(40) أَوْ کَظُلُمَتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَآ أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَیَهَا وَ مَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ
یا (اعمال کافران) همچون ظلماتی است در دریای عمیق و متلاطم که موجی بزرگ روی آن را میپوشاند، و روی آن، موج بزرگ دیگری است و بالای آن موج (دوّم) ابری است، (تاریکی عمق دریا و موجهای انباشته و ابرهای تیره) ظلماتی است تو در تو (که کافر در آنها غرق شده است) همین که دست خود را (برای نجات) برآورد، احدی دست او را نمیبیند (تا نجاتش دهد). و خداوند برای هر کس نوری قرار ندهد، هیچ نوری برای او نخواهد بود.
نکتهها:
کافر معمولی و ساده به اسلام نزدیک است، و امیدی به بازگشت او هست. مانند کدورت سادهای که میان دو نفر وجود دارد و کار آن دو به صلح و آشتی نزدیک است. امّا کافرانی که در راه کفر، تلاشها و اعمال خلاف بسیاری دارند، برگشت آنان بسیار سخت است. کافری که در عقیدهاش اصرار ورزیده و دنبال کفرش، حقّ را تحقیر و جنگها کرده و بودجهها خرج نموده و افرادی را دور خود گرد آورده و به این عنوان معروف شده است، بازگشت او به دامن اسلام بسیار سخت و بعید است. زیرا هر تلاش و عمل او، موجی از ظلمت بر موجهای قبل افزوده و اعمال کفرآلودش، کفر او را محکمتر ساخته است.
اعمال کفّار به جای این که راه را برای آنان باز کند، گمراهترشان میکند و حجابی روی حجاب دیگر است. نظیر آیهی (والّذین کفروا اولیائهم الطاغوت یُخرجونَهم من النّور الی الظلمات...)**بقره، 257.***
پیامها:
1- به هنگام معرّفی الگوها باید از الگوهای مثبت و منفی سخن گفت. (الگوی مثبت؛ (رجالٌ لاتُلهیهِم...) و الگوی منفی در آیهی قبل و این آیه (والّذین کفروا... او کظلمات...))
2- در برابر نور الهی (آیه 35) که (نورٌ علی نور) بود، در این آیه سخن از ظلمات و ظلمت فوق ظلمت است. (ظلماتٌ بعضها فوقَ بعض)
3- هر عملی از مؤمن نور و هر عملی از کافر ظلمت است. (او کظلمات)
4- اعمال خوب کفّار، سراب واعمال بد آنها ظلمات است. (کسَراب...او کظلمات)
5 - علم و عقل، انسان را از نور وحی الهی بینیاز نمیکنند. اگر نور الهی نباشد، هیچ نوری انسان را نجات نمیدهد. (فما له من نور)