تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد8
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

1 - آیا قلب کانون احساسات است

ظاهر آیه اول مورد بحث مانند بعضی دیگر از آیات قرآن این است که کانون

بیماریهای اخلاقی، ((قلب)) است، این سخن در ابتدا ممکن است تولید این اشکال کند که ما می دانیم تمام اوصاف اخلاقی و مسائل فکری و عاطفی به روح انسان بازگشت، قلب یک تلمبه خود کار برای نقل و انتقال خون و آبیاری و تغذیه سلولهای بدن بیش نیست.

البته حق همین است، که قلب تنها ماءموریت اداره جسم انسان را دارد و مسائل روانی مربوط به روح آدمی است، اما نکته دقیقی در اینجا وجود دارد که با توجه به آن، رمز این تعبیر قرآن روشن می شود و آن اینکه در جسم انسان دو کانون وجود دارد که هر کدام مظهر بخشی از اعمال روانی انسان است، یعنی هر یک از این دو کانون با فعل و انفعالات روانی فورا عکس العمل نشان می دهد یکی ((مغز)) است و دیگری ((قلب)).

هنگامی که در محیط روح مسائل فکری را بررسی می کنیم، عکس العمل آن فورا در مغز آشکار می شود، و به تعبیر دیگر مغز ابزاری است برای کمک به روح در مساءله تفکر، و لذا به هنگام تفکر خون سریعتر در مغز گردش می کند،
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 321@@@
سلولهای مغزی فعل و انفعال بیشتری دارند و غذای بیشتری جذب می کنند و امواج زیادتری می فرستند، ولی به هنگامی که پای مسائل عاطفی مانند عشق و محبت و تصمیم و اراده و خشم و کینه و حسد، عفو و گذشت به میان می آید، فعالیت عجیبی در قلب انسان شروع می شود، گاهی ضربان شدید پیدا می کند، گاهی ضربانش بقدری سست می شود گویا می خواهد از کار بایستد، گاهی احساس می کنیم که قلب ما می خواهد منفجر بشود، اینها همه به خاطر پیوند نزدیکی است که قلب با این سلسله مسائل روانی دارد.

از همین رو قرآن مجید ایمان را به قلب نسبت می دهد (و لما یدخل الایمان فی قلوبکم) - (حجرات - 14) و یا جهل و لجاجت و عدم تسلیم در مقابل حق را به عنوان نابینائی قلب تعبیر می کند (و لکن تعمی القلوب اللتی فی الصدور - حج - 46).

ناگفته نماند که این گونه تعبیرات مخصوص قرآن نیست، در ادبیات زبانهای گوناگون در زمانهای گذشته و امروز نیز جلوه های مختلف این مساءله دیده می شود، غالبا به کسی که علاقه داریم می گوئیم در قلب ما جای داری و یا قلب ما متوجه تو است، و یا قلب ما در گرو عشق تو است، و همیشه سمبل عشق را ترسیمی از قلب انسان قرار می دهند.

همه اینها به خاطر آن است که انسان همواره این احساس را داشته است که به هنگام عشق و علاقه و یا کینه و حسد و مانند اینها تاءثیر و تاءثر خاصی در قلب خود احساس می کند، یعنی نخستین جرقه این مسائل روانی به هنگام انتقال به جسم در قلب آشکار می شود.

البته علاوه بر همه اینها، سابقا اشاره کرده ایم که یکی از معانی قلب در لغت عقل و روح آدمی است و معنی آن منحصر به این عضو مخصوص که در درون سینه است نمی باشد و این خود تفسیر دیگری برای آیات قلب می تواند باشد اما
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 322@@@
برای همه آنها زیرا در بعضی تصریح شده قلبه ائی که در سینه ها است (دقت کنید)

2 - در اینکه میان ((فضل)) و ((رحمت)) که در آیه دوم به آن اشاره شده است چه تفاوتی است در میان مفسران گفتگو بسیار است:

الف - بعضی فضل الهی را اشاره به نعمتهای ظاهری، و رحمت را اشاره به نعمتهای باطنی دانسته اند، و یا به تعبیر دیگر یکی نعمت مادی و دیگری نعمت معنوی را می گوید (کرارا در آیات قرآن جمله و ابتغوا من فضله یا لتبتغوا من فضله به معنی تحصیل روزی و درآمد مادی آمده است).

ب - بعضی دیگر گفته اند: فضل الهی آغاز نعمت، و رحمت او و دوام نعمت است (البته با توجه به اینکه فضل به معنی بخشیدن نعمت می باشد و با توجه به اینکه ذکر رحمت پس از آن باید چیزی اضافه بر آن بوده باشد، تفسیر فوق قابل درک است) و اینکه در روایت متعددی می خوانیم منظور از فضل الهی وجود پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) و نعمت نبوت، و منظور از رحمت پروردگار وجود علی (علیهالسلام) و نعمت ولایت است، نیز شاید اشاره به همین تفسیر باشد، زیرا پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) سر آغاز اسلام بود و علی (علیهالسلام) سبب بقا و ادامه حیات آن شد (یکی علت محدثه و ایجاد کننده و دیگری مبقیه و بقا دهنده).**برای آگاهی از این روایات به تفسیر نور الثقلین جلد 2 صفحه 307 و 308 مراجعه شود.***

بعضی دیگر احتمال داده اند که فضل اشاره به نعمتهای بهشتی، و رحمت اشاره به آمرزش از گناه است.

ج - این احتمال نیز داده شده که فضل اشاره به نعمت عام پروردگار به دوست و دشمن می باشد و رحمت با توجه به کلمه ((للمؤمنین)) که در آیه قبل به صورت قید رحمت ذکر شده اشاره به رحمت ویژه او نسبت به افراد با ایمان است.
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 323@@@
تفسیر دیگری که برای این دو ذکر شده این است که فضل پروردگار اشاره به مساءله ایمان، و رحمت اشاره به قرآن مجید است که در آیه قبل از آن سخن گفته شد.

البته غالب این معانی با هم تضادی ندارند و ممکن است همه در مفهوم جامع فضل و رحمت جمع باشد.
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 324@@@