه موارد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) یا امام (علیه السلام ) اجازه نداشته اند که اراده کنند تا اسرار غیب بر آنها آشکار گردد .

همچنین گاه مصلحت ایجاب می کند پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) یا امام (علیه السلام ) مطلبی را نداند ، یا آزمایشی برای او صورت گیرد که موجب تکامل او گردد ، همانگونه که در داستان ((لیلة المبیت )) آمده است که علی (علیه السلام ) در بستر پیغمبر خوابید ، در حالی که از خود آن حضرت نقل شده است که نمی دانست صبحگاهان که مشرکان قریش به آن بستر حمله می کنند شهید خواهد شد یا جان به سلامت می برد ؟

در اینجا مصلحت این است که امام (علیه السلام ) از سرانجام این کار آگاه نگردد ، تا آزمون الهی تحقق یابد ، و اگر امام (علیه السلام ) می دانست که در بستر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می خوابد و صبح سالم برمی خیزد چندان افتخاری محسوب نمی شد ، و آنچه در آیات قرآن و روایات در اهمیت این ایثارگری وارد شده است چندان موجه به نظر نمی رسید .

آری مساءله علم ارادی پاسخی است برای تمام اینگونه اشکالات .

5 - راه جمع دیگری نیز برای روایات مختلف در علم غیب وجود دارد (هر چند این راه فقط در مورد قسمتی از این روایات صادق است ) و آن اینکه

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 151@@@

مخاطبین در این روایات مختلف بودند ، آنها که استعداد و آمادگی پذیرش مساءله علم غیب را درباره امامان داشتند حق مطلب به آنها گفته می شد ، ولی در برابر افراد مخالف یا ضعیف و کم استعداد سخن به اندازه فهم شنونده مطرح می گشت .

مثلا در حدیثی می خوانیم که ابو بصیر و چند تن از یاران بزرگ امام صادق (علیه السلام ) در مجلسی بودند امام غضبناک وارد مجلس شد هنگامی که نشست در حضور جمع فرمود : یا عجبا لاقوام یزعمون انا نعلم الغیب ! ما یعلم الغیب الا الله عزوجل ، لقد هممت بضرب جاریتی فلانة ، فهربت منی فما علمت فی ای بیوت الدار هی : ((عجیب است که عده ای گمان می کنند ما علم غیب داریم هیچکس جز خداوند متعال از غیب آگاه نیست ، من الان می خواستم کنیزم را تاءدیب کنم از دست من گریخت ، ندانستم در کدامیک از اطاقهای خانه است )) ! ! .**(اصول کافی) جلد 1 باب نادر فیه ذکر الغیب حدیث 3***

راوی حدیث می گوید : هنگامی که امام (علیه السلام ) از مجلس ‍ برخاست من و بعضی دیگر از یاران حضرت وارد اندرون منزل شدیم و گفتیم : فدایت شویم شما درباره کنیزتان چنین گفتی ، در حالی که ما می دانیم شما علوم زیادی دارید و ما نامی از علم غیب نمی بریم ؟

امام (علیه السلام ) سپس شرحی در این زمینه داد که مفهومش آگاهی او بر اسرار غیب بود .

واضح است که در آن مجلس افرادی بوده اند که آمادگی و استعداد لازم برای درک این معانی و معرفت مقام امام نداشتند .

باید توجه داشت که این طرق پنجگانه منافاتی با هم ندارند و همه آنها می تواند صادق باشد (دقت کنید) .

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 152@@@