تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد8
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

گوشه ای از مبارزات نوح

آیات فوق آغازی است برای شرح قسمتی از تاریخ انبیاء و سرگذشت اقوام پیشین برای بیداری مشرکان و گروههای مخالف، خداوند به پیامبرش دستور می دهد گفتاری را که با مشرکان داشت با شرح تاریخ عبرت انگیز پیشینیان تکمیل کند.

نخست سرگذشت ((نوح)) را عنوان کرده می گوید:

((سرگذشت نوح را بر آنها تلاوت کن، هنگامی که به قومش گفت: ای قوم من اگر توقفم در میان شما و یادآوری کردن آیات الهی برایتان سخت و غیر قابل تحمل است، هر کار از دستتان ساخته است انجام دهید و کوتاهی نکنید)) (و اتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامی و تذکیری بایات الله)

((چرا که من بر خدا تکیه کرده ام)) و به همین دلیل از غیر او نمی ترسم و نمی هراسم! (فعلی الله توکلت).

سپس تاکید می کند ((اکنون که چنین است فکر خود را جمع کنید و از بتهای خود نیز دعوت به عمل آورید تا در تصمیم گیری به شما کمک کنند)) (فاجمعوا امرکم و شرکائکم).

((آنچنان که هیچ چیز بر شما مکتوم نماند و غم و اندوهی از این نظر بر خاطر شما نباشد، بلکه با نهایت روشنی تصمیم خود را درباره من بگیرید (ثم لا یکن امرکم علیکم غمة).

((غمة)) از ماده غم به معنی پوشاندن چیزی است و اینکه به اندوه نیز غم
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 351@@@
گفته می شود، به خاطر آنست که قلب انسان را می پوشاند.

سپس می گوید: اگر می توانید ((برخیزید، و به زندگی من پایان دهید، و لحظه ای مرا مهلت ندهید)) (ثم اقضوا الی و لا تنظرون).**در اینکه جزای (شرط) در جمله (ان کان کبر علیکم) چیست؟ در میان مفسران گفتگو است، و از میان تمام احتمالاتی که ذکر کرده اند، دو احتمال نزدیکتر به نظر می رسد نخست اینکه فاجعو امرکم جزای شرط باشد و جمله فعلی الله توکلت یک جمله معترضه است که میان شرط و جزا فاصله شده. دوم اینکه جزا محذوف است و جمله های بعد دلالت بر آن دارد و تقدیر چنین است (فافعلوا ما تریدون فانی متوکل علی الله)، در واقع جمله (فعلی الله توکلت) از قبیل علتی است که جانشین معلول شده است، و (شرکائکم) در جمله بعد اشاره به بتها است و واو قبل از آن به معنی (مع) است (دقت کنید).***

نوح فرستاده بزرگ پروردگار با قاطعیتی که ویژه پیامبران اولواالعزم است، در نهایت شجاعت و شهامت با نفرات کم و محدودی که داشت در مقابل دشمنان نیرومند و سرسخت ایستادگی می کند و قدرت آنها را به باد مسخره می گیرد، و بی اعتنائی خویش را به نقشه ها و افکار و بتهای آنها نشان می دهد و به این وسیله یک ضربه محکم روانی بر افکارشان وارد می سازد.

با توجه به اینکه این آیات در مکه نازل شده در آن زمانی که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نیز در شرائطی مشابه نوح زندگی می کرد و مؤمنان در اقلیت بودند، قرآن می خواهد به پیامبر نیز همین دستور را بدهد که باید به قدرت دشمن اهمیت ندهد، بلکه با قاطعیت و شهامت پیش برود، چرا که تکیه گاهش خدا است و هیچ نیروئی تاب مقاومت در برابر قدرت او ندارد.

گر چه بعضی از مفسران این تعبیر نوح و یا شبیه آن را در تاریخ سایر انبیاء یک نوع اعجاز گرفته اند چرا که آنها با نبودن امکانات ظاهری دشمن را تهدید به شکست کرده و از پیروزی نهائی خود خبر داده اند، و این جز از طریق اعجاز
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 352@@@
امکانپذیر نیست، ولی به هر حال این یک درس است برای همه رهبران اسلامی که در برابر انبوه دشمنان هرگز نهراسند، بلکه با اتکاء و توکل بر پروردگار و با قاطعیت هر چه بیشتر آنها را به میدان فراخوانند، و قدرتشان را تحقیر کنند که این عامل مهمی برای تقویت روحی پیروان و شکست روحیه دشمنان خواهد بود.

در آیه بعد بیان دیگری از نوح برای اثبات حقانیت خویش نقل شده، آنجا که می گوید ((اگر شما از دعوت من سرپیچی کنید، من زیانی نمی برم چرا که من از شما اجر و پاداشی نخواستم)) (فان تولیتم فما سئلتکم من اجر).**جواب این شرط نیز محذوف است و تقدیر چنین است فان تولیتم فلاتضرونی _ یا فان تولیتم فانتم و شأنکم.***

((چرا که اجر و پاداش من تنها بر خدا است)) (ان اجری الا علی الله).

برای او کار می کنم و تنها از او پاداش می خواهم.

((و من ماءمورم که فقط تسلیم فرمان خدا باشم)) (و امرت ان اکون من المسلمین).

اینکه نوح می گوید: من هیچ پاداشی از شما نمی خواهم درس دیگری است برای رهبران الهی که در دعوت و تبلیغ خود، هیچگونه انتظار پاداش مادی و معنوی از مردم نداشته باشند، زیرا اینگونه انتظارها یکنوع وابستگی ایجاد می کند که جلو تبلیغات صریح و فعالیتهای آزادانه آنها را سد خواهد کرد، و طبعا تبلیغات و دعوتشان کم اثر خواهد شد، به همین دلیل راه صحیح دعوت به سوی اسلام و تبلیغ آن نیز این است که مبلغان اسلامی تنها برای امرار معاش خود متکی به بیت المال باشند، نه نیازمند به مردم!.

در آخرین آیه مورد بحث سرانجام کار دشمنان نوح و صدق پیشگوئیش را
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 353@@@
به این صورت بیان می کند:

((آنها نوح را تکذیب کردند ولی ما، او و تمام کسانی را که با او در کشتی بودند نجات دادیم)) (فکذبوه فنجیناه و من معه فی الفلک).**(فلک) به معنی کشتی و تفاوت آن با سفینه این است که (سفینه) مفرد است و جمع آن (سفائن) می باشد ولی فلک بر مفرد و جمع هر دو گفته می شود.***

نه فقط آنها را نجات دادیم بلکه، آنها را جانشین قوم ستمگر ساختیم (و جعلناهم خلائف).

((و کسانی را که آیات ما را انکار کرده بودند غرق نمودیم)) (و اغرقنا الذین کذبوا بایاتنا).

و در پایان روی سخن را به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) کرده می گوید ((اکنون بنگر عاقبت آن گروهی که انذار شدند ولی تهدیدهای الهی را به چیزی نگرفتند به کجا کشید)) (فانظر کیف کان عاقبة المنذرین).