تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

هر روز به بهانهای از حق می گریزند

از آنجا که در آیات گذشته سخن از ارسال پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) به عنوان انذار کننده و بیمدهنده بود در نخستین آیه مورد بحث به لطفی که بر وجود پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) مترتب است اشاره کرده می گوید: ((هر گاه ما پیش از فرستادن پیامبری آنها را به خاطر اعمالشان مجازات می کردیم، می گفتند: پروردگارا! چرا رسولی برای ما نفرستادی تا آیات تو را پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم)) اگر به خاطر این نبود مجازات آنها به جهت اعمال و کفرشان حتی نیاز به ارسال پیامبر نداشت (و لو لا

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 101@@@

ان تصیبهم مصیبة بما قدمت فیقولوا ربنا لو لا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک و نکون من المؤمنین) .**بسیاری از مفسران تصریح کرده اند که جواب لولای اول محذوف است و جزای آن (لما ارسلنا رسولا) _ یا _ (لما وجب ارسال الرسل) بوده است، البته تعبیر دوم صحیحتر و واقع بینانه تر است و به هر حال این سخن مربوط به احکامی است که عقل مستقلا آن را درک می کند، وگرنه فرستادن پیامبران به دلائل دیگری نیز لازم است، هر چند یکی از فوائد آمدن پیامبران نیز تأکید (احکام عقلیه) همچون بطلان شرک و قبح ظلم و فساد است (دقت کنید).***

در حقیقت آیه اشاره به این نکته است که راه حق روشن است، و هر عقلی حاکم به بطلان شرک و بتپرستی است، و زشتی بسیاری از اعمال آنها همچون مظالم و ستمها از مستقلات حکم عقل می باشد و حتی بدون فرستادن پیامبران در این زمینه می توان آنها را مجازات کرد، ولی خداوند حتی در این قسمت که حکم عقل در آن واضح و روشن است برای اتمام حجت و نفی هر گونه عذر پیامبران را با کتابهای آسمانی و معجزات می فرستد تا کسی نگوید بدبختی ما به خاطر نبودن راهنما بود، اگر رهبر الهی داشتیم اهل هدایت و نجات بودیم .

به هر حال این آیه از آیاتی است که دلالت بر لزوم لطف از طریق ارسال پیامبران دارد، و نشان می دهد که سنت خداوند بر این است که قبل از ارسال پیامبر هیچ امّتی را به خاطر گناهانشان مجازات نکند، همانگونه که در سوره نساء آیه 165 نیز می خوانیم، رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل و کان الله عزیزا حکیما: ((ما پیامبرانی فرستادیم که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا برای مردم بعد از این پیامبران حجتی باقی نماند و خداوند توانا و حکیم است)) .

سپس به بهانه جوئیهای آنها اشاره می کند که آنها بعد از ارسال رسل نیز

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 102@@@

دست از بهانه گیری برنداشتند، و باز به راه های انحرافی خود ادامه دادند می گوید: ((هنگامی که حق از نزد ما برای آنها آمد گفتند: چرا به این پیامبر مثل همان چیزی که به موسی داده شد اعطا نگردیده است))؟! (فلما جائهم الحق من عندنا قالوا لو لا اوتی مثل ما اوتی موسی) .

چرا عصای موسی در دست او نیست؟ چرا ید بیضا ندارد؟ چرا دریا برای او شکافته نمی شود؟ چرا دشمنانش غرق نمی شوند؟ چرا و چرا؟! . . .

قرآن به پاسخ این بهانه جوئی پرداخته می گوید: ((مگر بهانه جویانی همانند اینها معجزاتی را که در گذشته به موسی داده شد انکار نکردند))؟! (او لم یکفروا بما اوتی موسی من قبل) .

مگر نگفتند این دو (موسی و هارون) دو نفر ساحرند که دست به دست هم داده اند (تا ما را گمراه کنند) و ما به هر کدام از آنها کافریم! (قالوا سحران تظاهرا و قالوا انا بکل کافرون) .

تعبیر به ((سحران)) با اینکه قاعدتا ((ساحران)) باید گفته شود برای شدت تأکید است، چرا که عرب وقتی در مورد کسی مؤکدا سخن می گوید او را عین ((عدالت)) یا ((ظلم)) و یا ((سحر)) می شمرد .

این احتمال نیز وجود دارد که مراد از ((سحران)) دو معجزه بزرگ موسی ((عصا)) و ((ید بیضاء)) باشد .

و اگر گفته شود که این انکارها چه ارتباطی با مشرکان مکه دارد؟ این مربوط به فرعونیان کفر پیشه است، پاسخ آن روشن است و آن اینکه منظور این است که مساءله بهانه جوئی چیز تازهای نیست، اینها همه از یک قماشند و سخنانشان شباهت زیادی با هم دارد و خط و روش و برنامه آنها یکی است .

تفسیر روشن آیه فوق همان بود که گفتیم ولی جمعی از مفسران آیه را طور دیگری تفسیر کرده اند و گفته اند: منظور از ((سحران تظاهرا)) حضرت موسی و پیامبر

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 103@@@

بزرگ اسلام است چرا که مشرکان عرب می گفتند این هر دو ساحر بودند و ما نسبت به هر دو کافریم، و در اینجا یک جریان تاریخی نیز نقل کرده اند که اهل مکه گروهی را به سراغ رؤسای یهود در یکی از اعیادشان فرستادند و در باره پیامبر اسلام از آنها سؤال کردند که آیا محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) براستی پیامبر خدا است؟ آنها در پاسخ گفتند: ما در تورات او را با اوصافش یافته ایم .

نمایندگان بازگشتند و ماجرا را به مشرکان مکه گفتند، در اینجا بود که آنها جمله ((سحران تظاهرا)) و ((انا بکل کافرون)) (این هر دو ساحر بودند و ما نسبت به هر دو کافر هستیم) را گفتند .**تفسیر روح المعانی جلد 20 ص 81.***

اما با توجه به دو نکته این تفسیر، بعید به نظر می رسد:

نخست اینکه کمتر در تاریخ و روایات دیده شده که مشرکان عرب، موسی (علیه السلام) را متهم به ساحر بودن کنند و شاید فقط در اینجا چنین احتمالی داده شده باشد .

دیگر اینکه چگونه ممکن است کسی ادعا کند که موسی و محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) با وجود تقریبا دو هزار سال فاصله ساحرانی بودند که به پشتیبانی یکدیگر برخاستند مگر ممکن است ساحری از هزاران سال قبل بداند چه کسی در آینده، ظهور خواهد کرد و چه دعوی مطرح می کند؟!

به هر حال مشرکان لجوج اصرار داشتند که چرا پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) معجزاتی همچون موسی نداشته است؟ و از سوی دیگر نه به گفته ها و گواهی تورات در باره علائم پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) اعتنا می کردند، و نه به قرآن مجید و آیات پرعظمتش، لذا قرآن، روی سخن را به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) کرده می گوید: ((بگو اگر شما راست می گوئید که این دو کتاب از سوی خدا نیست، کتابی روشنتر و هدایت بخشتر از آنها از سوی خدا بیاورید تا من از آن پیروی کنم)) (قل فاتوا بکتاب من

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 104@@@

عند الله هو اهدی منهما اتبعه ان کنتم صادقین) .

و به تعبیر دیگر آنها دنبال کتاب هدایت می گردند و دنبال معجزات، چه معجزهای بالاتر از قرآن و چه کتاب هدایتی بهتر از آن؟ اگر چیزی در دست پیامبر اسلام جز این قرآن نبود برای اثبات حقانیت دعوتش کفایت می کرد، ولی آنها حق طلب نیستند بلکه مشتی بهانه جویانند .

سپس اضافه می کند: ((اگر این پیشنهاد تو را نپذیرفتند بدان آنها از هوسهای خود پیروی می کنند)) (فان لم یستجیبوا لک فاعلم انما یتبعون اهوائهم) .

زیرا انسانی که هواپرست نباشد، در برابر یک چنین پیشنهاد منطقی تسلیم می شود، اما آنها در هیچ صراطی مستقیم نیستند و هر پیشنهادی را به بهانه ای رد می کنند .

ولی ((آیا کسی گمراهتر از آن کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته است پیدا می شود))؟! (و من اضل ممن اتبع هواه بغیر هدی من الله) .

((مسلما خداوند جمعیت ظالمان را هدایت نمی کند)) (ان الله لا یهدی القوم الظالمین) .

اگر آنها حق طلب بودند و راه را گم کرده بودند، لطف الهی به مقتضای ((و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)) شامل حالشان می شد، ولی آنها ستمگرند، هم بر خویش و هم بر جامعه ای که در آن زندگی دارند ستم می کنند، آنها هدفی جز لجاج و عناد ندارند، چگونه ممکن است خداوند کمک به هدایت آنها کند .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 105@@@

نکته،