(54) وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَتُهُمْ إِلَّآ أَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَ لَایَأْتُونَ الصَّلَو ةَ إِلَّا وَهُمْ کُسَالَی وَلَایُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ کَرِهُونَ
و چیزی منافقان را از پذیرفته شدن انفاقشان منع نکرد، جز اینکه به خدا و پیامبرش کافر شدند و نماز را جز از روی کسالت و بیحالی به جا نمیآورند و جز از روی کراهت و بیمیلی انفاق نمیکنند.
نکتهها:
در آیهی قبل، به صورت فرض بیان شد که منافقان، چه با علاقه و چه از روی بیمیلی اگر انفاق کنند، پذیرفته نیست. اینجا صورت واقعی و وجود خارجی را بیان میکند که انفاقشان از روی کراهت است، نه علاقه.
از امتیازات درآمدهای دولت اسلامی از قبیل خمس، زکات، صدقات و انفاقات بر دیگر درآمدهای دولتی، موارد ذیل است:
1- افراد، با اراده و انتخاب و بر اساس وجدان دینی میپردازند.
2- بدون ترس و با قصد قربت میپردازند.
3- پرداختهای مالی را غنیمت و ذخیرهی قیامت میدانند.
4- گیرندهی مال را عالِم عادل انتخاب میکنند.
5 - مورد مصرف را میدانند و زیر نظر دارند.
6- سادهزیستی را شرط گیرنده میدانند و خدا را شکر میکنند.
پیامها:
1- با کفر، کسالت و کراهت، اعمال خیر پذیرفته نیست. (ما منعهم ان تقبل منهم نفقاتهم...)
2- خداوند در قرآن، بارها منافق را کافر دانسته است. (انّهم کفروا)
3- متخلّفان از جنگ تبوک، به ظاهر مسلمان ولی در باطن کافرند. (انّهم کفروا)
4- ارزشدهنده به کارها، نیّت و نشاط و عشق است. آری انگیزه مهّم است، نه حرکات فیزیکی!**در داستان یوسف، زلیخا تمام درها را با دست خود بست و از یوسف کام خواست. اما یوسف علیه السلام به سوی در فرار کرد و زن هم به دنبال او میدوید. در این صحنه یوسف و زلیخا از نظر ظاهر و حرکات فیزیکی، هردو میدویدند، امّا انگیزهی یکی فرار از گناه و انگیزهی دیگری گناه کردن بود. و این است معنای نقش نیّت و انگیزه در اعمال انسان.*** (کُسالی، کارهون)
5 - هدف اسلام از انفاق، رشد انتخابی ومعنوی است، نه تنها سیر کردن شکم. زیرا با کمک منافقین شکمهایی سیر میشود، امّا رشد معنوی برای کمک کننده حاصل نمیشود. (کفروا باللّه... و هم کارهون)
6- از نشانههای نفاق، نماز با کسالت، (کُسالی) وانفاق با کراهت است. (کارهون)