تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اشاره ای به سرگذشت نوح و ابراهیم

از آنجا که بحثهای گذشته سخن از آزمایش عمومی انسانها بود از اینجا به بعد بخشهائی از آزمایشهای سخت انبیاء و اقوام پیشین را منعکس می کند که چگونه تحت فشار و آزار دشمنان قرار گرفتند، و چگونه صبر کردند و سرانجام پیروزی نصیبشان شد، تا هم دلداری باشد برای یاران پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) که در آن روز سخت در فشار دشمنان نیرومند در مکه بودند، و هم تهدیدی باشد برای دشمنان که مراقب پایان دردناک عمرشان باشد .

نخست از اولین پیامبر اولوا العزم یعنی نوح (علیه السلام) شروع می کند و در عبارتی کوتاه آن بخش از زندگانیش را که بیشتر متناسب وضع مسلمانان آن روز بود

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 229@@@

بازگو می کند .

می گوید: ((ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و او در میان آنها هزار سال بجز پنجاه سال، درنگ کرد)) (و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما) .

شب و روز مشغول تبلیغ و دعوت به سوی توحید بود، در خلوت و تنهائی، در میان جمعیت و با استفاده از هر فرصت، آنها را در این مدت طولانی یعنی 950 سال! به سوی خدا فرا خواند، و از این تلاش پیگیر خسته نشد و ضعف و فتوری به خود راه نداد، اما با اینهمه جز گروه اندکی (حدود هشتاد نفر طبق نقل تواریخ) ایمان نیاوردند (یعنی بطور متوسط هر دوازده سال یکنفر!) .

بنابراین شما در راه دعوت به سوی حق و مبارزه با انحرافات خسته نشوید که برنامه شما در مقابل برنامه نوح (علیه السلام) سهل و آسان است .

ولی ببینید پایان این قوم ستمگر و لجوج به کجا رسید: ((سرانجام طوفان عظیم آنها را فرو گرفت، در حالی که ظالم و ستمگر بودند)) (فاخذهم الطوفان و هم ظالمون) .

و به این ترتیب طومار زندگی ننگینشان درهم پیچیده شد، و کاخها و قصرها و جسدهای بیجانشان در امواج طوفان دفن شد .

تعبیر به ((هزار سال الا پنجاه سال)) - در حالی که ممکن بود از اول 950 سال بگوید - برای اشاره به عظمت و طول این زمان است، زیرا عدد ((هزار)) آن هم به صورت ((هزار سال)) برای مدت تبلیغ عدد بسیار بزرگی محسوب می شود .

ظاهر آیه فوق این است که این مقدار، تمام عمر نوح نبود - هر چند تورات کنونی این عدد را برای تمام مدت عمر نوح ذکر کرده، (تورات - سفر تکوین فصل نهم) بلکه بعد از طوفان هم مدت دیگری زندگی کرد که طبق

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 230@@@

گفته بعضی از مفسران سیصد سال بود .

البته این عمر طولانی در مقیاس عمرهای زمان ما بسیار زیاد است و هیچگاه طبیعی به نظر نمی رسد، ممکن است میزان عمر در آن ایام با امروز تفاوت داشته، اصولا قوم نوح چنانکه از بعضی مدارک به دست می آید عمر طولانی داشتند و در این میان خود نوح نیز فوق العاده بوده است، ضمنا این نشان می دهد که ساختمان وجود انسان به او امکان عمر طولانی می دهد .

مطالعات دانشمندان امروز نیز نشان داده که عمر انسان حد ثابت و معینی ندارد، و اینکه بعضی آن را محدود به 120 سال، یا کمتر و بیشتر، دانسته اند، کاملا بی پایه است، بلکه با تغییر شرائط کاملا ممکن است دگرگون شود .

هم اکنون به وسیله آزمایشهائی توانسته اند عمر پاره ای از گیاهان و یا موجودات زنده دیگر را به دوازده برابر عمر معمولی و حتی در بعضی از موارد اگر تعجب نکنید به نهصد برابر! برسانند، و اگر موفق شوند با همین معیار عمر انسان را افزایش دهند، ممکن است انسان هزاران سال عمر کند .**برای توضیح بیشتر در مسأله راز طول عمر _ به تناسب بحثهای مربوط به عمر طولانی حضرت مهدی علیه السلام _ به کتاب مهدی انقلابی بزرگ مراجعه فرمائید.***

ضمنا باید توجه داشت که کلمه ((طوفان)) در اصل به معنی هر حادثه ای است که انسان را احاطه می کند (از ماده طواف) سپس به آب فراوان، یا سیل شدید که مساحت زیادی از زمین را فرا می گیرد و در خود فرو می برد، اطلاق شده است، همچنین به هر چیز شدید و فراوان که فراگیر باشد - اعم از باد و آتش و آب - نیز گفته می شود، و گاه به معنی تاریکی شدید شب نیز آمده است .**مفردات راغب و فرهنگ عمید.***

جالب اینکه می گوید: و هم ظالمون یعنی آنها به هنگام وقوع طوفان همچنان به ظلم و ستم خود ادامه می دادند، اشاره به اینکه اگر این کار را رها

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 231@@@

کرده و نادم می شدند و به سوی خدا می آمدند هرگز گرفتار چنین سرنوشتی نمی شدند .

در آیه بعد می افزاید: ((ما نوح و اصحاب کشتی را رهائی بخشیدیم، و آن را آیت و نشانه ای برای جهانیان قرار دادیم)) (فانجیناه و اصحاب السفینة و جعلناها آیة للعالمین) .**در اینکه مرجع ضمیر (جعلناها) چیست؟ مفسران احتمالات زیادی داده اند، بعضی گفته اند: اشاره به مجموع این واقعه و حادثه است، بعضی آن را فقط اشاره به نجات نوح و یارانش می دادند، و بعضی اشاره به (کشتی) گرفته اند و ظاهر عبارت آیه فوق نیز همین احتمال اخیر است، و به راستی این کشتی مخصوصا در آن عصر و زمان و در چنان حادثه عظیمی آیتی بود از آیات خدا.***

سپس به دنبال ماجرای فشرده نوح (علیه السلام) و قومش به سراغ داستان ابراهیم (علیه السلام) دومین پیامبر بزرگ اولواالعزم می رود و می فرماید: ((ما ابراهیم را فرستادیم هنگامی که به قومش گفت، خدای یگانه را پرستش کنید و از او بپرهیزید که این برای شما بهتر است اگر بدانید)) (و ابراهیم اذ قال لقومه اعبدوا الله و اتقوه ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون) .**ابراهیم ظاهرا در اینجا عطف بر نوح است و فعل آن ارسلنا است و بعضی عطف بر مفعول انجینا گرفته اند و بعضی مفعول فعل محذوف (اذکر) می دانند.***

در اینجا دو برنامه مهم اعتقادی و عملی انبیا، را که دعوت به ((توحید)) و ((تقوا)) بوده است یکجا بیان کرده و در پایان می گوید: اگر شما درست بیندیشید پیروی از توحید و تقوا برای شما بهتر است که دنیایتان را از آلودگیهای شرک و گناه و بدبختی نجات می دهد، و آخرت شما نیز سعادت جاویدان است .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 232@@@

سپس ابراهیم (علیه السلام) به دلائل بطلان بت پرستی می پردازد و با چند تعبیر مختلف که هر کدام متضمن دلیلی است، آئین آنها را شدیدا محکوم می کند .

نخست می گوید: ((شما غیر از خدا فقط بتهائی را می پرستید)) (انما تعبدون من دون الله اوثانا) .

همان بتهائی که مجسمه های بیروحی هستند، مجسمه هائی بی اراده، بی عقل و شعور و فاقد همه چیز که چگونگی منظره آنها خود دلیل گویائی بر بطلان عقیده بت پرستی است (توجه داشته باشید ((اوثان)) جمع ((وثن)) - بر وزن صنم - به معنی سنگهائی است که آن را می تراشیدند و عبادت می کردند) .

بعد از این فراتر می رود و می گوید: نه تنها وضع این بتها نشان می دهد که معبود نیستند، بلکه شما نیز می دانید که خودتان دروغهائی به هم می بافید و نام معبود را بر این بتها می گذارید (و تخلقون افکا) .

شما چه دلیلی برای این دروغ بزرگ دارید؟ جز یک مشت اوهام و خرافات! .

از آنجا که ((تخلقون)) از ماده ((خلق)) است که گاهی به معنی آفریدن و ساختن می آید و گاه به معنی دروغ گفتن، بعضی از مفسران تفسیر دیگری برای این جمله غیر از آنچه در بالا گفتیم ذکر کرده اند، و گفته اند منظور این است که شما این بتها (این معبودهای قلابی) را با دست خود می تراشید و خلق می کنید (بنابراین ((افک)) به معنی معبودهای دروغین است و ((خلق)) به معنی تراشیدن) .**(افک) در اصل به معنی هر چیزی است که از صورت حقیقیش دگرگون شده است و لذا دروغ _ مخصوصا دروغهای بزرگ _ را افک می گویند، و همچنین بادهای مخالف که از مسیر خود منحرف شده است (مؤتفکه) نامیده می شود.***

سپس به دلیل سومی می پردازد که پرستش شما نسبت به این بتها یا به خاطر منافع مادی است و یا سرنوشتتان در جهان دیگر، و هر کدام باشد باطل است،

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 233@@@

چرا که ((کسانی را که غیر از خدا می پرستید، قادر نیستند به شما رزق و روزی دهند)) (ان الذین تعبدون من دون الله لا یملکون لکم رزقا) .

شما خود قبول دارید که بتها خالق نیستند، بلکه خالق خدا است بنابراین روزی دهنده نیز او است ((سپس روزی را نزد خدا جستجو کنید)) (فابتغوا عند الله الرزق) .

و چون روزی دهنده او است ((او را عبادت کنید و شکر او را بجا آورید)) (و اعبدوه و اشکروا له) .

به تعبیر دیگر یکی از انگیزه های عبادت، حس شکرگزاری است در مقابل منعم حقیقی، شما می دانید منعم حقیقی خدا است، پس شکر و عبادت نیز مخصوص ذات پاک خدا است .

و اگر زندگی سرای دیگر را می طلبید بدانید ((بازگشت همه شما به سوی او است)) و نه به سوی بتها! (الیه ترجعون) .

بتها نه در اینجا منشا اثری هستند و نه آنجا .

به این ترتیب با چند دلیل کوتاه و روشن، منطق واهی آنها را می کوبد .

سپس ابراهیم (علیه السلام) به عنوان تهدید، و همچنین بی اعتنائی نسبت به آنها، می گوید: ((اگر شما سخنان مرا تکذیب کنید مطلب تازه ای نیست، امتهای پیش از شما نیز پیامبرشان را تکذیب کردند)) (و به سرنوشت دردناکی گرفتار شدند) (و ان تکذبوا فقد کذب امم من قبلکم) .

((وظیفه رسول و فرستاده خدا جز ابلاغ آشکار نیست خواه پذیرا شوند یا نشوند)) (و ما علی الرسول الا البلاغ المبین) .

منظور از امتهای پیشین، قوم نوح و اقوامی بودند که بعد از آنها روی کار آمدند .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 234@@@

البته ارتباط آیات ایجاب می کند که این جمله از سخنان ابراهیم (علیه السلام) باشد و بسیاری از مفسران نیز همین تفسیر را پذیرفته، یا به عنوان یک احتمال ذکر کرده اند .

احتمال دیگر اینکه روی سخن در این آیه به مشرکان مکه و معاصران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) است، و جمله ((کذب امم من قبلکم)) تناسب بیشتری با آن دارد، بعلاوه شبیه این تعبیر که در آیه 25 زمر و 25 فاطر آمده نیز در مورد پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) و مشرکان عرب است، ولی به هر حال هر کدام از این دو تفسیر باشد از نظر نتیجه تفاوتی پیدا نمی کند .

در اینجا قرآن داستان ابراهیم را موقتا رها کرده و بحثی را که ابراهیم در زمینه توحید و بیان رسالت خویش داشت به وسیله ذکر دلیل بر معاد تکمیل می کند، می گوید:

((آیا این منکران معاد، ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز می کند سپس آن را بازمی گرداند))؟ (اولم یروا کیف یبدی الله الخلق ثم یعیده) .

منظور از رؤیت و دیدن در اینجا همان مشاهده قلبی و علم است، یعنی آیا آنها چگونگی آفرینش الهی را نمی دانند، همان کسی که قدرت بر ((ایجاد نخستین)) داشته قادر بر اعاده آن نیز هست، که قدرت بر یک چیز، قدرت بر امثال و اشباه آن نیز می باشد .

این احتمال نیز وجود دارد که ((رؤیت)) در اینجا به همان معنی مشاهده با چشم باشد، چرا که انسان در این دنیا زنده شدن زمینهای مرده و روئیدن گیاهان و تولد اطفال از نطفه و جوجه ها را از تخم مرغ با چشم دیده است، کسی که قدرت بر چنین کاری دارد می تواند بعد از مرگ مردگان را حیات ببخشد .

و در پایان آیه به عنوان تأکید می افزاید: ((این کار برای خدا سهل و آسان

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 235@@@

است)) (ان ذلک علی الله یسیر) .

چرا که تجدید حیات در برابر ایجاد روز نخست مساءله ساده تری محسوب می شود .

البته این تعبیر به تناسب فهم و منطق انسانها است، و گرنه ساده و مشکل در برابر کسی که قدرتش بیانتها است مفهومی ندارد، این قدرتهای محدود ما است که این مفاهیم را آفریده، و با توجه به کارآمد آن، اموری مشکل و اموری آسان شدند (دقت کنید) .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 236@@@