(33) کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً (34) وَنَذْکُرَکَ کَثِیراً
تا ما تورا بسیار به پاکی بستاییم. و تورا بسیار یاد نماییم.
نکتهها:
«وزیر» از «وِزْر» به معنای بار سنگین، به کسی گفته میشود که بار مسئولیت دیگری را نیز بر دوش میکشد. کلمهی «اَزْری»، نیز به معنای «پُشت» است.
در تفاسیر آمده است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بارها این آیات را میخواند و میفرمود: خدایا من نیز مثل موسی علیه السلام وزیری از اهل خودم میخواهم.**تفاسیر درّالمنثور و نورالثقلین.***
حضرت موسی علیه السلام در دریافت وحی مشکلی نداشت و وزیر خواستن او تنها به خاطر سنگینی مسئولیت رسالت و سختی تبلیغ بود.
هارون علیه السلام سه سال از حضرت موسی بزرگتر بود و به همین مقدار، زودتر از موسی علیه السلام از دنیا رفت.**تفسیر مجمعالبیان.*** و انبیای بعدی، همه از نسل هارون علیه السلام هستند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: حدیث منزلت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود: «انت منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ انّه لانبیّ بعدی» از صد طریق از اهل سنّت و هفتاد طریق از شیعه نقل شده است.
استمداد از مردم، منافاتی با توکّل و کمک از خداوند نداشته و شرک نیست. در قرآن بارها به مسئلهی استمداد و تعاون اشاره شده است، از جمله: (تعاونوا علی البرّ و التّقوی)**مائده، 2.*** یکدیگر را در کار خیر یاری کنید. چنانکه حضرت عیسی فرمود: (من انصاری الی اللّه)**آلعمران، 52.***، یاور من به سوی خدا کیست؟ یا خداوند در جواب پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: (حسبک اللّه و من اتبعک من المؤمنین)**انفال، 64.***، خداوند و مومنان پیرو، برای تو کافی هستند. یا ذوالقرنین از مردم برای ساختن سد کمک درخواست کرد وفرمود: (اعینونی بقوّة...)**کهف، 95.*** با نیروی خود مرا کمک کنید. و در این ماجرا نیز حضرت موسی از خداوند انسانی شایسته را به کمک میطلبد تا او را در امر تبلیغ دین یاری نماید.
پیامها:
1- مبارزه با طاغوتی مثل فرعون به تنهایی ممکن نیست. (اجعل لی وزیراً)
2- هرچه کار مهمتر باشد، انتخاب وزیر و همراه نیز حسّاستر است، وزیر موسی علیه السلام را باید خداوند تعیین فرماید. (اجعل لی وزیراً)
3- اگر همکار انسان از اهل خود او باشد بهتر است.**البته در صورتی که لیاقت و صلاحیت لازم را دارا باشد، چنانکه حضرت موسی انتخاب هارون را فصاحت او دانست و فرمود: (هو افصح منّی)*** (من اهلی)
4- رهبری و مدیریّت باید متمرکز در شخص واحد باشد و دیگران با او همکاری کنند. (اُشدد به ازری، اشرکه فی امری)
5 - همکاری مایه پیشرفت امور است که همفکر و همراه باشد، نه در مقابل. (اشرکه فی امری)
6- تسبیح واقعی، در فضای مبارزه با طاغوت است. (انّه طغی، کی نسبّحک)
7- فلسفهی حکومت و قدرت، برپایی و ارتقای معنویّت در جامعه است. (اشدد به ازری کی نسبّحک کثیراً و نذکرک کثیرا)
8 - وظیفهی انبیا، تنزیه خداوند از شرک، اوهام و خرافات است. (نسبّحک)
9- مسئولیّت زیاد، تسبیح زیاد لازم دارد. (نسبحک، کثیراً)
10- ابتدا خداوند را از هر عیب و نقصی تنزیه کنیم، سپس به ذکر و شکر او بپردازیم. (نسبّحک، نذکرک)
11- آنچه ارزش دارد ذکر کثیر است وگرنه هر انسانی هنگام خطر و گرفتاری یاد خدا میکند. (نذکرک کثیراً)