تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

موسی مخفیانه به سوی مدین حرکت می کند

در این آیات به چهارمین صحنه این سرگذشت پرماجرا روبرو می شویم . مساءله کشته شدن یکی از فرعونیان به سرعت در مصر منعکس شد و شاید کم و بیش از قرائن معلوم بود که قاتل او یک مرد بنی اسرائیلی است، و شاید نام موسی هم در این میان بر سر زبانها بود .

البته این قتل یک قتل ساده نبود، جرقه ای برای یک انقلاب و یا مقدمه آن محسوب می شد، و دستگاه حکومت نمیتوانست به سادگی از کنار آن بگذرد که بردگان بنی اسرائیل قصد جان اربابان خود کنند!

لذا در نخستین آیه می خوانیم، به دنبال این ماجرا، موسی در شهر، ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای، و در جستجوی اخبار (فاصبح فی المدینة خائفا یترقب) .**(یترقب) از ماده (ترقب) به معنی انتظار کشیدن است و موسی در اینجا در انتظار پی آمدهای این حادثه بود و نیز در انتظار اخبار آن، و این جمله از نظر اعراب خبر بعد از خبر است، هرچند بعضی احتمال داده اند که حال بعد از حال باشد، ولی بسیار بعید است.***

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 50@@@

ناگهان با صحنه تازه ای روبرو شد و دید همان بنی اسرائیلی که دیروز از او یاری طلبیده بود فریاد می کشد و از او کمک می خواهد (و با قبطی دیگری گلاویز شده است) (فاذا الذی استنصره بالامس یستصرخه) .**(یستصرخ) از ماده (استصراخ) به معنی یاری طلبیدن است، ولی در اصل به معنی فریاد کشیدن و یا از دیگری تقاضای فریلد زدن می باشد و این امر معمولا ملازم با یاری طلبیدن است.***

اما موسی به او گفت، تو به وضوح، انسان جاهل و گمراهی هستی! (قال له موسی انک لغوی مبین) .

هر روز با کسی گلاویز می شوی و دردسر می آفرینی و دست به کارهائی میزنی که الان موقع آن نیست، ما هنوز گرفتار پی آمدهای برنامه دیروز توئیم که امروز نیز تجدید برنامه کردی! .

ولی به هر حال مظلومی بود که در چنگال ستمگری گرفتار شده بود (خواه در مقدمات تقصیر کرده باشد یا نه) می بایست موسی به یاری او بشتابد و تنهایش نگذارد اما هنگامی که موسی خواست آن مرد قبطی را که دشمن هر دو آنها بود با قدرت بگیرد و از بنی اسرائیلی دفاع کند، فریادش بلند شد و گفت، ای موسی تو می خواهی مرا بکشی همانگونه که انسانی را دیروز کشتی؟! (فلما ان اراد ان یبطش بالذی هو عدو لهما قال یا موسی ا ترید ان تقتلنی کما قتلت نفسا بالامس) .

از قرار معلوم تو می خواهی فقط جباری در روی زمین باشی، و نمی خواهی

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 51@@@

از مصلحان باشی! (ان ترید الا ان تکون جبارا فی الارض و ما ترید ان تکون من المصلحین) .**جمعی از مفسران معتقدند که این جمله از گفته های آن مرد اسرائیلی است، زیرا چنین گمان کرد که موسی می خواهد او را بقتل برساند ولی قرائن فراوانی در آیه است که این معنی را نفی می کند.***

این جمله نشان می دهد که موسی قبلا نیت اصلاحطلبی خود را چه در کاخ فرعون و چه در بیرون آن، اظهار کرده بود، و در بعضی از روایات می خوانیم که درگیریهائی در این زمینه نیز با فرعون داشت، لذا مرد قبطی می گوید: تو هر روز می خواهی انسانی را به قتل برسانی، این چه اصلاحطلبی است؟! در صورتی که اگر موسی می خواست این جبار را نیز به قتل برساند، گامی در مسیر اصلاح بود .

به هر حال موسی متوجه شد که ماجرای دیروز افشا شده است و برای اینکه مشکلات بیشتری پیدا نکند، کوتاه آمد .

ماجرا به فرعون و اطرافیان او رسید و تکرار این عمل را تهدیدی بر وضع خود گرفتند، جلسه مشورتی تشکیل دادند و حکم قتل موسی صادر شد .

در این هنگام یک حادثه غیر منتظره موسی را از مرگ حتمی رهائی بخشید و آن اینکه مردی از نقطه دور دست شهر (از مرکز فرعونیان و کاخ فرعون) به سرعت خود را به موسی رساند و گفت ای موسی این جمعیت برای کشتن تو به مشورت نشسته اند، فورا از شهر خارج شو که من از خیرخواهان توام (و جاء رجل من اقصی المدینة یسعی قال یا موسی ان الملاء یاتمرون بک لیقتلوک فاخرج انی لک من الناصحین) .

این مرد ظاهرا همان کسی بود که بعدا به عنوان ((مؤمن آل فرعون))

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 52@@@

معروف شد، می گویند نامش حزقیل بود و از خویشاوندان نزدیک فرعون محسوب می شد و آنچنان با آنها رابطه داشت که در این گونه جلسات شرکت می کرد .

او از وضع جنایات فرعون رنج می برد و در انتظار این بود که قیامی بر ضد او صورت گیرد، و او به این قیام الهی بپیوندد .

ظاهرا چشم امید به موسی دوخته بود و در چهره او سیمای یک مرد الهی انقلابی را مشاهده می کرد، به همین دلیل هنگامی که احساس کرد او در خطر است با سرعت خود را به او رسانید و موسی را از چنگال خطر نجات داد، و بعدا خواهیم دید که نه تنها در این ماجرا، که در ماجراهای دیگر نیز تکیه گاهی برای موسی (علیه السلام) بود، و دیده تیزبینی برای بنی اسرائیل در قصر فرعون محسوب می شد .

موسی این خبر را کاملا جدی گرفت، به خیرخواهی این مرد با ایمان ارج نهاد، و به توصیه او از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای! (فخرج منها خائفا یترقب) .

تمام قلب خود را متوجه پروردگار کرد و برای حل این مشکل بزرگ دست به دامن لطف او زد و گفت، پروردگار من مرا از این قوم ظالم رهائی بخش (قال رب نجنی من القوم الظالمین) .

من می دانم آنها ظالم و بیرحمند، و من به دفاع از مظلومان برخاستم و از ظالمان بیگانه بودم، و همانگونه که من بقدر توانائی شر ظالمان را از مظلومان کوتاه کرده ام تو نیز ای خدای بزرگ شر ظالمان را از من دفع نما .

موسی تصمیم گرفت که به سوی سرزمین مدین که شهری در جنوب شام

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 53@@@

و شمال حجاز بود و از قلمرو مصر و حکومت فرعونیان جدا محسوب می شد برود، اما جوانی که در ناز و نعمت بزرگ شده، و به سوی سفری می رود که در عمرش سابقه نداشته، نه زاد و نه توشه ای دارد نه مرکب و نه دوست و راهنمائی، و پیوسته از این بیم دارد که ماموران فرا رسند و او را دستگیر کرده به قتل رسانند، وضع حالش روشن است .

آری موسی باید یک دوران سختی و شدت را پشت سر بگذارد، و از تارهائی که قصر فرعون بر گرد شخصیت او تنیده بود بیرون آید، در کنار مستضعفان قرار گیرد، درد آنها را با تمام وجودش احساس کند، و آماده یک قیام الهی به نفع آنها و بر ضد مستکبران گردد .

ولی در این راه یک سرمایه بزرگ همراه داشت، سرمایه ایمان و توکل بر خدا!

لذا هنگامی که متوجه جانب مدین شد گفت امیدوارم که پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند (و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل) .**(تلقاء) مصدر یا اسم مکان است و در اینجا به معنی سمت و جانب آمده است.***

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 54@@@