(43) وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
ترجمه: ما قبل از تو نیز، جز مردانی که به سویشان وحی مینمودیم (فرشته یا موجود دیگری را) نفرستادیم (که آنها از آمدن تو تعجب میکنند، به آنها بگو:) اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید.
نکتهها:
این آیه یک اصل کلی را که عقل هر بشری میپذیرد، مطرح میکند وآن مراجعه به اهل علم وکارشناس است، یعنی هر چه را نمیدانید از آگاهان واهل خبرهی آنسؤال کنید. البته در زمینهی مسائل دینی، بهترین مصداقِ «اهل ذکر» اهلبیت پیامبرند. و روایات زیادی از طریق شیعه و سنّی به این مضمون وارد شده که در جلد سوم ملحقات احقاق الحق، صفحهی 482 به بعد نقل شده است.
طبری، ابن کثیر و آلوسی نیز در تفاسیرشان، ذیل این آیه، اهلِ ذکر را اهل بیت پیامبر معرفی کردهاند.
در جلد 23 بحار صفحه 172 به بعد، حدود شصت روایت در این باره نقل شده که در برخی از آنها، امامان معصوم فرمودهاند: «نحن واللَّه اهل الذکر المسئولون» بخدا قسم ما هستیم، آن اهل ذکری که مردم باید سؤالات خود را از آنان بپرسند.
پیامها:
1- پیامبران الهی همه از جنس خود بشر بودهاند، نه از جنس فرشتگان. (و ما ارسلنا ...الاّ رجالاً)
2- پیامبران، همه مرد بودهاند، آنهم مردانِ بالغ ورشید. (گرچه بعضی مثل عیسی و یحیی علیهماالسلام در طفولیت به نبوت رسیدهاند.) (رجالاً)
3- نزول وحی الهی بر یک انسان تعجبی ندارد، این سنت خداوند برای هدایت بشر بوده است. (رجالاً نوحی الیهم)
4- جهل عذر نیست، پرسیدن و دانستن وظیفه است. (فسئلوا)
5- مسائل دین را باید از کارشناس دین پرسید، نه هر کس اندک آشنائی با دین دارد. (فسئلوا اهل الذکر)
6- آنجا که انسان خود چیزی را میداند، سؤال معنی ندارد، مگر آنکه بخواهد از دانستهی خود فرار کند. (فسئلوا ... ان کنتم لاتعلمون)
7- اگر پرسش از اهل ذکر لازم باشد، پس پذیرش پاسخ او نیز لازم است، وگرنه سؤال لغو است. (فسئلوا اهل الذکر)
8- آنجا سؤال کنیم که خود نتوانیم بدانیم، نه آنکه هر چه را نمیدانیم، بدون آنکه فکر و تأملی کنیم، فوراً سؤال کنیم. آیه نمیفرماید: «فسئلوا ...ان لم تعلموا» اگر نمیدانید سؤال کنید، بلکه میفرماید: «فسئلوا ...ان کنتم لاتعلمون» یعنی اگر نمیتوانید بدانید، سؤال کنید.