(68) وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا کَانَ یُغْنِی عَنْهُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ إِلَّا حَاجَةً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضَهَا وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ
ترجمه: و چون از همانجا که پدرشان دستورشان داده بود وارد (مصر) شدند، این کار در برابر اراده خداوند هیچ سودشان نبخشید جز آنکه نیازی در دل یعقوب بود که عملی شد (تنها اثر ورود از چند دروازه حفظ از چشم زخم و رسیدن برادران، به خصوص بنیامین به یوسف بود که عملی شد و اثر دیگری نداشت) و البته (یعقوب) بخاطر آنچه به او آموزش که به او داده بودیم دارای علمی (فراوان) بود ولی بیشتر مردم آگاه نیستند.
نکتهها:
در اینکه آرزوی درونی و حاجت یعقوب که برآورده شد چه بوده است احتمالاتی وجود دارد:
1- رسیدن بنیامین به یوسف و خارج شدن یوسف از تنهایی، هر چند به صورت اتهام سرقت باشد.
2- سرعت بخشیدن به وصال پدر و پسر که در آینده به آن اشاره خواهد شد.
3- انجام وظیفه بدون آنکه ضامن نتیجهی آن باشد. حاجت یعقوب آن است که در مقدمات کار کوتاهی نشود و از یک در وارد نشوند، ولی آنچه خواهد شد به دست خداوند است.
پیامها:
1- تجربههای تلخ، انسان را باادب میکند و سخنان بزرگان را میپذیرد. (دخلوا من حیث امرهم ابوهم)
2- اگر از بیادبی افراد گفتید، از ادب آنان نیز بگویید. (دخلوا ... ابوهم) (اگر برادران قبلاً نسبت ضلالت به پدر میدادند امروز تسلیم امر پدر شدند)
3- محاسبات و دقتّ و برنامهریزیها با وجود ارادهی الهی کارساز است، آنجا که نخواهد کارساز نیست. (ما کان یغنی عنهم من اللَّه من شیء)
4- یعقوب بر مطالب و اسراری آگاه بود که مصلحت نمیدانست بازگو کند. (حاجة فی نفس یعقوب)
5- دعا وحاجت اولیای خدا مستجاب میشود. (حاجة فی نفس یعقوب قضاها)
6- علم انبیا از جانب خداوند است. (علّمناه)
7- بیشتر مردم به اسباب و علل چشم میدوزند و از حاکمیت خداوند و لزوم توکل بر او ناآگاهند. (اکثر الناس لا یعلمون)