تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد9
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

در اینجا به دو نکته باید توجه داشت :

1 - بیان این سه وصف یعنی ایمان و عمل صالح و تسلیم و خضوع در برابر دعوت حق در حقیقت بیان سه واقعیت مرتبط با یکدیگر است، چرا که عمل صالح میوه
@@تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 66@@@
درخت ایمان است، ایمانی که چنین ثمری نداشته باشد، ایمان سست و بی ارزشی است که نمی توان آن را به حساب آورد، همچنین مساله تسلیم و خضوع و اطمینان به وعده های پروردگار از آثار ایمان و عمل صالح می باشد، چرا که اعتقاد صحیح و عمل پاک سرچشمه پیدایش این صفات و ملکات عالی در درون جان انسان است .

2 - اخبتوا از ماده اخبات از ریشه خبت (بر وزن ثبت ) گرفته شده که به معنی زمین صاف و وسیع است که انسان به راحتی و با اطمینان می تواند در آن گام بردارد، به همین جهت این ماده در معنی اطمینان به کار رفته است، و به معنی خضوع و تسلیم نیز آمده، چرا که چنین زمینی هم برای گام برداشتن اطمینان بخش است، و هم در برابر رهروان خاضع و تسلیم .

بنابراین جمله اخبتوا الی ربهم، ممکن است به یکی از سه معنی زیر باشد که در عین حال جمع هر سه نیز با هم منافاتی ندارد:

1 - مؤمنان راستین در برابر خداوند خاضعند.

2 - آنها در برابر فرمان پروردگارشان تسلیمند.

3 - آنها به وعده های خداوند اطمینان دارند.

و در هر صورت اشاره به یکی از عالیترین صفات انسانی مؤمنان است که اثرش در تمام زندگی آنان منعکس ‍ است .

جالب اینکه در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) چنین می خوانیم که یکی از یارانش عرض کرد در میان ما مردی است که نام او کلیب است، هیچ حدیثی از ناحیه شما صادر نمی شود مگر اینکه او فورا می گوید من در برابر آن تسلیم، و لذا ما اسم او را کلیب تسلیم گذارده ایم .

امام فرمود: رحمت خدا بر او باد، سپس اضافه کرد: آیا میدانی تسلیم چیست ؟ ما ساکت شدیم، فرمود: به خدا سوگند این همان اخبات است که در کلام خداوند
@@تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 67@@@
عزوجل الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الی ربهم آمده است .**تفسیر برهان جلد 2 صفحه 216***

در آیه بعد خداوند حال این دو گروه را در ضمن یک مثال روشن و زنده بیان می کند و می گوید: حال این دو گروه، حال نابینا و کر و بینا و شنوا است (مثل الفریقین کالاعمی و الاصم و البصیر و السمیع ).

آیا این دو گروه همانند یکدیگرند (هل یستویان مثلا).

آیا شما متذکر نمی شوید و نمی اندیشید (افلا تذکرون )

همانگونه که در علم معانی بیان آمده است همواره برای مجسم ساختن حقایق عقلی و توضیح و تبیین آنها در سطح عموم، معقولات را به محسوسات تشبیه می کنند، قرآن این روش را زیاد به کار برده، و در بیان بسیاری از مسائل حساس و پر اهمیت، با استفاده از مثلهای روشن و زیبا، حقایق را به عالیترین صورتی تبیین می کند.

بیان فوق نیز از همین قبیل است، چرا که مؤثرترین وسیله برای شناخت حقایق حسی در جهان طبیعت چشم و گوش است، به همین دلیل نمی توان باور کرد، که افرادی که از چشم و گوش به طور کلی مثلا بصورت مادرزاد بی بهره باشند، چیز درستی از این جهان طبیعت درک کنند، آنها مسلما در یک عالم بی خبری کامل به سر خواهند برد.

همین گونه آنها که بر اثر لجاجت و دشمنی با حق و گرفتار بودن در چنگال تعصب و خودخواهی و خودپرستی، چشم و گوش حقیقت بین را از دست داده اند هرگز نمی توانند، حقایق مربوط به عالم غیب و اثرات ایمان و لذت عبادت پروردگار و شکوه تسلیم در برابر فرمان او را درک کنند، اینگونه افراد به کوران و کرانی می مانند که در تاریکی مطلق و سکوت مرگبار زندگی دارند، در حالی که مؤمنان راستین با چشم باز و گوش شنوا هر حرکتی را می بینند و هر صدائی را می شنوند و با توجه به آن راه خود را به سوی سرنوشتی سعادت آفرین می گشایند.
@@تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 68@@@