تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

شان نزول،

در تفسیر ((در المنثور)) ذیل آیه مورد بحث از ((ابن عباس)) چنین نقل شده

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 346@@@

((گروهی از مشرکان گفتند: ای محمد! اگر ما داخل در دین تو نمی شویم تنها به خاطر این است که می ترسیم مردم ما را بربایند (و به سرعت نابود کنند) چون جمعیت ما کم است و جمعیت مشرکان عرب بسیارند، به محض اینکه به آنها خبر رسد که ما وارد دین تو شده ایم به سرعت ما را می ربایند، و خوراک یک نفر از آنها هستیم!

در اینجا آیه ا و لم یروا . . . نازل شد و به آنها پاسخ گفت .

تفسیر:

در آیات گذشته نیز به این بهانه مشرکان به صورت دیگری اشاره شده بود که ما می ترسیم اگر اظهار ایمان کنیم و به دنبال آن هجرت نمائیم زندگی ما مختل گردد که قرآن از طرق مختلف به آنها پاسخ گفت .

در آیات مورد بحث قرآن از طریق دیگری به آنها پاسخ می گوید و می فرماید: ((آیا آنها ندیدند که ما برای آنها حرم امنی قرار دادیم)) (سرزمین پاک و مقدس مکه) (اولم یروا انا جعلنا حرما آمنا) .

در حالی که عرب در ناامنی به سر می برند، و در بیرون این سرزمین انسانها را می ربایند، همه جا غارت است و کشتار، اما این سرزمین همچنان امن و امان باقی مانده است (و یتخطف الناس من حولهم) .

خدائی که قادر است در این دریای متلاطم و طوفانی سرزمین حجاز حرم مکه را همچون جزیرهای آرام و امن و امان قرار دهد چگونه قدرت ندارد آنها را در برابر دشمنان حفظ کند؟ و چگونه آنها از این مردم ضعیف و ناتوان در برابر خداوند بزرگ و قادر متعال وحشت دارند؟!

((آیا با این حال آنها به باطل ایمان می آورند و نعمت خدا را کفران می کنند))؟!

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 347@@@

(افبالباطل یؤمنون و بنعمة الله یکفرون) .

کوتاه سخن اینکه خداوندی که می تواند در میان یک سرزمین گسترده بحرانی، که جمعی از مردم نیمه وحشی در آن سکونت دارند یک منطقه کوچک را در امنیت فرو برد چگونه نمی تواند انسانهای مؤمن را در میان انبوهی کافر و بی ایمان حفظ کند؟

پس از ذکر این دلیل روشن در آیه بعد چنین نتیجه گیری و جمع بندی می کند: ((آیا کسی ظالمتر از آنها که بر خدا دروغ می بندند، یا حق را پس از آن که به سراغشان آمد انکار می کنند پیدا می شود))؟! (و من اظلم ممن افتری علی الله کذبا او کذب بالحق لما جائه) .

ما دلائل آشکاری برای شما اقامه کردیم که جز ((الله)) شایسته پرستش نیست اما شما بر خدا دروغ می بندید و شریکانی برای او می تراشید، و حتی مدعی هستید که این یک برنامه الهی است!

از سوی دیگر قرآنی بر شما نازل کردیم که نشانه های حق در آن لائح است، اما شما همه اینها را نادیده گرفته و پشت سر افکندید، آیا ظلم و ستمی از این برتر تصور می شود؟ ظلم بر خویشتن، و ظلم بر همه انسانها، چرا که شرک و کفر ظلم عظیم است .

به تعبیر دیگر آیا ظلم به معنی وسیع کلمه جز انحراف و خارج ساختن چیزی از محل شایسته اش می باشد؟ آیا بدتر از این پیدا می شود که انسان یک مشت سنگ و چوب بیارزش را همردیف خالق آسمانها و زمین قرار دهد؟

بعلاوه شرک خمیر مایه همه مفاسد اجتماعی است و ستمهای دیگر در واقع از آن سرچشمه می گیرد، هواپرستی، مقام پرستی، و دنیاپرستی هر کدام نوعی از شرک است .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 348@@@

ولی بدانید عاقبت شومی در انتظار مشرکان است ((آیا محل و جایگاه کافران دوزخ نیست))؟ (الیس فی جهنم مثوی للکافرین) .

قابل توجه اینکه در 15 مورد از قرآن مجید افرادی به عنوان ((ظالمترین مردم)) معرفی شده اند که همه آنها با جمله استفهامیه ((من اظلم)) (استفهام انکاری) شروع شده است .

دقت در این آیات نشان می دهد که آیات مزبور گرچه مسائل متنوعی ظاهرا در آنها مطرح است، اما همه آنها به ریشه شرک باز می گردد، بنابراین هیچ تضادی در میان آنها نیست (برای توضیح بیشتر به جلد پنجم صفحه 183 - ذیل آیه 21 سوره انعام - مراجعه فرمائید) .

آخرین آیه مورد بحث که در عین حال آخرین آیه سوره عنکبوت است واقعیت مهمی را بیان می کند که عصارهای از تمام این سوره و هماهنگ با آغاز آن است .

می فرماید: راه خدا گرچه مشکلات فراوان دارد، مشکل از نظر شناخت حق، مشکل از نظر وسوسه های شیاطین جن و انس، مشکل از نظر مخالفت دشمنان سرسخت و بی رحم، و مشکل از نظر لغزشهای احتمالی اما در اینجا یک حقیقت است که به شما در برابر این مشکلات نیرو و اطمینان می دهد و حمایت می کند و آن اینکه، ((کسانی که در راه ما جهاد کنند ما آنها را به طرق خویش هدایت می کنیم، و خداوند با نیکوکاران است)) (و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین) .

در اینکه منظور از ((جهاد)) در اینجا چیست؟ و آیا جهاد با دشمن است، یا جهاد با نفس، یا جهاد در راه شناخت خدا از طرق علمی و استدلالی؟ مفسران احتمالات متعددی داده اند .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 349@@@

و همچنین در مورد تعبیر ((فینا)) که آیا منظور در راه رضای خدا است، یا در راه جهاد با نفس، یا در طریق عبادت، یا در طریق مبارزه با دشمن؟

ولی پیدا است که هم تعبیر به ((جهاد)) تعبیر وسیع و مطلقی است و هم تعبیر ((فینا))، بنابراین هرگونه جهاد و تلاشی را که در راه خدا و برای او و به منظور وصول به اهداف الهی صورت گیرد شامل می شود، خواه در طریق کسب معرفت باشد، یا جهاد با نفس، یا مبارزه با دشمن یا صبر بر طاعت، یا شکیبائی در برابر وسوسه معصیت، یا در مسیر کمک به افراد مستضعف، و یا انجام هر کار نیک دیگر .

کسانی که در این راه ها به هر شکل و هر صورت برای خدا مجاهده کنند مشمول حمایت و هدایت الهی هستند .

ضمنا از آنچه گفتیم روشن شد که منظور از ((سبل)) در اینجا راه های مختلفی است که به سوی خدا منتهی می شود: راه جهاد با نفس، راه مبارزه با دشمنان، راه علم و دانش و فرهنگ، خلاصه جهاد در هر یک از این راه ها سبب هدایت به مسیری است که به خدا منتهی می شود .

این وعده ای است که خداوند مؤکدا به همه مجاهدان راهش داده، و با انواع تأکیدات (لام تأکید و نون تأکید ثقیله) آن را مؤکد ساخته و پیروزی و ترقی و موفقیت را در گرو دو چیز شمرده، ((جهاد)) و ((خلوص نیت)) .

جمعی از فلاسفه معتقدند که اندیشه و مطالعه و تفکر ایجاد علم و دانش نمی کند، بلکه روح انسانی را برای پذیرش صور معقولات آماده می سازد و هنگامی که روح انسانی آماده پذیرش شد فیض علم از خالق متعال و واهب الصور بر روح انسان پاشیده می شود .

بنابراین انسان باید در این راه جهاد کند ولی هدایت به دست خدا است .

و اینکه در حدیث وارد شده است که علم به کثرت تعلیم و تعلم نیست بلکه نوری است که خداوند به قلب هر کس بخواهد و شایسته بداند می افکند نیز ممکن

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 350@@@

است اشاره به همین معنی باشد .