(51) قَالَ مَا خَطْبُکُنَّ إِذْ رَ وَدتُّنَّ یُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قَلْنَ حَشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَیْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِیزِ الَْنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَاْ رَ وَتُّهُ عَننَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّدِقِینَ
ترجمه: (پادشاه به زنان) گفت: وقتی از یوسف کام میخواستید چه منظور داشتید؟ زنان گفتند: منزه است خدا، ما هیچ بدی از او نمیدانیم. همسر عزیز گفت: اکنون حقیقت آشکار شد من (بودم که ) از او کام خواستم و بیشک او از راستگویان است.
نکتهها:
کلمهی «خطب» دعوت شدن برای امر مهم را گویند. «خطیب» کسی است که مردم را به هدفی بزرگ دعوت میکند. کلمهی «حصحص» از «حصّه» یعنی جدا شدن حق از باطل است.**تفسیر اطیبالبیان.
***
در این ماجرا یکی از سنتهای الهی محقق شده است، که به خاطر تقوای الهی گشایش ایجاد میشود.**(من یتق اللَّه یجعل له مخرجاً. ویرزقه من حیث لایحتسب) هر کس از خدا پروا کند، برای او راه خروج قرار میدهد . و از جایی که حسابش را نمیکند، به او روزی میرساند. طلاق 3و2.***
پیامها:
1- گاهی که گره، کور میشود شخص اوّل کشور باید خود پرونده را بررسی و دادگاه تشکیل دهد. (قال ما خطبکنّ)
2- افراد متهم را دعوت کنید تا از خود دفاع کنند. (ما خطبکنّ) حتی زلیخا نیز حضور داشت. (قالت امراة العزیز)
3- همراه با تلخیها شیرینیهاست. (اراد باهلک سوءً)در برابر (ما علمنا علیه من سوء) آمده است.
4- حق برای همیشه، مخفی نمیماند. (الان حصحص الحقّ)
5- وجدانها روزی بیدار شده و اعتراف میکنند. (انا راودته) چنانکه فشار جامعه و محیط، گردنکشان را به اعتراف وادار میکند. (همسر عزیز همین که دید تمام زنان به پاکدامنی یوسف اقرار کردند، او نیز به اعتراف گردن نهاد.)