تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد17
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

2 - گوشه ای از حکمت لقمان

بعضی از مفسران در اینجا به تناسب اندرزهای لقمان که در آیات این سوره منعکس است قسمتهائی از سخنان حکمت آمیز این مرد الهی را بازگو کرده اند که ما فشرده ای از آن را در اینجا می آوریم :

الف : لقمان به فرزندش چنین می گفت : یا بنی ! ان الدنیا بحر عمیق، و قد هلک فیها عالم کثیر، فاجعل سفینتک فیها الایمان بالله، و اجعل شراعها التوکل علی الله، و اجعل زادک فیها تقوی الله، فان نجوت فبرحمة الله و ان هلکت فبذنوبک !:

((پسرم ! دنیا دریای ژرف و عمیقی است که خلق بسیاری در آن غرق شده اند، تو کشتی خود را در این دریا ایمان به خدا قرار ده، بادبان آن را توکل بر خدا، زاد و توشهات را در آن تقوای الهی، اگر از این دریا رهائی یابی به برکت رحمت خدا است، و اگر هلاک شوی به خاطر گناهان تو است )).**(مجمع البیان) ذیل آیه مورد بحث***

همین مطلب در کتاب کافی، ضمن سخنان امام کاظم (علیه السلام ) به هشام بن حکم به صورت کاملتری از لقمان حکیم نقل شده است :

یا بنی ان الدنیا بحر عمیق، قد غرق فیها عالم کثیر، فلتکن سفینتک فیها تقوی الله، و حشوها الایمان، و شراعها التوکل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکانها الصبر: ((پسرم دنیا دریای عمیقی است که گروه بسیاری در آن

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 47@@@

غرق شدند، کشتی تو در این دریا باید تقوای الهی باشد، و زاد و توشهات ایمان، و بادبان این کشتی توکل، و ناخدای آن عقل، و راهنمای آن علم، و سکان آن صبر است )).**(اصول کافی) جلد اول صفحه 13 (کتاب العقل و الجهل)***

ب - در گفتار دیگری به فرزندش در آداب مسافرت چنین می گوید:

پسرم ! هنگامی که مسافرت می کنی، اسلحه و لباس و خیمه و وسیله نوشیدن آب، و وسائل دوختن و داروهای ضروری را که هم خود، و هم همراهانت از آن استفاده می توانید بکنید بردار، و با همسفران در همه چیز جز در معصیت الهی همراهی کن .

پسرم ! هنگامی که با جمعی مسافرت کردی در کارهایت با آنها مشورت کن .

در صورت آنها تبسم نما.

در مورد زاد و توشه ای که داری سخاوتمند باش .

هنگامی که تو را صدا زنند پاسخ گو و اگر از تو کمک بخواهند آنها را یاری کن .

تا می توانی سکوت اختیار کن .

نماز بسیار بخوان .

در مرکب و آب و غذا که داری سخاوتمند باش .

اگر از تو گواهی به حق بطلبند گواهی ده .

اگر از تو مشورتی بخواهند برای به دست آوردن نظر صائب کوشش کن و بدون اندیشه و تامل کافی پاسخ مگو، و تمام نیروی تفکرت را برای جواب مشورت به کار گیر که هر کس در پاسخ مشورت خالصترین نظر خود را اظهار نکند، خداوند نعمت تشخیص و اندیشه را از او می گیرد.

هنگامی که ببینی همراهان تو راه می روند، و تلاش می کنند، با آنها به

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 48@@@

تلاش بر خیز.

دستور کسی را که از تو بزرگتر است بشنو.

اگر از تو تقاضای مشروعی دارند همیشه جواب مثبت بده، و هرگز نه نگوی، زیرا گفتن نه، نشانه عجز و ناتوانی و سبب ملامت است ...

هرگز نماز را از اول وقت تاخیر نینداز، و این دین خود را فورا ادا کن .

با جماعت نماز بگذار، هر چند در سختترین حالات باشید...

اگر می توانی از هر غذائی می خواهی بخوری قبلا مقداری از آن را در راه خدا انفاق کن .

((کتاب الهی را تلاوت کن، و ذکر خدا را فراموش منما)).**همان مدرک***

ج - این داستان نیز از لقمان معروف است، در آن هنگام که به صورت برده ای برای آقایش کار می کرد، روزی به او گفت : گوسفندی برای من ذبح کن و دو عضو که بهترین اعضای آنست برای من بیاور.

او گوسفندی را ذبح کرد و زبان و دل آن را برای وی آورد.

چند روز دیگر همین دستور را به او داد منتها گفت، دو عضو که بدترین اعضای آن است برای من بیاور لقمان بار دیگر گوسفندی را ذبح کرد و همان زبان و دل را برای او آورد، او تعجب کرد و از این ماجرا سؤال کرد، لقمان در پاسخ گفت : قلب و زبان اگر پاک باشند از هر چیز بهترند و اگر ناپاک شوند از همه چیز خبیثتر و بدتر!.**(تفسیر بیضاوی) و (ثعلبی) ولی تفسیر (مجمع البیان) تنها قسمت اول سخن لقمان را نقل کرده است***

این گفتار را با حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) پایان می دهیم .

فرمود: ((به خدا سوگند، حکمتی که به لقمان از سوی پروردگار عنایت

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 49@@@

شده بود، به خاطر نسبت و مال و جمال و جسم او نبود بلکه او مردی بود که در انجام فرمان خدا قوی و نیرومند بود، از گناه و شبهات اجتناب می کرد، ساکت و خاموش بود با دقت می نگریست بسیار فکر می کرد، تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) روز نخوابید و در مجالس (به رسم مستکبران ) تکیه نمی کرد، و رعایت آداب را کاملا می نمود، آب دهن نمی افکند، با چیزی بازی نمی کرد، و هرگز در حال نامناسبی دیده نشد... هیچگاه دو نفر را در حال نزاع ندید مگر اینکه آنها را با هم صلح داد، و اگر سخن خوبی از کسی می شنید حتما ماخذ آن سخن و تفسیر آن را سؤال می کرد، با فقیهان و عالمان بسیار نشست و برخاست داشت ... به سراغ علومی می رفت که بتواند به وسیله آن بر هوای نفس چیره شود، نفس خود را با نیروی فکر و اندیشه و عبرت مداوا می نمود، و تنها به سراغ کاری می رفت که به سود (دین یا دنیای ) او بود، در اموری که به او ارتباط نداشت هرگز دخالت نمی کرد، و از این رو خداوند حکمت را به او ارزانی داشت .**(مجمع البیان) (با تلخیص)***

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 50@@@