تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد17
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آیه 36 - 38

آیه و ترجمه

وَ مَا کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضی اللَّهُ وَ رَسولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لهَُمُ الخِْیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسولَهُ فَقَدْ ضلَّ ضلَلاً مُّبِیناً(36)

وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْت عَلَیْهِ أَمْسِک عَلَیْک زَوْجَک وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تخْفِی فی نَفْسِک مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تخْشی النَّاس وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِّنهَا وَطراً زَوَّجْنَکَهَا لِکَیْ لا یَکُونَ عَلی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فی أَزْوَج أَدْعِیَائهِمْ إِذَا قَضوْا مِنهُنَّ وَطراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً(37)

مَّا کانَ عَلی النَّبیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَض اللَّهُ لَهُ سنَّةَ اللَّهِ فی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَّقْدُوراً(38)

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 316@@@

ترجمه :

36 - هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد، و هر کس ‍ نافرمانی خدا و رسولش را کند به گمراهی آشکاری گرفتار شده است .

37 - به خاطر بیاور زمانی را که به کسی که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی میگفتی همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز (و پیوسته این امر را تکرار می نمودی ) و تو در دل چیزی را پنهان می داشتی که خداوند آن را آشکار می کند، و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی، هنگامی که زید از همسرش جدا شد ما او را به همسری تو در آوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده های آنها هنگامی که از آنان طلاق گیرند نباشد، و فرمان خدا انجام شدنی است .

38 - هیچگونه جرمی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده است نیست، این سنت الهی در مورد کسانی که پیش از این بوده اند نیز جاری بوده است و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است .

شان نزول :

آیات فوق - به گفته غالب مفسران و مورخان اسلامی در مورد داستان ازدواج زینب بنت جحش (دختر عمه پیامبر گرامی اسلام ) با زید بن حارثه برده آزاد شده پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده است .

ماجرا از این قرار بود که : قبل زمان بعثت و بعد از آن که خدیجه با پیامبر خریداری نمود که بعدا آن را به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بخشید و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) او را آزاد فرمود، و چون طائفهاش او را از خود راندند پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نام فرزند خود بر او نهاد و به اصطلاح او را

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 317@@@

تبنی کرد.

بعد از ظهور اسلام زید مسلمانی مخلص و پیشتاز شد، و موقعیت ممتازی در اسلام پیدا کرد، و چنانکه میدانیم سرانجام یکی از فرماندهان لشکر اسلام در جنگ موته شد که در همان جنگ شربت شهادت نوشید.

هنگامی که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) تصمیم گرفت برای زید همسری برگزیند از زینب بنت جحش که دختر امیه دختر عبد المطلب (دختر عمهاش ) بود برای او خواستگاری نمود زینب نخست چنین تصور می کرد که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) میخواهد او را برای خود انتخاب کند، خوشحال شد و رضایت دادولی بعدا که فهمید خواستگاری از او برای زید است، سخت ناراحت شد و سر باز زد، برادرش که عبد الله نام داشت او نیز با این امر به سختی مخالفت نمود.

در اینجا بود که نخستین آیه از آیات مورد بحث نازل شد و به امثال زینب و عبد الله هشدار داد که آنها نمی توانند هنگامی که خدا و پیامبرش کاری را لازم می دانند مخالفت کنند، آنها که این مساله را شنیدند در برابر فرمان خدا تسلیم شدند (البته چنانکه خواهیم دید این ازدواج، ازدواج ساده ای نبود و مقدمه ای بود برای شکستن یک سنت غلط جاهلی، زیرا در عصر جاهلیت هیچ زن با شخصیت و سرشناسی حاضر نبود با برده ای ازدواج کند، هر چند دارای ارزشهای والای انسانی باشد).

اما این ازدواج دیری نپائید و بر اثر ناسازگاریهای اخلاقی میان طرفین، منجر به طلاق شد، هر چند پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) اصرار داشت که این طلاق رخ ندهد اما رخ داد

سپس پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) برای جبران این شکست زینب در ازدواج، او را به فرمان خدا به همسری خود برگزید، و این قضیه در اینجا خاتمه یافت، ولی گفتگوهای دیگری در میان مردم پدید آمد که قرآن با بعضی از آیات مورد بحث

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 318@@@

آنها را بر چید که شرح آن به خواست خدا خواهد آمد.**اقتباس از تفسیر (مججمع البیان) و تفسیر (قرطبی) و (المیزان) و تفسیر (فخر رازی) و (فی ظلال) و تفسیرهای دیگر ذیل آیات مورد بحث و همچنین (سیره ابن هشام) جلد اول صفحه 264 و (کامل ابن اثیر) جلد 2 صفحه 177***

تفسیر: