تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد14
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

مجازات هم حسابی دارد!

گر چه این آیات صریحا داستان افک را دنبال نمی کند ولی تکمیلی برای محتوای آن بحث محسوب می شود، هشداری است به همه مؤمنان که نفوذ افکار
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 412@@@
و اعمال شیطانی گاه به صورت تدریجی و کم رنگ است و اگر در همان گامهای نخست کنترل نشود وقتی انسان متوجه می گردد که کار از کار گذشته است، بنابراین هنگامی که نخستین وسوسه های اشاعه فحشا یا هر گناه دیگر آشکار می شود، باید همانجا در مقابل آن ایستاد تا آلودگی گسترش پیدا نکند.

در نخستین آیه روی سخن را به مؤمنان کرده، می گوید: ((ای کسانی که ایمان آورده اید از گامهای شیطان پیروی نکنید، و هر کس از گامهای شیطان پیروی کند به انحراف و گمراهی و فحشاء و منکر کشیده می شود چرا که شیطان دعوت به فحشاء و منکر می کند)) (یا ایها الذین آمنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء و المنکر).**جمله (و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء) در حقیقت محذوفی دارد (جزای شرط) و تقدیر چنین است (و من یتبع خطوات الشیطان ارتکب الفحشاء و المنکر، فانه یأمربهما) (روح المعانی جلد 18 صفحه 112 ذیل آیات مورد بحث). و باید توجه داشت که جمله فانه یأمر بالفحشاء نمی تواند جزای شرط باشد.***

اگر ((شیطان )) را به معنی وسیع کلمه، یعنی ((هر موجود موذی و تبهکار و ویرانگر)) تفسیر کنیم گستردگی این هشدار در تمام ابعاد زندگی روشن می شود. هرگز یک انسان پاکدامن و با ایمان را نمی شود یک مرتبه در آغوش فساد پرتاب کرد، بلکه گام به گام این راه را می سپرد:

گام اول معاشرت و دوستی با آلودگان است .

گام دوم شرکت در مجلس آنها.

گام سوم فکر گناه .

گام چهارم ارتکاب مصادیق مشکوک و شبهات .

گام پنجم انجام گناهان صغیره .

و بالاخره در گامهای بعد گرفتار بدترین کبائر می شود، درست به کسی
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 413@@@
می ماند که زمان خویش به دست جنایتکاری سپرده او را گام به گام به سوی پرتگاه می برد، تا سقوط کند و نابود گردد، آری این است ((خطوات شیطان )).**در مورد فرق میان (فحشاء) و (منکر) در جلد 11 صفحه 370 ذیل آیه 90 سوره نحل بحث کرده ایم.***

سپس اشاره به یکی از مهمترین نعمتهای بزرگش بر انسانها در طریق هدایت کرده چنین می گوید: اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود احدی از شما هرگز پاک نمی شد، ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند، و خدا شنوا و دانا است (و لو لافضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا و لکن الله یزکی من یشاء و الله سمیع علیم ).

بدون شک فضل و رحمت الهی است که موجب نجات انسانها از آلودگیها و انحرافات و گناهان می شود، چرا که از یک سو موهبت عقل را داده، و از سوی دیگر موهبت وجود پیامبر و احکامی که از طریق وحی نازل می گردد، ولی از این مواهب گذشته توفیقات خاص او و امدادهای غیبیش که شامل حال انسانهای آماده و مستعد و مستحق می گردد مهمترین عامل پاکی و تزکیه است .

جمله ((من یشاء)) چنانکه بارها گفته ایم به معنی اراده و مشیت بی دلیل نیست، بلکه تا مجاهده و تلاشی از ناحیه بندگان نباشد هدایت و موهبتی از ناحیه خدا صورت نمی گیرد، آن کس که طالب این راه است و در آن گام می نهد و جهاد می کند، دستش را می گیرید، از وسوسه شیاطین حفظش می کند و به سر منزل مقصود می رساند.

و به تعبیر دیگر فضل و رحمت الهی گاه جنبه تشریعی دارد، و آن از طریق بعثت پیامبران و نزول کتب آسمانی و تشریع احکام و بشارتها و انذارها است، و گاه جنبه تکوینی دارد و آن از طریق امدادهای معنوی و الهی است، و آیات مورد بحث (بقرینه جمله من یشاء) بیشتر ناظر به قسمت دوم است .
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 414@@@
ضمنا باید توجه داشت که زکات و تزکیه در اصل به معنی نمو یافتن و نمو دادن است، ولی در بسیاری از موارد به معنی پاک شدن و پاک کردن به کار رفته است، و این هر دو ممکن است به یک ریشه باز گردد، زیرا تا پاکی از موانع و مفاسد و رذائل نباشد نمو و رشد امکان پذیر نخواهد بود.

جمعی از مفسران برای دومین آیه مورد بحث شاءن نزولی نقل کرده اند که پیوند آن را با آیات گذشته روشن می سازد و آن اینکه : ((این آیه درباره گروهی از صحابه نازل شد که بعد از ((داستان افک )) سوگند یاد کردند که به هیچیک از کسانی که در این ماجرا درگیر بودند و به این تهمت بزرگ دامن زدند کمک مالی نکنند، و در هیچ موردی با آنها مواسات ننمایند، آیه فوق نازل شد و آنها را از این شدت عمل و خشونت باز داشت و دستور عفو و گذشت داد)).

این شاءن نزول را ((قرطبی )) در تفسیرش از ((ابن عباس )) و ((ضحاک ))، و مرحوم ((طبرسی )) از ((ابن عباس )) و غیر او، ذیل آیات مورد بحث نقل کرده اند و جنبه عمومی دارد.

ولی گروهی از مفسران اهل تسنن اصرار دارند که این آیه در مورد خصوص ‍ ابوبکر نازل شده که بعد از داستان افک، کمک مالی خود را به ((مسطح بن اثاثه )) که ((پسر خاله )) یا ((پسر خواهر)) او بود و به مساءله افک دامن می زد قطع کرده، در حالی که تمام ضمیرهائی که در آیه به کار رفته به صورت جمع است و نشان می دهد که گروهی از مسلمانان بعد از این ماجرا تصمیم به قطع کمکهای خود از این مجرمان گرفته بودند و آیه آنها را از این کار نهی کرد.

ولی به هر حال می دانیم آیات قرآن اختصاص به شاءن نزول ندارد، بلکه همه مؤمنان را تا دامنه قیامت شامل می گردد، یعنی توصیه می کند که مسلمانان در این گونه موارد گرفتار احساسات تند و داغ نشوند و در برابر لغزشها و اشتباهات
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 415@@@
گنهکاران تصمیمات خشن نگیرند.

با توجه به این شاءن نزول به تفسیر آیه باز می گردیم :

قرآن می گوید: ((آنها که دارای برتری مالی و وسعت زندگی هستند نباید سوگند یاد کنند (یا تصمیم بگیرند) که انفاق خود را نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا قطع می کنند)) (و لا یاتل اولوا الفضل منکم و السعة ان یؤتوا اولی القربی و المساکین و المهاجرین فی سبیل الله ).

این تعبیر نشان می دهد که جمعی از کسانی که آلوده افک شدند از مهاجران در راه خدا بودند که فریب منافقان را خوردند، و خداوند به خاطر سابقه آنها اجازه نداد که آنان را از جامعه اسلامی طرد کنند و تصمیمهائی که بیش از حد استحقاق باشد درباره آنها بگیرند.

ضمنا جمله ((لا یاتل )) از ماده ((الیة )) (بر وزن عطیه ) به معنی سوگند یاد کردن و یا از ماده ((الو)) (بر وزن دلو) به معنی کوتاهی کردن و ترک نمودن است، بنابراین آیه طبق معنی اول نهی از سوگند در قطع این گونه کمکها می کند.**در این صورت باید کلمه (لا) قبل از (یؤتوا) در تقدیر گرفته شود، که تقدیر چنین می شود (و لایأتل... ان لایؤتوا).***

و بنابر معنی دوم نهی از کوتاهی و ترک این عمل می نماید.

سپس برای تشویق و ترغیب مسلمانان به ادامه این گونه کارهای خیر اضافه می کند ((باید عفو کنند و گذشت نمایند)) (و لیعفوا و لیصفحوا).

((آیا دوست نمی دارید خداوند شما را بیامرزد)) (الا تحبون ان یغفر الله لکم ).

پس همانگونه که شما انتظار عفو الهی را در برابر لغزشها دارید باید در مورد دیگران عفو و بخشش را فراموش نکنید.
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 416@@@
((و خداوند غفور و رحیم است )) (و الله غفور رحیم ).

عجب اینکه از یکسو با آنهمه آیات کوبنده، ((اصحاب افک )) را شدیدا محکوم می کند، اما برای اینکه افراد افراطی از حد تجاوز نکنند با سه جمله که هر یک از دیگری گیراتر و جذابتر است احساساتشان را کنترل می نماید:

نخست امر به عفو و گذشت می کند.

سپس می گوید آیا دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟ پس شما هم ببخشید.

و سر انجام دو صفت از صفات خدا که ((غفور)) و ((رحیم )) است به عنوان تاءکید ذکر می کند اشاره به اینکه شما نمی توانید داغتر از فرمان پروردگار باشید خداوند که صاحب اصلی این حکم است غفور و رحیم است، او دستور می دهد کمکها را قطع نکنید، دیگر شما چه می گوئید؟!

بدون شک همه مسلمانانی که در ماجرای افک درگیر شدند با توطئه قبلی نبود، بعضی از منافقین مسلمان نما پایه گذار بودند، و گروهی مسلمان فریب خورده دنباله رو، بدون شک همه آنها مقصر و گناهکار بودند، اما میان این دو گروه فرق بسیار بود، و نمی بایست با همه یکسان معامله کنند.

به هر حال آیات فوق درس بسیار بزرگی است برای امروز و فردای مسلمانان و همه آیندگان که به هنگام آلودگی بعضی از افراد به گناه و لغزشی، نباید در کیفر از حد اعتدال تجاوز کرد، نباید آنها را از جامعه اسلامی طرد نمود، و نباید درهای کمکهای را به روی آنها بست تا یکباره در دامن دشمنان سقوط کنند و در صف آنها قرار گیرند.

آیات فوق در حقیقت ترسیمی از تعادل ((جاذبه )) و ((دافعه )) اسلامی است : آیات افک و مجازات شدید تهمت زنندگان به نوامیس مردم نیروی عظیم دافعه را تشکیل می دهد، و آیه مورد بحث که سخن از عفو و گذشت و غفور و رحیم بودن خدا می گوید بیانگر جاذبه است !.
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 417@@@
سپس بار دیگر به مساءله ((قذف )) و متهم ساختن زنان پاکدامن با ایمان به اتهام ناموسی بازگشته، و بطور مؤکد و قاطع می گوید: ((کسانی که زنان پاکدامن و بی خبر از هر گونه آلودگی و مؤمن را به نسبتهای ناروا متهم می سازند در دنیا و آخرت از رحمت الهی دورند و عذاب عظیمی در انتظار آنها است )) (ان الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فی الدنیا و الاخرة و لهم عذاب عظیم ).

در واقع سه صفت برای این زنان ذکر شده که هر کدام دلیلی است بر اهمیت ظلمی که بر آنها از طریق تهمت وارد می گردد:

((محصنات )) (زنان پاکدامن ) ((غافلات )) (دور از هر گونه آلودگی ) و مؤمنات (زنان با ایمان ) و به این ترتیب نشان می دهد که تا چه حد نسبت ناروا دادن به این افراد، ظالمانه و ناجوانمردانه و درخور عذاب عظیم است .**المیزان ذیل آیات مورد بحث جلد 15 صفحه 122.***

ضمنا تعبیر به ((غافلات )) تعبیر جالبی است که نهایت پاکی آنها را از هر گونه انحراف و بی عفتی مشخص می کند، یعنی آنها نسبت به آلودگیهای جنسی آنقدر بی اعتنا هستند که گوئی اصلا از آن خبر ندارند، زیرا موضع انسان در برابر گناه گاه به صورتی در می آید که اصلا تصور گناه از فکر و مغز او بیرون می رود گوئی اصلا چنین عملی در خارج وجود ندارد و این مرحله عالی تقوا است .

این احتمال نیز وجود دارد که منظور از غافلات زنانی است که از نسبتهای ناروائی که به آنها داده شده بی اطلاعند، و به همین دلیل از خود دفاع نمی کنند، و در نتیجه آیه مورد بحث مطلب تازه ای در مورد این گونه اتهامات مطرح می کند چرا که در آیات گذشته سخن از تهمت زنندگانی بود که شناخته می شدند و مورد مجازات قرار می گرفتند، اما در اینجا سخن از شایعه سازانی است
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 418@@@
که خود را از مجازات و حد شرعی پنهان داشته اند، قرآن می گوید: اینها تصور نکنند که با این عمل می توانند خود را برای همیشه از کیفر الهی دور دارند، خدا آنها را در این دنیا از رحمت خویش دور می کند و در آخرت عذابی عظیم دارند.

گرچه آیه فوق بعد از داستان افک قرار گرفته و به نظر می رسد که نزول آن بی ارتباط با این ماجرا نبوده، ولی مانند تمام آیاتی که در موارد خاصی نازل می شود و مفهوم آن کلی است اختصاص به مورد معینی ندارد.

عجب اینکه بعضی از مفسران مانند فخر رازی در تفسیر کبیر و بعضی دیگر اصرار دارند که مفهوم این آیه را محدود به تهمت زدن به زنان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بدانند و این گناه را در سر حد کفر قرار می دهند و کلمه لعن را که در آیه وارد شده دلیل بر آن بشمرند.

در حالی که تهمت زدن هر چند گناه بسیار بزرگی است، و اگر در مورد همسران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) باشد گناه بزرگتر و عظیمتری محسوب می شود ولی به تنهائی موجب کفر نیست، و لذا پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در داستان افک با این گونه افراد معامله مرتد ننمود بلکه در آیات بعد از آن که شرح آن را خواندیم توصیه به عدم خشونت بیش از حد در مورد آنان فرمود که با کفر سازگار نیست .

و اما ((لعن )) دوری از رحمت خدا است که در مورد کافر و مرتکبین گناهان کبیره صادق است، لذا در همین آیاتی که در باره حد قذف گذشت (در احکام مربوط به لعان ) دوبار کلمه لعن در مورد دروغگویان به کار رفته است .

در روایات اسلامی نیز کرارا کلمه لعن درباره بعضی از مرتکبین گناهان کبیره به کار رفته است، حدیث لعن الله فی الخمر عشر طوائف ... خدا ده گروه را در مورد شراب لعنت کرده ... معروف است .
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 419@@@
آیه بعد چگونگی حال این گروه تهمت زنندگان را در دادگاه بزرگ خدا مشخص ‍ کرده می گوید: آنها عذاب عظیمی دارند، در آن روز که زبانهای آنها و دستها و پاهایشان بر ضد آنان به اعمالی که مرتکب شدند گواهی می دهند (یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون ).

زبان آنها بی آنکه خودشان مایل باشند به گردش در می آید و حقائق را بازگو می کند این مجرمان بعد از مشاهده دلائل و شواهد قطعی جرم بر خلاف میل باطنی خود صریحا اقرار به گناه کرده و همه چیز را فاش می سازند چرا که جائی برای انکار نمی بینند.

دست و پای آنها نیز به سخن در می آید و حتی طبق آیات قرآن پوست تن آنها سخن می گوید، گوئی نوارهای ضبط صوتی هستند که همه صداهای انسان را ضبط کرده و آثار گناهان در طول عمر در آنها نقش بسته است، آری در آنجا که یوم البروز و روز آشکار شدن همه پنهانیها است ظاهر می شوند.

و اگر می بینیم در بعضی آیات قرآن اشاره به روز قیامت می فرماید: امروز ما بر زبان آنها مهر می زنیم و دست و پایشان با ما سخن می گوید (الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یکسبون ) (سوره یس - آیه 65) منافاتی با آیه مورد بحث ندارد چرا که ممکن است در آغاز زبانها از کار بیفتد و سایر اعضا شهادت دهند، و هنگامی که شهادت دست و پا حقائق را برملا کرد زبان به حرکت در آید و گفتنیها را بگوید و به گناهان اعتراف کند.

سپس می گوید:

((در آن روز خداوند جزای واقعی آنها را بی کم و کاست به آنها می دهد)) (یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق ).
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 420@@@
((و در آنروز می دانند که خداوند حق مبین است )) (و یعلمون ان الله هو الحق المبین ).

اگر امروز، و در این دنیا، در حقانیت پروردگار شک و تردید کنند، یا مردم را به گمراهی بکشانند در آن روز نشانه های عظمت و قدرت و حقانیتش آنچنان واضح می شود که سر سختترین لجوجان را وادار به اعتراف می کند.
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 421@@@