(77) قَالُواْ إِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ وَلَمْ یُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّکَاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ
ترجمه: (برادران) گفتند: اگر او سرقت کند (جای تعجب نیست، زیرا) پیش از این نیز برادر او دزدی کرده بود. یوسف (این تهمت را) در دل خود پنهان داشت و (با آنکه ناراحت شده بود) به روی آنان نیاورد. (ولی) گفت: موقعیت شما بدتر (از او)ست و خداوند به آنچه توصیف میکنید داناتر است.
پیامها:
1- متهم یا انکار میکند ومیگوید ما دزد نیستیم؛ (ماکنا سارقین) یا توجیه میکند که دزدی او تازگی ندارد برادرش نیز دزد بوده است.(فقد سرق اخ له من قبل)
2- حسود حتی بعد از دهها سال ضربه میزند.(فقد سرق اخ له من قبل)
3- اخلاق برادر در برادر اثر میگذارد.(اخ له) اخلاق مادر در فرزند اثر دارد. (بنیامین و یوسف از یک مادر بودند)
4- آنجا که صفا نیست، اتّهام به افراد زود پذیرفته میشود.(ان یسرق فقد...) (بیرون آمدن پیمانه از بار او دلیل بر سرقت نیست ولی برادران چون علاقهای به بنیامین نداشتند کلمه سرقت را بکار گرفته و مسئله را مسلّم پنداشتند.)
5- آنجا که صفا نیست، خلاف جزیی را کلی قلمداد میکنند. («یسرق» به جای «سرق» یعنی او همیشه اینکاره بوده است)
6- برای رسیدن به هدف باید نیشهایی را تحمل کرد.(سرق اخ له)
7- گاهی برای حفظ آبروی خود به دیگران تهمت میزنند.(سرق اخ له من قبل)
8- جوانمردی و سعهصدر رمز رهبری است.(اسرّها یوسف فی نفسه)
9- افشاگری همیشه ارزش نیست.(و لم یبدها لهم)
10- تحقیر یکی از شیوههای نهیازمنکر است.(انتم شرّ مکاناً)