تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد14
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تعظیم شعائر الهی نشانه تقوای دلها است

از آنجا که در آخرین آیات بحث گذشته تاءکید روی مساءله توحید و اجتناب از هر گونه بت و بت پرستی شده بود، آیات مورد بحث نیز همین مساءله مهم را دنبال کرده می گوید:

((مراسم حج و گفتن لبیک را در حالی انجام دهید که قصد و برنامه شما خالص ‍ برای خدا باشد، و هیچگونه شرکی در آن راه نیابد)) (حنفاء لله غیر مشرکین به ).**(حنفا) و (غیر مشرکین) هر دو حال هستند از برای ضمیر (فاجتنبوا) و (اجتنبوا) در آیه قبل.***

((حنفاء)) جمع ((حنیف )) به معنی کسی است که از گمراهی و انحراف به استقامت و اعتدال تمایل پیدا کند، و به تعبیر دیگر بر صراط مستقیم گام بر دارد (زیرا ((حنف )) - بر وزن صدف - به معنی تمایل است، و تمایل از هر گونه انحراف نتیجه اش قرار گرفتن بر صراط مستقیم است ).

و به این ترتیب آیه فوق مساءله اخلاص و قصد قربت را به عنوان محرک اصلی در حج و عبادات به طور کلی یادآور می شود، چرا که روح عبادت همان اخلاص است و اخلاص در صورتی است که هیچگونه انگیزه غیر خدائی و شرک در آن نباشد.

در حدیثی از امام باقر (علیه السلام ) می خوانیم در پاسخ سؤال از تفسیر حنیف فرمود: هی الفطرة التی فطر الناس علیها، لا تبدیل لخلق الله قال فطرهم الله علی المعرفة : ((حنیف آن فطرت الهی است که مردم را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش خدا نیست سپس فرمود: خدا توحید را در سرشت انسانها قرار داده است )).**توحید صدوق طبق نقل (تفسیر صافی).***
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 95@@@
تفسیری که در این روایت وارد شده در واقع اشاره به ریشه اصلی اخلاص یعنی فطرت توحیدی است، که قصد قربت و محرک الهی نیز از آن سرچشمه می گیرید.

سپس ترسیم بسیار گویا و زنده ای از وضع حال مشرکان و سقوط و بدبختی و نابودی آنها می کند و چنین می گوید: کسی که شریک برای خدا قرار دهد گوئی از آسمان به زمین سقوط کرده، و در این میان پرندگان (مردار خوار) او را در وسط زمین و آسمان می ربایند (و هر قطعه از گوشت او در منقار پرنده مرده خواری می افتد) و یا (اگر از چنگال آنها به سلامت بگذرد) تندباد او را به مکان دوری پرتاب می کند)) (و من یشرک بالله فکانما خر من السماء فتخطفه الطیر او تهوی به الریح فی مکان سحیق .**(تخطفه) از ماده (خطف) (بر وزن عطف) بع معنی ربودن با سرعت است و (سحیق) به معنی دور و (سحوق) به درخت نخل بلند گفته می شود که شاخه های آن تا نقطه های دور دست آسمان پیشرفته است.***

در حقیقت آسمان کنایه از ((توحید)) است و شرک سبب سقوط از این آسمان می گردد، طبیعی است در این آسمان ستارگان می درخشند و ماه و خورشید می تابند و خوشا به حال کسی که اگر در این آسمان همچون آفتاب و ماه نیست لااقل همانند ستاره درخشانی است اما هنگامی که انسان از این علو و رفعت سقوط کند گرفتار یکی از دو سرنوشت دردناک می شود: یا در وسط راه قبل از آنکه به زمین سقوط کند طعمه پرندگان لاشخور می گردد، و به تعبیر دیگر با از دست دادن این پایگاه مطمئن در چنگال هوا و هوسهای سرکش گرفتار می شود که هر یک از آنها بخشی از هستی او را می ربایند و نابود می کنند.

و یا اگر از دست آنها جان به سلامت ببرد به دست طوفان مرگباری می افتد که او را در گوشه ای دور دست آنچنان بر زمین می کوبد که بدنش متلاشی و
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 96@@@
هر ذره ای از آن به نقطه ای پرتاب می شود و این طوفان گویا کنایه از شیطان است که در کمین نشسته !.

مسلما کسی که از آسمان سقوط می کند، قدرت تصمیم گیری را از دست می دهد، با سرعت و شتابی که هر لحظه فزونی می گیرید به سوی نیستی پیش می رود و سرانجام محو و نابود می گردد.

آری کسی که پایگاه آسمان توحید را از دست داد دیگر نمی تواند زمام سرنوشت خود را به دست گیرد، و هر چه در این مسیر جلوتر می رود شتابش در سقوط فزونی می یابد و سرانجام تمام سرمایه های انسانی خود را از دست خواهد داد.

راستی تشبیهی گویاتر و زنده تر از این تشبیه برای شرک پیدا نمی شود.

این نکته نیز قابل توجه است که امروز ثابت شده که انسان در حال سقوط آزاد هیچگونه وزنی ندارد، و لذا برای تمرین حالت بی وزنی برای مسافران فضائی از سقوط آزاد استفاده می کنند، حالت اضطراب فوق العاده ای که انسان در لحظات سقوط پیدا می کند به علت همین مساءله بی وزنی است .

آری کسی که از ایمان به سوی شرک روی می آورد و تکیه گاه مستقر و ثابت خود را از دست می دهد گرفتار چنین حالت بی وزنی در درون روح و جان خود می شود، و به دنبال آن اضطراب فوق العاده ای بر وجود او حاکم می گردد.

آیه بعد بار دیگر یک جمع بندی روی مسائل حج و تعظیم شعائر الهی کرده می گوید: ((مطلب چنین است که گفته شد)) (ذلک ).

((و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد و به نشانه های آئین خدا و پرچمهای اطاعت او، احترام بگذارد این از تقوای دلها است )) (و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب ).

((شعائر)) جمع ((شعره )) به معنی علامت و نشانه است، بنابراین ((شعائر
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 97@@@
الله )) به معنی ((نشانه های پروردگار)) است که شامل سر فصلهای آئین الهی و برنامه های کلی و آنچه در نخستین برخورد با این آئین چشمگیر است و از جمله مناسک حج می باشد که انسان را به یاد خدا می اندازد.

گر چه بدون شک ((مناسک حج )) از جمله شعائری است که در این آیه مقصود بوده است، مخصوصا مساءله قربانی که در آیه 36 همین سوره صریحا جزء شعائر محسوب گردیده جزء آن است ولی روشن است که با این حال عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامی به قوت خود باقی است و هیچگونه دلیلی بر تخصیص آن به خصوص قربانی یا همه مناسک حج وجود ندارد، بخصوص ‍ اینکه قرآن در مورد قربانی حج با ذکر کلمه ((من )) که برای ((تبعیض )) است این حقیقت را گوشزد کرده که قربانی یکی از آن شعائر است، همانگونه که در مورد ((صفا و مروه )) نیز در آیه 158 سوره بقره می خوانیم که ((آنهم از شعائر الهی است )) (ان الصفا و المروة من شعائر الله ).

کوتاه سخن اینکه تمام آنچه در برنامه های دینی وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او می اندازد شعائر الهی است و بزرگداشت آن نشانه تقوای دلها است .

این نکته نیز قابل توجه است که منظور از ((بزرگداشت )) - آنچنان که بعضی از مفسران ظاهر بین گفته اند - بزرگی جسمانی قربانی و مانند آن نیست، بلکه حقیقت تعظیم آن است که مقام و موقعیت این شعائر را در افکار و اذهان و ظاهر و باطن بالا ببرند و آنچه درخور احترام و عظمت آنها است به جای آورند.

ارتباط این عمل با تقوای دلها نیز روشن است، زیرا علاوه بر اینکه تعظیم جزء عناوین قصدیه است، بسیار می شود که افراد متظاهر یا منافق تظاهر به تعظیم شعائر می کنند، ولی چون از تقوای قلب آنها سرچشمه نمی گیرد بی ارزش است تعظیم و بزرگداشت حقیقی از آن کسانی است که تقوای دل دارند. و می دانیم
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 98@@@
تقوا و روح پرهیزگاری و احساس مسؤلیت در برابر فرمانهای الهی چیزی است که کانون آن قلب و روح آدمی است، و از آنجا است که به جسم سرایت می کند، لذا می توان گفت که احترام و بزرگداشت شعائر الهی از نشانه های تقوای دل است .**از نظر اینکه باید میان (شرط) و (جزا) ارتباطی وجود داشته باشد و هر دو حکم بر یک موضوع قرار گیرد در آیه فوق محذوفی وجود دارد و در تقدیر چنین بوده: و من یعظم شعائر الله فان تعظیمها من تقوی القلوب این احتمال نیز قریب به نظر می رسد که جزا به کلی محذوف باشد و جمله (فانها من تقوی) علتی است که جانشین معلول شده و در تقدیر چنین بوده: و من یعظم شعائر الله فهو خیر له فان تعظیمها من تقوی القلوب.***

در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می خوانیم که اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود التقوی هاهنا: ((حقیقت تقوا اینجا است ))! (تفسیر قرطبی جلد 7 صفحه 4448).

از بعضی از روایات چنین استفاده می شود که گروهی از مسلمانان عقیده داشتند هنگامی که شتری یا یکی دیگر از چهار پایان به عنوان قربانی تعیین می شد و از راههای دور و نزدیک آن را با خود به سوی احرامگاه، و از آنجا به سوی سرزمین مکه می آوردند، نباید بر آن مرکب سوار شد، و نباید شیر آن را بدوشند و از آن استفاده کنند، و به کلی آن را از خود جدا می پنداشتند، قرآن این تفکر خرافی را نفی کرده، می گوید:((از برای شما در این حیوانات قربانی منافع و سودهائی است تا زمان معین (یعنی تا روز ذبح آنها) فرا رسد)) (لکم فیها منافع الی اجل مسمی ).

در حدیثی می خوانیم که پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در طریق مکه از کنار مردی عبور کرد که با نهایت زحمت گام برمی داشت در حالی که شتری همراه داشت و کسی بر آن سوار نبود، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: ارکبها: ((سوار بر آن شو))!
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 99@@@
عرض کرد یا رسول الله انها هدی !: ((ای پیامبر خدا این قربانی است ))! فرمود: ارکبها ویلک !: ((وای بر تو می گویم سوار شو))!.**تفسیر کبیر فخر رازی جلد 23 صفحه 33.***

در روایات متعددی که از طرق اهلبیت رسیده نیز روی همین مطلب تاءکید شده است از جمله ((ابو بصیر)) از ((امام صادق )) (علیه السلام ) نقل می کند که در تفسیر آیه فوق فرمود: ان احتاج الی ظهرها رکبها، من غیر ان یعنف علیها و ان کان لها لبن حلبها حلابا لا ینهکها: ((اگر نیاز به سواری دارد بر آن سوار شود، ولی آن حیوان را به زحمت نیفکند، و اگر شیر دارد شیرش را بدوشد، اما برای دوشیدن شیر آن را در فشار قرار ندهد)).**نور الثقلین جلد 3 صفحه 497.***

در واقع دستور فوق دستوری است معتدل و حد وسط در میان دو کار افراطی و خارج از رویه، از یکسو بعضی احترام حیوانات قربانی را اصلا نگاه نمی داشتند و گاه قبل از محل آنها را ذبح کرده و از گوشتشان استفاده می نمودند که در آیه 2 سوره مائده از آن نهی شده (لا تحلوا شعائر الله و لا الشهر الحرام و لا الهدی و لا القلائد).

و از سوی دیگر بعضی آنچنان راه افراط را پیش می گرفتند که به مجرد اینکه نام قربانی بر حیوان گذارده می شد نه از شیر آن استفاده می کردند و نه بر آن سوار می شدند، هر چند از راه دور به سوی مکه می آمدند که در آیه مورد بحث این معنی مجاز شمرده شده است .

تنها ایرادی که ممکن است بر تفسیر فوق گرفته شود این است که در آیات گذشته سخن از حیوانات قربانی در میان نبود، چگونه ضمیر به آن باز می گردد؟

اما با توجه به اینکه حیوانات قربانی مسلما یکی از مصداقهای شعائر الله است که در آیه قبل به آن اشاره شده و بعدا نیز خواهد آمد پاسخ این ایراد روشن
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 100@@@
می شود.**آنچه در بالا گفتیم تفسیر روشن آیه است، و در اینجا دو تفسیر دیگر نیز ذکر کرده اند: نخست اینکه ضمیر در (فیها) به تمام مناسک حج بر می گردد، بنابراین مفهوم آیه چنین می شود: (برای شما در مجموع مناسک حج منافعی است تا زمان معین (زمان پایان حج یا زمان پایان دنیا) سپس آخرین مراسم حج که شخص محرم از احرام بیرون آمده و محل می شود در کنار خانه کعبه و پس از انجام طواف زیارت و نساء است) بنابراین آیه فوق شبیه آیه (لیشهدوا منافع لهم) می شود که سابقا تفسیر شد. دوم اینکه: ضمیر (فیها) به همه شعائر الهی و برنامه های چشمگیر اسلام بازگردد در اینصورت معنی آیه چنین می شود: (برای شما پاداشها و منافع پر ارزشی است در مجموع برنامه های اسلامی و شعائر الهی تا پایان جهان، سپس پاداش شما بر آفریننده بیت العتیق خانه کعبه است) ولی تفسیری که در متن آوردیم از این دو مناسبتر و نزدیکتر و هماهنگتر با سایر آیات و روایات اسلامی می باشد.***

به هر حال در پایان آیه در مورد سرانجام کار قربانی چنین می گوید: ((سپس ‍ محل آن خانه کعبه، آن خانه قدیمی و گرامی است )) (ثم محلها الی البیت العتیق ).

و به این ترتیب مادام که حیوانات مخصوص قربانی به محل قربانگاه نرسیده اند می توان از آنها بهره گرفت و پس از وصول به قربانگاه باید وظیفه قربانی کردن را درباره آنها انجام داد.

البته طبق آنچه فقها بر اساس مدارک اسلامی گفته اند، اگر قربانی مربوط به حج باشد در سرزمین ((منی )) باید ذبح شود، و اگر برای ((عمره مفرده )) باشد در سرزمین ((مکه ))، و از آنجا که آیات مورد بحث از مراسم حج سخن می گوید باید ((بیت العتیق )) (خانه کعبه ) در اینجا به معنی وسیع کلمه باشد تا اطراف مکه (منی ) را نیز شامل گردد (دقت کنید).
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 101@@@